مادر و پدر پیر مجتبی فکر میکنند فرزند نانآورشان در مأموریت کاری است
علی موسی نژاد فرکوش زندانی مشروطهخواه محبوس در زندان «رجاییشهر» کرج در نامهای سرگشاده از وضعیت مجتبی توکل یکی از زندانیان سیاسی نوشته که ماههاست در زندان است و مادر و پدر پیرش گمان میکنند فرزند نانآورشان در مأموریت کاری است.
مجتبی توکل در پی آتشسوزی زندان اوین در مهرماه امسال به همراه شماری زندانی دیگر با وضعیتی دردآور به زندان «رجاییشهر» کرج منتقل شد. علی موسینژاد فرکوش در نامه سرگشاده خود نوشته که مجتبی کارگر کارخانه داروسازی ابوریحان بوده و به رانت و فساد موجود در کارخانه اعتراض کرده و در نهایت با شکایت و پروندهسازی به اتهام «فعالیت تبلیغی علیه نظام» راهی زندان شده است.
علی موسینژاد فرکوش از شرافت و زحمتکش بودن مجتبی نوشته که همواره خواسته دسترنج خودش را داشته باشد و سالم زندگی کند و او را مقایسه کرده با جوانی همسن و سال مجتبی که به پشتوانه رانت پدر اکنون مدیر کارخانه است.
علی موسینژاد فرکوش از «ایرانیان دادگر» خواسته صدای مجتبی باشند. متن کامل نامه این زندانی مشروطهخواه را در ادامه میخوانید:
«با درود بر ایرانیان دادگر،
بعد از آتشسوزی ٢٣ مهر ۱۴۰۱ در بند سیاسی ٨ زندان اوین مجتبی توکل به همراه حدود ۴۱ زندانیه دیگر، با دستبند و پا بند و پابرهنه و البته با فحاشی ناموسی به زندان رجاییشهر کرج منتقل شدند.
من برای اولینبار در هواخوری بند ١٠ رجاییشهر دیدمش؛ او در سالن ٣٠ زندان محبوس است.
مجتبی توکل متولد سال ۱۳۶۲ کارگر شرکت داروسازی ابوریحان که در مرداد ۱۴۰۱ بازداشت شد. وی با ۱۶ سال سابقه کاری در شرایط بسیار سخت شغلی با مواد شیمیایی و هورمونی و اسیدها و مواد پرخطر مشغول فعالیت بوده و شبانهروز زحمت کشیده تا آبرومند زندگی کند.
نانآور خانواده بوده و پدر و مادر پیرش هنوز نمیدانند مجتبی زندانی است؛ اصلاً این فکر به ذهنشان هم خطور نمیکند و دیگر طاقت دوری فرزندشان را ندارند.
مجتبی در تماسهای خود به مادرش میگوید در سفر کاری و در مأموریت است. اما چگونه؟ و تا کی؟
او که دیگر درآمدی ندارد تا با هماهنگی از درون زندان، به حساب خانواده خود پولی واریز کند و پدر و مادر سالخورده هم چشم انتظار تا پسرشان با دست پر به خانه برگردد؛ اما افسوس و غافل از اینکه مجتبی پشت میلههای ظلم و زور دیکتاتوری مأموریت شرافتمندی خود را سپری میکند. در آن سوی «حقوقبشر اسلامی» جوانکی معلومالحال به عنوان مدیر عامل داروسازی محل کار مجتبی است، که بدون تخصص و با رانت پدر یکشبه ره صد ساله را طی کرده است!
با این مدیران بهاصطلاح آقازاده است که صنعت داروسازی در ایران به خاک سیاه نشسته است. داروخانه و بیمار در روز روشن با فانوس در بازار سیاه و تاریک به دنبال دارو میگردند. وزیر وقت مربوطه با شرکتهای کلان «شستا» و «تیپیکو» و هلدینگهای مافیایی مدعی ساخت داروی کرونا است و به همراه برنامه خبری ٢٠:٣٠ با جان ٨٠ میلیون بازی کرده و میکنند و ادعای ساخت داروی کرونا و دیگر داروها را دارند؛ حال بماند وضعیت ستاد اجرایی امام و واکسن برکت و بشقاب پرندهای بنام مستعان!!
سیستم و ساختار فاسد مدعیان تولید دانشبنیان باید زندانیان را نیز به لیست دانشبنیان خود بیافزایند. مجتبی به بیلیاقتی و بیکفایتی و ناکارآمدی یک سیستم فاسد اعتراض کرده و به همین منظور به جرم «فعالیت تبلیغی» علیه رژیم زور و سرکوبگر و البته مدیران اختلاسگر دانشبنیان به حبس محکوم و در زندان ظلم و زور زندگی را سپری میکند.
برای احقاق حقوق مجتبی توکل کافیست در رابطه با میثم نورمحمدی مدیر عامل وقت شرکت داروسازی ابوریحان و عوامل مربوطه تحقیق و تفحص شود تا مشخص شود چگونه مجتبی به یکباره بدون هیچگونه نقصی در امور محوله شرکت به یکباره با اتهام امنیتی «فعالیت تبلیغی علیه نظام» پایش به دادسرای ٣٣ اوین و بازجویی توسط مهرههای وزارت اطلاعات باز شد.
حضرات سربازان امام زمان به مافیا و لابیهای صنعت دارو نیز گریزی بزنند؛ شاید اسلام دانشبنیان را نجات دهند!!
قصه مجتبی، مرثیهای است برای یکی از میلیونها قربانی فساد و رانت جمهوری اسلامی و صدها اسیر در بند آن.
حال شما حدیث مفصل بخوانید از مجمل و صدای مجتبی توکل باشید.
علی موسی نژاد فرکوش
زندان رجایی شهر کرج
دی ماه ۱۴۰۱»