ویژه خبرنامه گویا
مبارکم باشد! باز به خیل کسانی که از من بدشان میآید پیوستم. باز از خودم بدم آمد. بدم آمد که یک روز برای احمد زیدآبادی - به اصطلاح - شعر گفته بودم.
جالب اینکه هموطن خوش صدایی آن را آواز کرده بود. جالب تر اینکه «ف.م. سخن» آن را به خوشی از سایت «اصغرآقا»ی من نقل کرده بود:
***
ف.م. سخن:
آوازِ احمدای احمد زیدآبادی
آوازِ احمدای احمد زیدآبادی با شعر هادی خرسندی از وب لاگ آوازهای روزانه آقای علی تهرانی (لینک از طریق وب سایت اصغر آقا)
احمدای احمد زیدآبادی...ای قلمدار ره آزادی
ای دلت پاکتر از آئینه...ای ترا سنگ وطن بر سینه
نام تو شهره شده با نیکی... روشنییاب در این تاریکی
احمدای احمد زیدآبادی... ظاهراً گرچه به بند افتادی؛
لیک آزادگیات آزاد است... همچنان پاپی استبداد است
تا که والائی افکار تو هست... دشمن است آن که گرفتار تو هست
دشمن است آنکه ز اندیشهی بد... شد گرفتار تو در حبس ابد!
باز تو هستی و لطف قلمت... که به ما جان بدهد هر کلمهت!
ملت ما به تو مدیون شده است... دلش از غصهی تو خون شده است
احمدای احمد زیدآبادی... مخلص نام بزرگت، هادی
sokhan December ۲۸، ۲۰۰۹
***
به قول شاملو در شعر «مرثیه»:
«و ما همچنان /دوره میکنیم/ شب را و روز را/..... هنوز را.»
---------------------
ضمناُ «مشکل بزرگ زیدآبادی» را اگر پیشتر در «گویا» نخواندهاید، پیشنهاد میکنم:
انتقاد سخنگوی پیشین قوه قضاییه از شورای نگهبان