Saturday, Jul 13, 2024

صفحه نخست » چگونه سهم روحانیت از قدرت در ایران «آب» رفت؟

rouhani.jpgمسعود آذر شغل - بی‌بی‌سی

در بین نامزدهای ریاست جمهوری ۱۴۰۳ ایران، مصطفی پورمحمدی به عنوان تنها نامزد روحانی در این دوره با ۲۰۶ هزار و ۳۹۷ رای، نفر آخر (چهارم) شد. آرای او به یک درصد از کل افرادی که در انتخابات شرکت کردند، نیز نرسید.

در این دوره از انتخابات علاوه براینکه رکورد عدم مشارکت واجدین شرایط رای در انتخابات شکسته شد و به ۶۰ درصد رسید، رکورد پایین‌ترین آرا به یک روحانی در انتخابات ریاست جمهوری نیز شکسته شد و آرای آقای پورمحمدی کمتر از یک پنجم آرای باطله (یک میلیون و ۵۶ هزار و ۱۵۹) بود و به عبارتی آقای پور محمدی بعد از آرای باطله پنجم شد.

برخلاف چند دوره گذشته انتخابات ریاست جمهوری که روحانیون به عنوان رقیب اصلی در صحنه انتخابات حاضر بودند، این‌بار نه روحانی شاخصی رد صلاحیت شد و نه مصطفی پورمحمدی، وزیر پیشین دادگستری و چهره شاخص امنیتی، از شانس‌های اصلی انتخابات محسوب می‌شد.

مصطفی پورمحمدی در واکنش به شکست سنگینش در انتخابات اعلام کرد که نتیجه، برای او قابل پیش‌بینی بوده و می‌دانسته که کسب رای بالا برای او «شدنی» نبوده است.

آنچه در نتیجه انتخابات برای یک نامزد روحانی به دست آمد، شاید مشت نمونه خروار درباره اوضاع روحانیون در جامعه امروز ایران باشد. از نظر تاریخی، روحانیون از گروه های مرجع در ایران بودند و پس از انقلاب ۵۷ به دلیل اعتمادی که عموم مردم به آنها داشتند توانستند قدرت را در دست بگیرند اما پس از ۴ دهه حکومت اسلامی به نظر می‌آید مردم به مرور اعتمادشان به روحانیون را از دست داده و بخت و اقبال آنها از عرش دنیای حکمرانی سیر نزولی پیدا کرده و به سطح پایینی تنزل پیدا کرده است.

در حالی که به اعتقاد تحلیلگران رسانه و کارزارهای تبلیغات، عملکرد آقای پورمحمدی در مناظره‌های پیش از انتخابات ریاست جمهوری بهتر از سایر رقبا بود، این سوال مطرح می‌شود که آیا نتیجه انتخابات به معنی پایان کار روحانیون در مناصب بالای اجرایی است؟ و مردم اعتمادشان را به این قشر از دست داده‌اند؟ و در نهایت در نبود روحانیت در مناصب مهم کشوری، چه کسانی جایگزین آنها در مناصب مهم کشوری شدند؟

روحانیت در قدرت

در نخستین انتخابات ریاست جمهوری در بهمن‌ماه سال ۱۳۵۸ به توصیه روح‌الله خمینی هیچ‌یک از روحانیون در انتخابات نامزد نشدند و اگر هم نامزد شدند مانند صادق خلخالی، به نفع نامزدی دیگر انصراف دادند. در آن دور از انتخابات ابوالحسن بنی‌صدر با ۹ نامزد دیگر رقابت کرد که هیچ‌کدامشان روحانی نبودند.

در دومین دور از انتخابات ریاست جمهوری در مردادماه سال ۱۳۶۰، محمدعلی رجایی با سه نفر رقابت کرد که آنها نیز روحانی نبودند.

پس از کشته شدن آقای رجایی در یک انفجار در همان سال، ممنوعیت ورود روحانیون به دستگاه اجرایی از طرف آقای خمینی برداشته شد و این قشر وارد گود رقابت‌ در انتخابات ریاست جمهوری شدند.

از مهرماه سال ۱۳۶۰ تا دوره ابراهیم رئیسی، پنج روحانی سکاندار دستگاه اجرایی بودند و فقط در یک دوره هشت ساله دست روحانیون از ریاست جمهوری کوتاه ماند. این در حالی بود که در ۱۳۸۴ و ۱۳۸۸ اکبر هاشمی رفسنجانی و مهدی کروبی در کسوت روحانی به عنوان نامزد حضور داشتند اما رقابت را در نهایت به محمود احمدی‌نژاد واگذار کردند.

علی خامنه‌ای در سال‌های اولیه رهبری‌اش، بارها از روحانیون خواسته بود در «صحنه» و در «صف اول» تحولات سیاسی، اجتماعی و فرهنگی جامعه باشند. او در شهریورماه سال ۱۳۷۰ از طلاب حوزهای علمیه خواست «در فضای سیاسی حضور داشته باشند» و در دی‌ماه ۱۳۷۴ در دیدار با شماری از روحانیون گفته بود «امروز اگر روحانیت در قبال حکومت، بی‌اعتنا و بی‌مبالات باشد، هم خودش ضایع خواهد شد و هم حکومت اسلامی تضعیف می‌شود.»

11.jpg

آمارها چه می‌گوید؟

با وجود تاکید رهبر جمهوری اسلامی ایران به حضور روحانیون در عرصه سیاسی کشور، در۴۵ سالی که از حضور روحانیت در مسند قدرت می‌گذرد، روند حضور روحانیون در صحنه سیاسی و اجتماعی ایران به اصطلاح «آب رفته» و سیر نزولی داشته است.

اگر معیار حضور روحانیون در «صحنه و صف اول»، مناصب انتخابی و انتصابی باشد آمار و ارقام نشان می‌دهد که در نخستین دوره مجلس شورای ملی(اسلامی) ۱۶۴ نماینده روحانی حضور داشتند و این روند در مجالس دوم تا دوره دوازدهم به ترتیب ۱۵۳ ، ۸۵ ، ۶۷ ، ۵۳ ، ۳۵ ، ۴۳ ، ۴۴ ، ۲۷ ،۱۶، ۳۱ و ۱۷ نماینده روحانی را نشان می‌دهد.

داده‌ها نشان می‌دهد نخستین شوک یا ریزش آرای روحانیون در مجلس سوم و در زمان آیت‌الله خمینی صورت گرفته و ۵۰ درصد کرسی‌های روحانیون در مقایسه با دور نخست مجلس شورای اسلامی کم شد.

این روند در مجلس ششم که اصلاح‌طلبان حائز اکثریت شدند، نقطه عطف دیگری ‌شد و شمار نمایندگان روحانی به عدد ۳۵ می‌رسد.

به نظر می‌رسد قدرت گرفتن اصولگرایان باعث شد که در مجالس هفتم و هشتم به شکل خیلی محدود شمار نمایندگان روحانی کمی بالا برود اما این افزایش موقت بود و مجددا سیر نزولی پیدا کرد و در نهایت در انتخابات اخیر مجلس، تعداد نمایندگان روحانی به ۱۷نفر رسید.

بخشی از این کاهش سهم روحانیون در مجلس، به آمار پایین نامزدهای روحانی برای انتخابات مجلس نیز برمی‌گردد. بررسی لیست‌های انتخاباتی اخیر در تهران نشان می‌دهد که از لیست ۳۰ نفره نامزدهای اصولگرا، به جز لیست «شورای وحدت» که ۵ نامزد روحانی را معرفی کرده بقیه آنها دو یا سه نامزد روحانی دارند و لیست «صدای ملت» که چهره‌های میانه‌رو واصلاح‌طلب مانند علی مطهری آن را نمایندگی می‌کردند حتی یک نامزد روحانی نداشت.

