Wednesday, May 15, 2024

صفحه نخست » رابطه سلطنت با حق تعیین سرنوشت مردم

saltanat.jpgمسعود امامی

می‌توان برای نظام سلطنتی و پادشاهی تعاریف مختلفی ارائه کرد و بر اساس هر تعریف رابطه آن با دموکراسی و حق تعیین سرنوشت برای مردم را بررسی کرد. حاکمیت موقت فرد منتخب مردم بر یک کشور را ریاست جمهوری می‌گویند. پس سلطنت حداقل باید به حاکمیت یک فرد به‌طور مادام ‌العمر بر یک کشور تعریف شود. این حاکمیت می‌تواند به شکل مطلقه، مشروطه و یا تشریفاتی محض باشد. همچنین سلطنت می‌تواند به شکل موروثی یا غیر موروثی باشد.

اگر پادشاه از غیر طریق رای اکثریت مردم به حکومت برسد، حاکمیت او در تعارض آشکار با دموکراسی و حق تعیین سرنوشت مردم است. اگر با رای اکثریت مردم به حکومت برسد، استمرار حکومت او تا زمانی موجّه است که رای‌دهندگان به او، همچنان اکثریت جامعه باشند. اگر جمعی از رای دهندگان از رای خود برگردند به‌گونه‌ای که مدافعان پادشاه در اقلیت قرار گیرند یا نسل‌های بعد که به او رای نداده‌اند به گذر زمان حائز اکثریت در جامعه شوند، ادامه حکومت پادشاه مخالف دموکراسی و حق تعیین سرنوشت مردم است.

اگر پادشاه با رای اکثریت به حکومت برسد، سلطنت فرزندان و نسل او بدون رای گیری دوباره، مخالف دموکراسی و حق تعیین سرنوشت است؛ زیرا هیچ اکثریتی حق ندارد سرنوشت نسل‌های بعد را تعیین کند.

در آنچه گفته شد فرقی میان سلطنت مطلقه و سلطنت مشروطه و سلطنت تشریفاتی نیست؛ هر چند تعارض سلطنت مطلقه به جهت حوزه گسترده اختیارات پادشاه با حق تعیین سرنوشت مردم بسیار بیشتر از تعارض سلطنت مشروطه و سلطنت تشریفاتی با حق تعیین سرنوشت است؛ زیرا در سلطنت مشروطه نیز پادشاه اختیارات محدودی دارد که می‌بایست این اختیارات را از مردم بگیرد و این جز با تجدید رای‌گیری برای نسل‌های بعد امکان پذیر نیست. حتی اگر فرض کنیم سلطنت، تشریفاتی محض باشد و پادشاه هیچگونه اختیاراتی نداشته باشد نیز مصرف هرگونه هزینه از بودجه عمومی کشور برای چنین سلطتنی و چنین پادشاهی مادامی که مطابق خواست اکثریت بالفعل جامعه نباشد، مخالف دموکراسی و حق تعیین سرنوشت برای مردم است.

بر این اساس می‌توان گفت نظام پادشاهی تنها در یک فرض با دموکراسی و حق تعیین سرنوشت سازگار است و آن هنگامی است که نظام پادشاهی و شخص پادشاه با رای اکثریت مردم برگزیده شود و بعد از گذشت چند سال که احتمال تغییر رای مردم وجود دارد و نیز امکان رای گیری از نسل‌های جدید فراهم شده است، رای مردم در مورد نظام پادشاهی و شخص پادشاه تجدید شود. همچنین ادامه پادشاهی در فرزند او نیز به رای مردم گذاشته شود.

آیا فرض اخیر را اصلاً می‌توان نظام پادشاهی نامید؟

آیا طرفداران نظام پادشاهی و سلطنت تن به این قاعده می‌دهند؟

قاعده‌ای که ذکر شد هیچ استثنایی ندارد خواه سلطنت و حاکمیت پادشاه باشد یا جمهوری اسلامی و حاکمیت ولی فقیه.
نظام‌های پادشاهی در کشورهای غربی نیز بدون استثنا باید تابع این قاعده منطقی باشند و الگوگیری غیر علمی از آنها جهالت محض است.



Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy