Sunday, Oct 8, 2023

صفحه نخست » احمد زیدآبادی، هادی خرسندی و ماجرای جناب اسلام

vijehbanner2.jpgعلیرضا موثق - ویژه خبرنامه گویا

۱) من در طول زندگیِ قریب به نیم قرنه‌ام، حتی یک روز مسلمان نبوده‌ام و حتی یکبار نماز نخوانده‌ام و روزه نگرفته‌ام. از کودکی، کذب بودن مدعیات اسلام (از قبیلِ وجود خدای «متشخص و عادل و مهربان» یا نبوت یا معاد جسمانی) را تشخیص می‌دادم. وقتی دختر دو سالهٔ همسایه در استخر آب افتاد و فوت نمود، فهمیدم که اگر خدایی وجود داشته باشد، یقیناً «عادل و مهربان» نیست.

کودکی من با اوایل انقلاب ۵۷ مصادف بود. در کودکی تحت تأثیر جو فرهنگی حاکم و اهمیتی که جامعه برای مدرک تحصیلی قائل می‌شد، گمان می‌کردم بزرگسالانی که «دکتر و مهندس» هستند، شعور و تفکر و فهمشان نیز سطح بالایی دارد. وقتی می‌شنیدم که افرادی چون دکتر حدادعادل و دکتر لاریجانی و دکتر ولایتی و دکتر اردکانی و دکتر سروش، مسلمان هستند، از آنجا که وفق پیش‌فرض مذکور، شخصی که پزشک و دکتر و مهندس است را متفکر تلقی می‌کردم، نمی‌توانستم «مسلمان» بودن را با «پزشک و دکتر و مهندس» بودن جمع کنم و لذا در عالَم کودکی به این ایده متوسل می‌شدم که افراد مدنظر به خاطر فشار سیاسی و ترس از قتل و طرد و به خاطر ایجادِ امکان ورود به قدرت سیاسی و خدمت کردن به توسعه و یا نجات کشور از دست «آخوندها و اسلام»، به نحو تاکتیکی و مصلحت‌اندیشانه ریاکاری و تظاهر به مسلمان بودن می‌کنند، وگرنه محال است که عده‌ای «دکتر و مهندس»، یک‌سری خرافات و اباطیل و احکام داعشی را سخن خداوند بدانند و یا وجود «جن و فرشته و بهشت و جهنم» را باور کنند. به تدریج و با افزایش سن متوجه شدم که مدرک تحصیلی و مطالعات آکادمیک و حتی «فلسفه‌دانی و فلسفه‌خوانی»، کسی را متفکر نمی‌کند؛ البته «تفکر» مفهومی طیفی و ذومراتب است و مرادم سطح مطلوب و بالایی از توان تفکر است.

۲) هادی خرسندی در ژانر طنز، انتقاداتی را نسبت به باورهای دینی بیان کرده‌است (۱) و احمد زیدآبادی، سخنان هادی خرسندی را نقل به مضمون «توهین کردن به مقدسات مسلمانان، به قصد شاد نمودنِ دل مخالفانِ اسلام و مخالفانِ حکومت اسلامی» تعبیر کرده‌است (۲). زیدآبادی دکترای علوم سیاسی دارد. انسانی آزادی‌خواه و لیبرال است و برای دفاع از آرمان «آزادی و عدالت و حقوق بشر» از مجرای فعالیت‌های سیاسیِ خشونت‌پرهیز، به ناحق و ظالمانه چندین سال زندانی شده‌است. وفق نوشته‌ها و نقل خاطراتش، خاصه در ایام حبس، مطالعات فلسفی نیز داشته‌است. تمایل دارم که چنین شخصی در خصوص باورهای مذهبی‌اش وارد «بازنگری انتقادی» شود و بکوشد تا «میزان دلبستگی به باورهای مذهبی را با میزان قوتِ دلایلِ مؤیدِ آن باورها» موزون کند.

در دو یادداشت خطاب به زیدآبادی (۳ و ۴)، استدلال‌هایی را در نقد و نقض خدای قرآن آوردم و استنتاج کردم که خدای قرآن، یقیناً وجود ندارد و اگر خدایی وجود داشته باشد، بی‌گمان «نامتشخص و ناانسانوار» است، یعنی نهایتاً «نوعی شعور مرموز و ناانسانوار» با تمامیت «هستی-هستومندها» وحدت تام دارد و «خدا» و «موجودات و طبیعت»، دو چیز مستقل نیستند و خداوند، خالق موجودات نیست. دریا موج را خلق نمی‌کند، بلکه دریا بر اثر جبر ناشی از مقتضیات وجودی‌اش در صیرورت است و «موجیده» می‌شود. موج، حصه و حالتی از دریا می‌باشد و نه «مخلوق» دریا. اینک خطاب به زیدآبادی و به امید «بازنگری انتقادیِ» زیدآبادی در باورهای «دینی-میراثی-اجدادی-عادتی‌اش» به اختصار، دلایلی را در راستای نقد مدعای نبوت اقامه می‌کنم.

۳) وقتی خدای قرآن (یعنی خدای متشخص و خالق و عادل و مهربان) با دلایلی «محکم و قاطع و استوار» نقض شد، به نحو تبعی و با واسطه، کذب بودن نبوت نیز استنتاج می‌شود. در ذیل خدای نامتشخص، مقولاتی چون «نبوت و معجزه و معاد و روح متشخص و ارادهٔ الهی و عدالت الهی» متصور نیست. خداوند دستگاه عصبی ندارد تا «خشم و مهر و مکر» داشته‌باشد. صرفنظر از ایراد «شرور گزاف و شرور ساختاری» نسبت به «خدای مهربان و عادل مطلق»، مفهوم عدالت، برساخته‌ای انسانی و سیال و سیاقمند است. در گذشته، «برده‌داری و کودک‌همسری و شلاق و قطع دست و قطع پا و قصاص و سنگسار و قتل مرتد»، با مقولهٔ «عدالت و اخلاق» در فهم عرفی (نه نزد برخی نوادر فرهیخته و فرزانه و والا منش)، تعارض نداشت. هیچ دلیلی برای انتساب مفهوم انسانوار عدالت به خداوند وجود ندارد. منتها صرفنظر از ابطال نبوت از مجرای نقض خدای قرآن، دلایل دیگری نیز علیه مدعای نبوت وجود دارد:

الف) وفق استقرای تجربی و علم پزشکی، انسانی که فرشته می‌بیند و صداهایی می‌شنود که دیگران نمی‌شنوند و احساس دسترسی به «افکار و ارزش‌ها و احکام و اهداف و عواطف خداوند» می‌کند، نوعی اختلال مغزی-روانی و نوعی بیماری دارد.

علاوه بر سطحی از اسکیزوفرن یا هذیان دیداری-شنیداری یا صرع لوب گیج‌گاهی یا ذهن دو جایگاهی، می‌توانیم حتی نوعی بیماری ناشناخته را مدنظر داشته باشیم. همچنین انسانی که با وجود «سکس با کودکان و برده‌داری و سکس با کنیزان و قتل مرتد و خصوصاً صدور جواز قتل و غارت و به بردگی گرفتن اهل کتاب و کافران غیرحربی، یعنی حتی مؤمنان اخلاقی در ادیان دیگر (توبه: ۵ و ۲۹)»، ادعا می‌کند که «رحمة‌للعالمین و کامل‌کنندهٔ مکارم اخلاق و آورندهٔ دین کامل و اسوهٔ تمام انسان‌ها در همهٔ زبان‌ها و زمان‌ها و مکان‌ها» می‌باشد و نیز ادعا می‌کند که کائنات برای وجود خودش خلق شده‌است (حدیث کساء)، طبق استقرای تجربی و علم پزشکی، انسانی «متوهم و متفرعن و خودشیفته» است.

