بار دیگر مردم عاصی از فشارهای اجتماعی و سیاسی و اقتصادی بویژه در سه ده گذشته بپا خواستند. این همبستگی و فوران خشم، در پی بی عدالتیهای مداوم و انباشته شده مردم بدنبال بهانهای بود تا بار دیگر مانند نیشتر بر یک دمل چرکین سر باز کند که این بار نیز با شورشهای کور در شهرها و کشته و زخمی شدن شهروندان و دستگیریهای فراوان در جریان است. این تهاجم و مقاومت، متاسفانه در جایی و زمانی انجام میگیرد که مانند گذشته جای احزاب رهبری کننده و شخصیتهای سیاسی خالیست. جای کسانی که گویا آنها را تنها برای زمان آرامش و فقط هم برای شعار دادنهای بدون عمل ساختهاند. البته هر جمله و حرکت هم از سویشان میتوانست موجب دلگرمی و حرکت جنبش به جلو باشد اگر که در طی این زمان طولانی، خود را مستقل از دولتهای بیگانه و طرفدار مردم با برنامه و اهداف روشن و مشخص اثبات کرده و اعتماد آنها را جلب کرده بودند.
هرچند که شورشهای کور با بوجود آوردن و تحمل خسارتهای جانی و مالی حکومت را موقتا به عقب رانده و موجب بازنگری هایی خواهند شد، ولی این واضح و مسلم است که این نوع جنبشها بدون وجود یک رهبری مورد قبول اکثریت مردم، سرکوب شده و راه به جایی نخواهند برد و عملا نتیجه مطلوب حاصل نخواهد شد.
از سویی دیگر ولی با تداوم و بدرازا کشیدن اعتراضات ورادیکالتر شدن مقاومت مردم، این فرصت بدست میآید تا از دل جنبش رو به گسترش، عناصر رهبری کننده با توان سازماندهی اغتشاشات و اعتصابات اظهار وجود کنند. این نوع عملی بوجود آمدن رهبری جنبش، ابتدا مانند سوزنی است که به اکثر بادکنکهای اپوزیسیونهای داخل و بویژه خارج از کشور زده شود تا بار دیگر خالی بودن و وابستگی و فرصت طلبیشان را اثبات نماید. اگر این مهم انجام نپذیرد و رهبری و هدایت و سازماندهی شورشهای کور محقق نگردد، در ادامه و در صورت عدم عقب نشینی اساسی و پایدار حکومت، این طلب آزادی و عدالت خواهی مردم نهایتا به سیلی ویرانگر تبدیل خواهد شد که با بی هدف جاری شدن و نبود عناصر مردمی در جهت کنترل قدرت آن، یا بوسیله دشمنان این سرزمین مهار شده و اینبار ما و کشور ایران را تکه تکه کرده و برای همیشه به اسارت خواهند برد و یا با ایجاد چند دستگی و بحران و برادر کشی، چنان خانه و کاشانه پدری را در گیر جنگ داخلی خواهد کرد که نه از تاک نشان ماند و نه از تاکنشان.