علی مطهری نماینده پیشین مجلس در پاسخ به این سوال که چرا نامزد روحانی در لیست شما نیست گفته بود «تعمدی» در کار نبود و «یک روحانی شناخته شده که بتواند جذابیت لیست را بالا ببرد پیدا نکردیم.»

در این دوره از انتخابات سه روحانی از تهران وارد مجلس شدند و این درحالی بود که در دور اول مجلس ۱۳ نفر از نمایندگان تهران روحانی بودند.

عباس عبدی، تحلیلگر مسایل سیاسی اصلاح‌طلب روز شنبه ۱۹ خردادماه در گفت‌وگو با روزنامه هم‌میهن درباره کاهش آرای روحانیون گفت: «روحانیونی که در سال‌های نخست انقلاب رای بالایی به دست می‌آوردند، نزد مردم محبوب بودند. چون آنها روحانیت قبل از انقلاب به شمار می‌رفتند، تحت فشار بودند، مبارزه می‌کردند و همراه و همگام با مردم بودند.»

این فعال رسانه‌ای اصلاح‌طلب گفت: «روحانیت رانتی نبودند و به‌همین دلیل خیلی راحت رای می‌آوردند. در حوزه ریاست جمهوری هم سه روحانی که رای آوردند بنیان‌شان مربوط به قبل از انقلاب است.»

آقای عبدی اضافه کرد: «بعد از انقلاب با روحانیونی مواجه می‌شویم که حضور در این کسوت عمدتا برایشان منفعت داشته است تا هزینه. این گروه از روحانیون که در قدرت قرار دارند، به‌سختی می‌توانند طرف مردم را بگیرند. به‌ همین دلیل هم مردم با آنها فاصله گرفتند.»

12.jpgسهم روحانیون در صندلی‌های وزارت و نهادها

طی بیش از چهار دهه اخیر، روحانیون حضوری پررنگ در راس قوای سه‌گانه داشته‌اند. با توجه به مدت زمان ریاست جمهوری آقایان بنی‌صدر، رجایی و احمدی‌نژاد، سهم روحانیون از ریاست جمهوری حدود ۷۹ درصد است و پنج روحانی در راس این قوه بوده‌اند.

در بعضی از مناصب حکومتی براساس قانون حضور روحانیون به نوعی اجتناب ناپذیر است چنانکه از همان ابتدای انقلاب اسلامی قوه قضاییه دربست در اختیار روحانیون بوده است و در مجلس خبرگان رهبری صد درصد اعضا و در شورای نگهبان نیز ۵۰ درصد از اعضا باید روحانی باشند.

در قوه مقننه با وجود اینکه سه روحانی و سه غیر روحانی ریاست این قوه را داشته اند اما مدت زمان حضور روحانیون بر مسند ریاست دستگاه مقننه کمی سنگینی می‌کند و ۵۲ درصد از آن به روحانیون رسیده است.

صندلی وزارت برخلاف نمایندگی مجلس، تخصصی است و به طور طبیعی روسای جمهوری که سرکار آمدند مجبور بودند که دست‌کم افرادی را برای این مشاغل انتخاب کنند که تخصص لازم را برای نشستن بر مسند وزارت داشته باشند.

بررسی سوابق دولت‌ها نشان می‌دهد که به طور سنتی یک روحانی وزیر اطلاعات بوده است. دومین وزارتخانه‌ای که قابلیت حضور روحانیون را داشته وزارت کشور است، کسانی مانند محمدرضا مهدوی کنی، علی‌اکبر ناطق نوری، علی‌اکبر محتشمی‌پور، عبدالله نوری و عبدالواحد موسوی لاری در مسند این وزارتخانه بوده‌اند.

در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی نیز کسانی مثل عبدالمجید معادیخواه و محمد خاتمی به عنوان روحانی به وزارت رسیدند و در نهایت وزارت دادگستری از دیگر مناصبی است که روحانیونی مانند محمداسماعیل شوشتری و مصطفی پورمحمدی صاحب صندلی وزارت شدند.

بررسی مجموع دولت‌ها نشان می‌دهد که به طور متوسط حدود دو صندلی (به جز شخص رئیس جمهور) به روحانیون اختصاص داشته است. در دولت اول محمد خاتمی، وقتی وزیر اطلاعات برکنار شد به جای او یک روحانی دیگر نشست و و عبدالواحد موسوی لاری به عنوان وزیر کشور جایگزین عبدالله نوری شد. آقای نوری در پی استیضاح در مجلس در خرداد۱۳۷۷، برکنار شد.

مجمع تشخیص مصلحت نظام از دیگر نهادهایی است که روحانیون نقش محوری در آن داشته‌اند. دوره نخست این مجمع به فرمان روح‌الله خمینی در سال ۱۳۶۶ شکل گرفت دو سال نیز بیشتر ادامه نیافت و با آغاز رهبری علی خامنه‌ای دور دوم مجمع آغاز شد و از ۲۹ شهریورماه ۱۴۰۱ دوره دهم آن آغاز شده است. همه روسای مجمع روحانی بودند.

بررسی آماری اعضای مجمع تشخیص نشان می‌دهد که بخشی از اعضای آن به عنوان عضو حقوقی هستند که در این بخش، روحانیون مانند فقهای شورای نگهبان حضور دارند اما بخش اعضای حقیقی که منصوب علی خامنه‌ای هستند تغییراتی در دوره‌های مختلف داشته است.

بررسی منصوبان آقای خامنه‌ای به عنوان اعضای حقیقی در ۹ دوره مجمع تشخیص مصلحت نظام نشان می‌دهد در دوره دوم مجمع از ۹ نفری که منصوب شدند، هشت نفرشان روحانی بودند اما در دوره‌های بعدی در حالی که تعداد افراد حقیقی افزایش یافته سهم روحانیون سیر نزولی داشته است. در دور نهم از ۳۴ عضو حقیقی مجمع ۶ نفرشان روحانی هستند و از حدود ۹۰ درصد دور دوم به ۱۷ درصد تقلیل یافته است. احتمال می‌رود آقای خامنه‌ای خواسته نهاد را تخصصی‌تر کند و از چهره‌های مختلف سیاسی، اقتصادی و مدیریتی بیشتر استفاده کند.

«نفرت از روحانیت حد و مرز ندارد»

جنبش مهسا در سال ۱۴۰۱ نقطه عطفی در تاریخ جمهوری اسلامی ایران بود. در میانه اعتراضات دو سال پیش، در دل شعار «زن، زندگی، آزادی» جدا از موضوع سرنگونی حکومت که خواسته اصلی معترضان بود قشر روحانیت نیز در چالش بزرگ و مهمی قرار گرفت که از آن به عنوان «تنفر از قشر روحانیت» یاد می‌شود و بارها از زبان معترضان شعار «آخوند باید گم بشه» شنیده شد.

«عمامه پرانی» بخش مهمی از جنبش مهسا بود تا جایی که روحانیون در خیابان احساس ناامنی می‌کردند و نگران حمله افرادی بودند که عمامه آنها را از پشت سرشان پرت می‌کردند. در این دوره، بخشی از روحانیون از پوشیدن لباس روحانیت در معابر و مراکز عمومی اجتناب می‌کردند.

مصطفی محقق داماد، از روحانیون شاخص حوزه علمیه در بحبوبه اعتراضات دو سال پیش گفته بود «اصحاب قدرت خود را به خواب زده‌اند و نفرت از روحانیت حد و مرز ندارد.»

این رویکرد به روحانیت، ظرف یک شب به وجود نیامده است، بلکه در یک روند طولانی شکل گرفته است تا جایی که مردم روحانیت را مسبب اوضاع اقتصادی و سیاسی کشور می‌دانند و حتی عملکرد آنها باعث شده است که نهادهای دینی و مذهبی کشور نیز تحت تاثیر عملکرد حکومت قرار بگیرد چنانکه مساجد به عنوان مهمترین پایگاه روحانیون خالی از نمازگزار شده است.

به گفته ابوالقاسم دولابی نماینده ویژه دولت در امور روحانیت از بین حدود ۷۵ هزار مسجد در کشور، تعداد ۵۰ هزار مسجد بسته است. این مقام دولتی بسته بودن مساجد را «فاجعه‌» خوانده که «باید بر آن خون گریست». (درباره تعداد مساجد در ایران آمارهای متفاوتی ارایه شده است بعضی از خبرگزاری‌ها عدد ۶۳ هزار مسجد را نوشته‌اند.)

از سوی دیگر براساس گزارش‌ها، شمار طلاب حوزه‌های علمیه نیز در سال‌های اخیر کاهش محسوسی داشته است.

براساس بولتنی که خبرگزاری فارس در سال ۱۴۰۱ منتشر کرد، حوزه‌های علمیه ایران ظرفیت پذیرش سالیانه ۱۷ هزار نفر را دارند. در گذشته حدود ۲۰ هزار متقاضی برای حضور در کلاس‌ها بود اما حالا این عدد به ۴ هزار نفر رسیده است که حدود ۴۰۰ درصد کاهش تقاضا را نشان می‌دهد.

خبرگزاری حوزه در گزارشی گفته است در سال تحصیلی ۱۴۰۲-۱۴۰۳ تعداد افراد متقاضی برای ثبت‌نام درحوزه علمیه ۱۳ هزار نفر بوده است. اگر این آمار نیز ملاک قرار بگیرد ۵ هزار نفر کمتر از میزان ظرفیت آموزشی حوزه‌های علمیه اقدام به ثبت نام کرده‌اند.

شبکه «اجتهاد»، ویژه اخبار حوزه علمیه از قول رضا عابدی‌نژاد یکی از مدرسان حوزه علمیه درباره کاهش طلاب مدارس علوم دینی نوشته است «معنای نهایی کاهش ورودی حوزه، انفعال در مقابل فرایند و پروژه سکولاریسم در ایران است که در تناقض با اهداف انقلاب و اسلام است.»

همچنین سایت «طلاب‌یار» که به اخبار و مطالب آموزشی حوزه‌های علمیه می‌پردازد در مطلبی با عنوان «علت خروج برخی از طلاب از مسیر طلبگی» می‌نویسد در چند دهه اخیر بخاطر اینکه روحانیت در حکومت‌داری موفق نبوده «متاسفانه دید جامعه امروز به روحانیت متفاوت شده است» و باعث شده است که علاقه به مدارس مذهبی نیز کاهش پیدا کند.

هزینه‌های بالای زندگی و پایین بودن شهریه‌ها از دیگرعوامل کاهش متقاضیان برای شرکت در کلاس‌های حوزه‌ عنوان شده است. در سال‌های اخیر برای تشویق روحانیون فرصت‌های شغلی در مدارس و دستگاه‌های دیگر مانند بانک‌ها ایجاد شده تا آنها را به ماندن در حوزه تشویق کنند.

جای خالی روحانیت چگونه پر شد؟

با توجه به شرایط موجود و کاهش شمار روحانیون در قدرت، تصور اینکه ممکن است این روند در نهایت منجر به حذف کلی روحانیت از صحنه سیاسی ایران شود و شاهد یک رفرم و تغییر ساختار در قالب جمهوری اسلامی ایران باشیم امر غیرممکنی به نظر می‌رسد چرا که علی خامنه‌ای به عنوان یک «فقیه» در راس حکومت قرار دارد و سیاستگذار اصلی و قدرتمندترین فرد کشور است و روحانیت نیز همچنان در جامعه دارای نفوذ است.

سال‌ها پیش محسن قرائتی، سخنران باسابقه و سرشناس «درس‌هایی از قرآن» در تلویزیون، گفته بود «وقتی آخوندی سوار خر کردند او پیاده نمی شود تا آن خر یا آخوند نمیرد خر به صاحبش برنمی گردد.»

آقای قرائتی این سخنان را به طعنه خطاب به کسانی گفت که به دنبال خلع روحانیت از قدرت هستند.

نکته حائز اهمیت در این است که روحانیونی که در قدرت هستند با بدنه نیروهای نظامی و امنیتی پیوندی عمیق پیدا کرده‌اند و به طور مشخص خلاء کنار رفتن روحانیت از قدرت از طریق نیروهای سپاه پاسداران و نیروهای امنیتی پر شده است.

بررسی حضور نیروهای سپاه پاسداران در مجلس، دولت، نهادها و بخش‌های اقتصادی نشان می‌دهد که از دوران ریاست جمهوری محمود احمدی‌نژاد این روند شدت گرفت و نیروهای سپاه در قالب احزاب و گروه‌های سیاسی وارد عرصه انتخابات مجلس شدند.

بررسی سوابق نمایندگان مجلس نهم نشان می‌دهد که دست‌کم ۴۰ نفر از نمایندگان مجلس دارای سابقه عضویت در سپاه پاسداران بودند. در مجلس یازدهم در مجموع دست‌کم ۲۶ فرمانده و مسئول ارشد سپاه پاسداران با درجه سرتیپی و سرهنگی در مجلس حضور داشتند و در مجلس فعلی نیز که از خردادماه امسال آغاز به کار کرده حدود ۳۰ نفر از نمایندگان مجلس سابقه عضویت در سپاه پاسداران دارند.

اگر در ۲۰ سال اخیر هیچ فرد روحانی نتوانسته رئیس قوه مقننه شود در ازای آن، ۱۶ سال است که دو عضو سپاه پاسداران یعنی علی لاریجانی (برای سه دوره) و محمدباقر قالیباف (دوره قبلی و فعلی) سکاندار دستگاه قانونگذاری بوده‌اند.

تحلیلگران بر این باورند که در غیاب روحانیون و احزاب قدرتمند سیاسی در ایران، سپاه به منسجم ترین و قوی‌ترین تشکیلات در ایران تبدیل شده که با اتکا به قدرت بسیار بالای اقتصادی و امنیتی خود، بازیگری تعیین کننده در سیاست ایران محسوب می‌شود.

از طرف دیگر هم‌سویی و فرمانبرداری آنها از رهبر جمهوری اسلامی ایران چه بسا از روحانیون قوی‌تر و شدیدتر باشد. با توجه به افزایش بحران‌های امنیتی جمهوری اسلامی ایران در داخل و افزایش تنش‌های منطقه‌ای طی دو دهه اخیر، طبیعتا نقش سپاه و اهمیت آن در ساختار جمهوری اسلامی از هر نهاد دیگری به ویژه نهاد روحانیت بیشتر شده است.

با همه اینها و به رغم کاهش تعداد روحانیون در مجلس و در بین مقامات ارشد حکومت، نقش و نفوذ روحانیت در ایران همچنان گسترده است. به رغم کاهش محبوبیت قابل توجه روحانیون در میان مردم، نمایندگان ولی فقیه که روحانی هستند و مستقیما زیر نظر رهبر فعایت می‌کنند در همه نهادهای حکومتی و نظامی حضور تعیین‌کننده دارند. تعداد زیاد امام جمعه‌های شهرهای کوچک و بزرگ، و مساجد بی‌شمار در ایران هم همچنان نقش این گروه را برجسته می‌کند.



Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: info@gooya.com تبلیغات: advertisement@gooya.com Cookie Policy