ب) سه نوع استدلال وجود دارد: قیاسی و استقرائی و استنتاج بهترین تبیین. در استدلال استنتاج بهترین تبیین، ایده‌ای برای تبیین مدعا یا پدیدار ارجح است که با قوانین طبیعت منطبق باشد و نیز ایرادات و مفروضات کمتری داشته باشد. وقتی زنی ادعا می‌کند که بدون سکس توسط الله باردار شده‌است، این فرض ارجح است که یا دروغ می‌گوید و یا در حالت بیهوشی با او سکس شده‌است. به همین قیاس، وقتی کسی ادعا می‌کند که فرشته می‌بیند و صداهایی می‌شنود که دیگران نمی‌شنوند و سخنگوی الله است، ایده‌ای که ارجح است، دروغ بودن ادعا یا بیمار بودن مدعی است و نه «وجود خدای سخنگو و صدق نبوت». در این راستا لازم به ذکر است که در آیهٔ ۴۳ از سورهٔ انفال، قرآن به «دروغ مصلحتی برای خیر اجتماعی» توسل جسته‌است. البته «صداقت اخلاقی»، «صدق مدعا» را در مانحن‌فیه اثبات نمی‌کند. متصور است که محمد بن عبدالله یا کسی که ادعای نبوت دارد، راست بگوید و واقعاً فرشته ببیند، لکن خودآگاه نباشد که نوعی اختلال مغزی-روانی دارد و خودآگاه نباشد که تجربهٔ درونی و باطنی‌اش از واقعیت خارجی، حکایتگری نمی‌کند.

پ) از منظر درون‌دینی و با مفروض گرفتنِ وجود «خدای عادل و مهربان»، ارسال پیامبر در عصر حجر-حجاز برای هدایت هشت میلیارد انسان در جهان مدرن و در پارادایم و در «شبکهٔ مفهومی و تصوری و تصدیقی و ارزشیِ به نحو انقلابی متفاوت، بل متعارض با جهان سنت» که در زبان‌ها و فرهنگ‌های متنوع زیست می‌کنند، خلاف حداقلی از «عقل و عدل» است، چه رسد به «عقل و عدل مطلق».

۴) «تعبد و جزم و جمود و تعصب و مغالطه و طرح ادعای بلادلیل و تصدیق ادعای بلادلیل و امثالهم»، جزء رذائل اخلاقی هستند و مذموم می‌باشند. اگر ادعای وجود خدای قرآن یا نبوت، صرفاً بلادلیل بود، ما تکلیف اخلاقی داشتیم تا موضع لاادری اتخاذ کنیم و صدور حکم را اپوخه و تعلیق نماییم، لکن وقتی دلایل کافی در نقض مدعیات موصوف وجود دارد، وظیفهٔ اخلاقیِ آدمی، تکذیب آنها می‌باشد.

زیدآبادی لازم است تا در مورد مقولهٔ اخلاق و فهرست رذائل و فضائل اخلاقی، تجدیدنظر و تأمل انتقادی داشته باشد و دامنهٔ رذائل اخلاقی را به «دزدی و عدم وفای به عهد و قتل و دروغگویی و حسادت» و امثالهم محدود نکند که قاعدتاً مذموم می‌باشند. اسلام با بسط «تعبد و جزم و جمود و تعصب و خرافات و استبداد و دیگری‌ستیزی و خودشیفتگی و مردسالاری» و با ایجاد «ترس از مرگ به خاطر ارتداد و نیز ترس از جهنم ابدی به خاطر ارتداد»، از عللِ مهمِ انحطاطِ «عقل و اخلاق و عواطف، یعنی فرهنگ» در مسلمانان بوده‌است. ادعای «خداوند می‌فرماید که...»، یعنی مقدس کردن یکسری گزارهٔ «تاریخی و بشری و خطاناک و خرافی» و برخاسته از بافتاری «استبدادی و قبیله‌ای و سلطانی و مردسالار و پدرسالار و خشن و اسطوره‌ای و دیگری‌ستیز و انحصارگرا» و نیز «ادعای تقریر افکار و ارزش‌ها و احکام و اهداف و عواطف خداوند» و «توهم حقیقت‌یافتگی در خصوص ذات هستی و رازِ رازها»، آغاز فاجعه بود. تنها یکی از «جهل‌های مقدس و ظلم‌های مقدس» و تنها یکی از «جنایات و خسارات و رنج‌های ناروای» ناشی از اسلام، این است که هنوز حتی در قرن بیست و یکم نتوانسته‌ایم جواز «کودک‌همسری و قطع دست و قطع پا و سنگسار» را لغو نماییم.

زیدآبادی به علل خشم مخالفان اسلام عنایت ندارد و ظاهراً معتقد است: «اسلام به ذات خود ندارد عیبی/هر عیب که هست، از مسلمانی ماست» و مآلاً مشکلات مدنظر را شبیه به علی شریعتی، محصول و معلولِ آخوندها و فقها می‌داند و سهم و نقش متن قرآن و سنت نبوی را در آسیب‌های مذکور کتمان می‌کند. اسلام، نظامی معنوی و حِکمی با دغدغهٔ «ایمان و اخلاق» نیست، بلکه اسلام، یک ایدئولوژیِ سیاسیِ توتالیتر و فاشیستی با محوریت ارادهٔ «قدرت و سلطه» است؛ زیرا در اسلام، انسان مرتد، ولو اگر انسانی اخلاقی و مؤمن و دانشمند باشد، تا «ابد» به جهنم می‌رود و تمام اعمال نیکش ضایع می‌شود (بقره: ۲۱۵).

مخالفان اسلام و منکران «نبوت محمد بن عبدالله و قرآن»، حتی اگر انسان‌هایی اخلاقی و مؤمن و دانشمند باشند، تا ابد در جهنم شکنجه و سوزانده می‌شوند و در چرخه‌ای ابدی، گوشت و پوست جدید برای سوزانده شدن بر استخوان‌هایشان رویانده می‌شود (نساء: ۵۶). در اسلام، قتل و غارت و به بردگی گرفتنِ اهل کتاب و کافران غیرحربی، یعنی حتی مؤمنان اخلاقی در ادیان دیگر مجاز است (توبه: ۵ و ۲۹). قرآن ادعا می‌کند که اسلام دین کامل است و دین حق نزد الله، اسلام است و نیز ادعا می‌کند که اسلام بر ادیان دیگر «غلبه و سلطه» خواهد یافت (آل‌عمران: ۱۹ و توبه: ۳۳ و مائده: ۳ و انعام: ۱۱۵). قرآن می‌گوید: «تبیاناً لکل شیء» و «لارطب و لایابس الا فی کتاب مبین».

در قرآن نسبت به مخالفان از فحش‌هایی چون «حرامزاده و سگ و الاغ و گورخر و بوزینه» استفاده می‌شود. در اسلام کافران و حتی اهل کتاب و پیروان ادیان دیگر، در کنار «مدفوع و سگ و خوک» نجس نامیده می‌شوند و حتی علیه کافران ذمی، تبعیض حقوقی شدید وجود دارد. در اسلام دیهٔ کافران ذمی از دیهٔ حیواناتی که کشتن آنها دیه دارد کمتر است. حتی مرتضی مطهری و محمدحسین طباطبایی که در اتمسفر جهان جدید تنفس کرده بودند، میلیاردها نامسلمان را وفق آموزه‌های اسلام، حیوان می‌نامیدند و وجود جواز «قتل و غارت و به بردگی گرفتن اهل کتاب و کافران غیرحربی، یعنی حتی مؤمنان اخلاقی در ادیان دیگر» در اسلام را تصدیق می‌کردند (توبه: ۵ و ۲۹).

با این وجود حتی اگر اسلام با «عقلانیت و عدالت و اخلاق» تعارض نداشت و مکتبِ «حق و عقل و عدل و صلح» بود، باز مخالفان حق داشتند در ژانرهای مختلف، از جمله با «طنز و کاریکاتور» نقدش کنند یا با آن مخالفت نمایند، چه رسد به اینکه اسلام با «عقلانیت و عدالت و اخلاق» تعارض دارد و نقد اسلام، وظیفهٔ اخلاقی هر انسانِ «عاقل و سالم و اخلاقی و آزاده‌ای» می‌باشد.

