احمد زیدآبادی - در هر انقلابی نیروهای متنوعی نقش بازی میکنند و هر کدام از این نیروها نیز به گمان اینکه"مترقیترین" و "پیشروترین' بخش انقلابند، لاجرم آینده را هم به سود خود میبینند!
انقلاب اما موجودی با منطقِ بیرحمانهٔ خویش است. به اینکه چه کسانی در جهت آن بیشتر فداکاری کردهاند، وقعی نمینهد. عنصر مرکزی پیشران انقلاب پس از پیروزی، اعادهٔ نظم و امنیتِ از هم پاشیده است. نظم و امنیت هم نیازمند تمرکز قدرت و به کارگیری بیرحمانهٔ آن است. بنابراین در نخستین گام تثبیت رژیم انقلابی، نیروهای ملایمتر از گردونهٔ قدرت حذف میشوند و سپس نیروهای جسورتر و خشنتر به جان هم میافتند و فقط یکی از آنها که از قدرت بسیج تودهای بیشتر برخوردار است، امکان سلطه پیدا میکند و بر حسبِ ضرورتِ منطقِ انقلابی چنان پوستی از کلهٔ دیگر نیروها میکِند که رفتار رژیم پیشین در مقایسه با آن، نوعی نرمش و رواداری به حسابمیآید.
با توجه به اوضاع و احوال ایران، اگر وضع خواسته یا ناخواسته به سمت انقلاب پیش برود، بسیاری از این افراد و گروههای جمهوریخواه و چپ و ملیگرای حامی براندازی خواه ناخواه محذوفان رژیم فرضی آینده خواهند بود همانطور که در انقلاب گذشته به همین سرنوشت دچار شدند!
این دسته از نیروهای خواهان انقلاب نمیخواهند بپذیرند که رضا پهلوی و حامیان او نیروی مسلطِ یک وضعیت انقلابی خواهند بود. هیچ استدلالی هم در آنان کارگر نیست! شاید تراژدی انقلابها فقط این نیست که انقلاب فرزندخور است، بلکه تراژدی مخوفتر این است که انقلابیها بر اثر خشم و نفرت، واقعبینی خود را از دست میدهند، به طوری که گویی دستی پنهان آنان را با کمالِ قدرت به سمت فداکاری به سود نیرویی با انرژی و قدرت سرکوب بیشتر سوق میدهد!