Wednesday, Sep 6, 2023

صفحه نخست » دو شعر برای یک سالگی کوچ غریبانه عباس معروفی، امیر کراب

Amir_Kareab.jpgبا یاد دوست، عباس معروفی، چه نابهنگام رفت، دوست داشت معلوماتش را بیشتر به یادگار بگذارد تا غم غربت را کمتر حس کنیم و نگاهش به افق‌های باز می‌نگریست!

ـــــــــــــــــــــــــــــ

خیال

امروز، کسانی متولد می‌شوند
امروز، کسانی به نقطه پایان می‌رسند!
و انسان در هزار توی هستی سرگردان
با آرزو‌های بچه گانه‌اش قمار می‌کند!
رؤیاهایمان چه بی پایان
و زمان مان چه ناتمامند
قمار زندگی، بال و پر می‌گشاید
گاه در حال یادگیری هستیم
گاه، عاشق می‌شویم
دنیا برایمان، آنقدر کوچک می‌شود
که سکوت زندگی برایمان سمفونی می‌نوازد!
maroufi.jpgگاه، از افتادن برگهای خیالمان، در حیرتیم
گاه، افتادن انسانها را حس می‌کنیم!
عجب، زندگی بالا و پایین دارد
و ما بازنده دوسر باخت این هستی ناموزونیم!
چقدر، تراژدی زندگی بزرگ است
و" سمفونی مردگان" فراموش نشدنی
و باید، در سوگ نویسنده‌اش به سووشون بنشینیم
چه، سمفونی یادهایمان در پروازند
و ما تنهایان این هستی بی آغاز و پایانیم
که در فراق یاران پیر می‌شویم!

امیر کراب ششم سپتامبر دو هزار و بیست و دو
***

سمفونی یادها

روزگار خط خطی
روزگار سیاه و سفید
روزگار بی‌تو بی‌ما
روزگار مات شدن
روزگار عذاب و درد و دروغ
روزگار ماتم و عزا
روزگار، آوار شدن یادها
روزگار در خود فرو رفتن
روزگار خط‌های کج و کوله
روزگار بدون سمفونی
روزگار بغض‌های ماورای بنفش
روزگار گریه‌کردن‌های ناتمام
روزگار بیرون از زندگی ماندن
روزگار فنا شدن در ماورا هستی
روزگار خاطرات گذشته در گذر زمان
روزگار قاب‌های سرگردان
روزگار سمفونی یادهای‌مان
روی لبه تیغ زندگی
روزگار بی‌حوصله، خالی از تپش
روزگار در سوگ قلم نشستن
روزگار خبرهای ریز و درشت
از آمدن و رفتن‌های عزیزان
و انتظار بدون هیچ پشتوانه‌ای
در حیرت، این سرگردانی‌های مداوم
و حباب روی آب، در عطش مدام
که نامش زندگی ست!
و سفره غم و رنج و عزا را، پایانی نیست!
روزگار، یتیم شدن عشق در بی زمانی!
و گم شدن در چهارراه‌های بدون بازگشت!

امیر کراب یازدهم سپتامبر دو هزار و بیست و دو



Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: info@gooya.com تبلیغات: advertisement@gooya.com Cookie Policy