اسلام از توهین لفظی و شفاهی نسبت به مخالفان اسلام و نیز نسبت به کافران (از جمله اهل کتاب) فراتر می‌رود و در عمل، جان و مال و آزادی آنها را با جواز «قتل مرتد، قتل ساب‌النبی، جهاد ابتدایی، تبعیض حقوقی علیه کافران و آپارتاید عقیدتی»، تهدید می‌کند. زیدآبادی لازم است تا ابتدا در مورد «اختلال خودشیفتگی گروهی» مطالعه کند و پس از تجهیز تئوریک با درون‌نگری و تأمل انتقادی از خودش بپرسد که «چرا از درشت‌گویی و حتی فحاشی نسبت به اسلام و پیشوایان مذهبی‌اش، مکدر و ناراحت می‌شود؟ و یا چرا نسبت به چنین اعمالی اعتراض دارد؟». اگر کسی به قصدِ اعتراض به «جهل و ظلم و رذیلت و جنایت» در فاشیسم، به شکل نمادین، عکس هیتلر را آتش بزند و یا به هیتلر توهین کند، آیا انسان‌های «عاقل و سالم و اخلاقی»، مکدر و ناراحت می‌شوند؟ برای یک انسان «عاقل و سالم و اخلاقی»، آیا رنج ناروای انسان‌های «پوست و گوشت و خون‌دار» و انسان‌های «انضمامی و زنده» از ناحیهٔ وجود «جهل و ظلم و رذیلت» در اسلام (مثل جواز کودک‌همسری) اهمیت دارد؟ و یا درشت‌گویی و حتی توهین نسبت به یک مشت گزاره و چند انسان مُرده و مدفون در قعرِ تاریکِ تاریخ که حتی هستی تاریخی‌شان مشکوک است؟ خودشیفتگی (اعم از خودشیفتگی نوعی و گروهی و فردی)، در مفهومی طیفی، باعث «گسست از واقعیت» می‌شود و از این رو تفکر را مختل می‌کند. زیدآبادی در مورد مقولهٔ «اخلاق و توهین» نیز موضعی ناموجه و آمیخته با استاندارد دوگانه دارد و با همان ترازو که برای «دیگران» می‌کِشد، برای اسلام و دین‌اش نمی‌کِشد و فحاشی‌های اسلام نسبت به مخالفان اسلام و کافران، و از آن بدتر، ظلم‌هایی چون تبعیض حقوقی علیه کافران ذمی و جواز قتل و غارت و به بردگی گرفتنِ اهل کتاب و کافران غیرحربی، یعنی حتی مؤمنان اخلاقی در ادیان دیگر (توبه: ۵ و ۲۹) را محکوم نمی‌کند و به اقتفای «عقلانیت و عدالت و اخلاق»، نقد را از فقها به متن قرآن و سنت نبوی نمی‌کشاند (۵).

تفکر حداقل به سه مؤلفه نیاز دارد: الف) واقع‌بینی، ب) استدلال‌گرایی، پ) دقت و نیز وضوحِ مفهومی-زبانی. زیدآبادی، حسین‌بن‌علی را از حیث شجاعت و ایثار و شرافت و امثالهم، در طول تاریخ بی‌نظیر می‌داند. فقط در یک فقره، کافی‌ست تا به حماسه‌ای که روس‌های کافر در نبرد «استالینگراد» در مقابل تهاجم هیتلر خلق کردند مراجعه کنیم تا مدعای زیدآبادی نقض شود. اگر چنین ادعایی از جانب فردی عامی و بی‌سواد در روستایی که به کتاب و اینترنت و ماهواره دسترسی ندارد مطرح می‌شد، جای تعجب و نیز نگرانی وجود نداشت، لکن وقتی یکی از روشنفکرانِ مشهور جامعه که تا مقطع دکترا در شاخهٔ علوم انسانی تحصیل علم و دانش کرده‌است و مطالعات فلسفی نیز داشته‌است، چنین سخنی می‌گوید، هم تعجب کردن طبیعی است و هم نگران شدن برای فرهنگ و آیندهٔ جامعه موجه است. همچنین زیدآبادی در مورد نظریهٔ آرامش دوستدار نسبت به مقولهٔ دین و «نقش مخرب دین در فرآیند یا امکان تفکر» و نیز در مورد فیلسوف تلقی کردن آرامش دوستدار سخنان نادرست و نامدللی بیان کرده‌ بود که در دو نوشتار دیگر به نقد آن پرداخته‌ام (۶، ۷).

ارجاعات

۱. احمد‌ ای احمد زیدآبادی، هادی خرسندی

https://news.gooya.com/2023/09/post-79705.php

۲. واکنش احمد زیدآبادی به نوشته هادی خرسندی

https://news.gooya.com/2023/09/post-79749.php

۳. اختفای الهی و عدالت الهی

https://t.me/Naqdagin/7648

۴. خدای قرآن، قطعاً وجود ندارد

https://t.me/Naqdagin/7622

۵. توهین و مغالطهٔ استاندارد دوگانه

https://news.gooya.com/2021/12/post-59748.php

۶. اسلام و عقلانیت

https://news.gooya.com/2021/11/post-58338.php

۷. زیدآبادی و هزینه‌هایش در راه آزادی

https://melliun.org/iran/289833



Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy