در دانشگاه استادی بود که به او لقب آچار فرانسه داده بودند. به این علت که او در هر زمینهای سخن میراند و ادعای مطلع بودن میکرد اما وقتی که کار به بحث و نشان دادن آگاهیش و آموزش دادن (در کلاس یا سمینار) در آن موضوعات میکشید روشن میشد چیزی در چنته ندارد. آگاهی و تسلطی در موضوع نداشت که منتقل کند مگر تیترها و اطلاعات کلی که جایی دیده و یا شنیده بود.
کسانی که با ابزارهای ابتدایی آشنایی دارند میدانند که آچار فرانسه آچار قابل تغییری است که میتواند چند اندازه متفاوت مهره را باز وبسته کند. به بیانی چیزیست که در زمینههای متفاوتی کاربرد و کارایی دارد اما وقتی کار به موردی جدی برسد نمیتواند کار یک آچار واقعی را انجام بدهد. همچون هر ابزار و کالایی٫ آچار فرانسه هم با کیفیات متفاوتی در دسترس است. کمکیفیت آن ممکنست انگشت راگاز بگیرد یا به موضوع (مهره و قطعه) صدمه بزند و...
حالا قضیه ما آچار فرانسهی کم کیفیتیست که گوشهای در وبسایت وزین گویا نیوز دست و پا کرده و جا و بی جا و در هر زمینهای یا داد و هوار میکند و یا توهین و یا پند و اندر و نصیحت... در هر زمینهای از علوم فضایی گرفته تا ادبیات و پرورش فرزند و اقتصاد و مملکت داری و سیاست و... لیست بلند بالایی که از آن پرهیز میکنم.
ایشان بار و معلومات زیادی ندارد که مهم نیست. کوتاه نویسی در یک موضوعی امروزه با حجم بالای اطلاعات قابل دستیابی در اینترنت مشکل نیست. مشکل زمانیست که آچار فرانسه علیه کسانی که عقیده و برداشتشان با او متفاوت است در یک نشریه عمومی جیغ و داد وپرخاش و توهین و دروغ گویی میکند. یک روز به پادشاه خود میتازد که چرا این را گفتی و یا نمیفهمی چه بگویی٫ یک روز به استخوان خرد کردههای فرهنگی و یا سیاسی با ادبیات توهین آمیز میپرد، یک روز یرای همه و بویژه مبارزان در خیابانها (در ایران) فرمان صادر میکند...
عدهای که بسیاری زخم خورده از رژیم سفاک و فاسد اسلامی در میان آنان هستند که برخی سالها پیش از آنکه آچار فرانسه ما و امثال او بعد از زندگی و بهره بردن از امکانات در رژیم نکبت اسلامی و بعد از مقیم شدن در بلاد فرنگ ضد آن شود٫ در مبارزه با آن بوده وهستند به درستی نگران رهبر تراشی و برگشت استبداد سابق در لباسی نو هستند. بسیاری از مدتها پیش رد پای انشقاق و فرصت طلبی را که الان بسیار واضحتر شده در حضراتی که مردم را مشتی رعیت میدانند که جناب پادشاهه پدر آنها را از هیچ به عرش رساند-و الا خودشان که شعور و فهمی ندارند و هر آنچه بر سرشان آمد حقشان است چون حق ناشناس بودند- دیده و دریافتهاند.
کوتاه سخن٫ دعوت به وحدت و هماهنگی بسیار متفاوت است با دعوت به ملحق شدن به خود. مجاهدین خلق سالهای سال پیش به همین شکل و روش شورای ملی مقاومت درست کردند و رییس جمهور برای مردم تعیین کردند - در حالی که رییس جمهور وقت هنوز خود را رییس جمهور قانونی میدانست- و از همه خواستند به آنها بپیوندند. آنها هم هر که را که نپیوست یا منتقد بود بی اهمیت و بی جایگاه دانستند. و هنوز هم در دکانشان باز است برای وحدت. هیچکدام از اینها حاضر نبوده و نیستند به دیگران بپیوندند و البته به ویژه پادشاه مثلا قانونی که گیرم نه از خود بلکه تحت تاثیر اطرافیان مواضعی میگیرد که بوی استبداد میدهد. اصلا مگر میشود پادشاهه (گیرم مشروطه) یک ملت رعیت، دنباله رو دیگران باشد.
مستبدین در بسیاری موارد بوسیله اطرافیان مجیزگو و پاچه لیس پرداخته شدهاند گیرم که خود آقای رضا پهلوی هم فعلا فقط به دنبال پادشاهی مشروطه باشد.
کدامیک از مبارزین داخل و خارج از ایران در طول چهل و چند سال گذشته برای مبارزه و پیشبرد آن نیازی به وکالت از طرف کسی به ویژه مردم -اگر ممکن میبود- داشتهاند؟ کدام یک از سازماندهندگان اعتراضات و اعتصابات و بازدید با نمایندگان و مقامات سایر کشورها نیاز به وکالت از طرف کسی داشتهاند؟ آنهم افراد شناخته شده؟ که را فریب میدهید؟
گفتنی در این مورد و به ویژه عنوان مخدوش وکالت گرفتن، مذاکره (در چه مورد، با چه کسی)، رای گیری آنلاین و روشهای تکثیررای، و اصولا وجاهت و اعتبار آن به ویژه در نزد دولتها زیاد است که در یک مطلب جداگانه به تفصیل به آن میپردازم. این اقدامات تنها فریبی در تلاش برای رهبر تراشی برای مردم تحت استبدادی است که امکان انتخاب آزاد ندارند.
کاوه برزن