عصر ایران؛ مصطفی داننده
سردار نقدی معاون هماهنگ کننده سپاه در نشست سراسری مسئولین انجمن های هنری و ادبی بسیج در مورد درگذشت مهسا امینی گفته است: «تمام اتفاقات مهسا امینی مقابل دوربین بود و همه چیز روشن است. در پزشک قانونی ده ها نفر پزشک انواع آزمایش ها را با دقت انجام دادند و اعلام کردند هیچگونه جای ضرب ای نبوده است. چهار هزار پزشک گواهی دادند که هیچ گونه دلیل بر ضربه خوردن خانم امینی نبود.»
در این نوشتار نمیخواهم به این نکات مطرح شده توسط سردار نقدی، بپردازم چون به شدت واضح است و احتیاج به تحلیل ندارد اما او در ادامه سخنان خود به نکتهای اشاره میکند که میشود در مورد آن حرف زد و به نکات مهمی رسید.
نقدی در ادامه حرفهایش به دکتر مهسا امینی اشاره میکند و خطاب به بسیجیان میگوید: «پزشک خود ایشان با کروات با قیافه شما نپسندید در تلویزیون اعلام کرد در گذشته این خانم عمل جراحی مغز داشته است و غده داشته است.»
نکته را گرفتید؟ شما کروات دکتر را نمیپسندید! یکی از مشکلات کشور دقیقا همین است که برخی دوست دارند همه مردم شبیه هم باشند. در بسیاری از کشورهای اسلامی، شما میتوانید به راحتی در صفوف نماز، آدمهایی را با ظاهرهای متفاوت ببینید. یکی کروات زده است، دیگری دشداشه عربی به تن دارد و آن یکی با شلوار پاره نماز میخواند. در ایران اما در مساجد ما تقریبا همه نمازگزاران شبیه هم هستند.
نکته تلختر این است که همین افراد، بر اساس ظاهر دیگر آدمها را قضاوت میکنند. مثلا برخی از آنها میگویند شما با این ظاهر نماز هم میخوانید؟ یا اینکه متاسفانه همین ظاهر بینی باعث شده است تا شایستگان در حاشیه باشند و ظاهر الصلاح بودن جای تخصص را گرفته است.
مرحله آخر گزینشهای استخدام حتی با داشتن بالاترین ویژگیهای کاری مسائل اعتقادی که عمیق هم نیست و در ظاهر مانده، است.
همین رفتار در زمانهایی باعث شد تا ریاکاری در سطوح مختلف نفود کند. و آنان برای اینکه بتوانند استخدام شوند در ظاهر و جلوت انقلابی میشوند که بیا و ببین اما در خلوت هر کاری که دلشان میخواهند میکنند. معمولا این افراد یک صفحه اینستاگرام شخصی دارند و یک عمومی که در آن تمام مواضع انقلابی میگیرند و در صفحه شخصی روی اصلی خود را نشان میدهند.
دین دار کسی است که غیبت نمیکند، دروغ نمیگوید. دین دار کسی که حق مردم را نمیخورد. دین دار کسی است که رعایت حال همسایه را میکند.
وقتی میزان تشخیص آدمهای یک اجتماع، ظاهر آنها باشد باید هم عمق دو قطبیها در جامعه به اندازه درههای سیاه باشد.
اگر جامعه را خودی و غیر خودی نمیکردیم و با دست خودتان دو قطبی مذهبی و غیر مذهبی ایجاد نمیکردید، امروز با جامعه تکه پاره روبرو نبودید.
دو دسته شدن جامعه تنها و تنها به ایجاد نفرت کمک میکند. دو قطبی سازی مثل آتشی است که به جنگل میافتد. اگر فراگیر شود، کنترل آن از دست خارج میشود و دیگر حتی با هلکوپتر آب پاش هم نمیشود آن را کنترل و آتش را خاموش کرد.