آنچه مسلم است در فاصلهای که چندان دور نیست بایستی که مسئله جانشینی خامنهای مشخص و حل گردد. مسئلهای که از سالها پیش ذهن خامنهای را اشغال کرده است اما شرایط ایران و به طور مشخص وضعیت این حکومت شترگاوپلنگ همیشه به گونهای بوده که امر جانشینی در کشاکش جریانهای درون حکومتی، نقش حوزه و روحانیت، اعمال قدرت سپاه و تلاش برای قبضه کامل قدرت برآمدهای اعتراضی مردم که جنبش مهسا اوج آن شمرده میشود. سقوط آزاد جمهوری اسلامی در از دست دادن مقبولیت و مشروعیت خود که انتخابات اخیر نمودار نه هر چند دقیق آن بود. "نظرسنجیهای خصوصی حکومت که بهتر از هر کس میداند در میانه چه میدان پرتلاطم و انفجاری قرار گرفته است." نهایت دیکته کردن قوانین اقتصادی بر جامعه که راه گریزی از آن نیست. بخشی از حکومت و شخص خامنهای را بر عکس هیاهوی ظاهری به فکری واقعی تر و راه جوئی چارهای ورای آنچه که در هیاهوی ظاهری نظام مشهود است فرو برده است.
دقیقا نمیتوان گفت رایزنیهای درون بیت خامنهای و بخش قدرتمند نظامیان و ارگانهای امنیتی چه راهکاری را دنبال میکنند. اما یک چیز کاملا آشکار است. زمان آوردن چهرهای به اصطلاح انقلابی با رسوائی سپری گشته است. بدون پاسخگوئی به بخشی از خواستههای جامعه، رفرمی که بتوان کنترل کرد. رفرمی کم کم بدون آن که از ظاهر شعارهای انقلابی کاسته شود. اما در عمل مشخص در برابر واقعیتهای اجتماعی و قدرتهای بزرگ و صف بسته جهانی که شامل اسرائیل هم میشود باید عقب نشست! راه چارهای نیست.
آوردن پزشکیان، همراه با دولا دولا شترسواری او که ناگزیزا جائی باید راست بنشیند. شرایط را به گونهای پیش میبرد که جانشین خامنهای نمیتواند در سیمای همان "الدورم بیلدورم" خامنهای ظاهر شود. در ذهن معیوب حکومتی هنوز این خوشخیالی وجود دارد که اگر کنترلشده از دامنه فشارها بکاهد و تن به بخشی از اصلاحات بدهد قادر است دیرکی بر ستون در حال فروافتادن خیمه نظام بزند و ادامه حکومت اسلامی را به شیوه دیگر ممکن سازد. شاید همان گونه که در دیگر کشورهای اسلامی و مهمتر در عربستان پیش میرود. خوش خیالی این که اگر "محمد بن سلمان" ولیعهد عربستان قادر است رویهای غیر رویه بن عبدالعزیز پدر در پیش گیرد.
چرا با وجود سیمای مرموز و خشنی که از مجتبی خامنهای ساختهاند وی نتواند با بازیهای پشت پرده پدر در سیمای کشتیبانی با سیاست ملایمتر در صحنه حضور یابد. قیاسی معالفارق در مورد همسان پنداری دو وضعیت دو حکومت. نخستین حکومتی ورشکسته که در پشت سر خود کارنامه ننگین و جنایتکارانهای دارد با اکثریت مردمی که خواهان نابودی آن هستند. اما دومی ثروتمند با مردمی که هرگز در صحنه رودرروئی با حکومت نبودهاند. اگرمحمد بن سلمان آئینه تمامنمای چهرهای است که روزی در ارتباط با قتل قاشقچی به چهرهای نفرتانگیز نه در داخل عربستان بلکه خارج از آن کشور گردید. زیر انتقاد شدید دولتها قرار گرفت و اردوغان چنان عربدههای "اِله میکنم بِله میکنم" کشید که همگان فکر کردند هرگز رابطه با عربستان محمد بن سلمان ممکن نیست. اما در نهایت با وجود بیاعتنائی عربستان اردوغان سلانه سلانه به دیدار بن سلمان رفت قدرت و ثروت چاره ساز بسیار مسائل هست. در سیاست کشورها به خصوص در نظامهای بستهای که اپوزیسیون متشکل، کارآ، تاثیرگذاری وجود ندارد و چهرهای قدرتمند و کاریزماتیک مخالفی درمیدان نیست میدان برای بازی حکومتها وجود دارد. حتی حکومتی مانند جمهوری اسلامی این امیدواری را دارد که جامعه جهانی در کشاکش شرق وغرب در بازار مکاره خود آماده دادن جائی برای متاع باشد. امیدی که جز کوتاه آمدن با غرب امکانپذیر نیست.
روندهای اقتصادی واجتماعی جامعه، واقعیتهای منطق زندگی و بازی در میدان سیاست، درسهائی از این بازی و بدعهدی همسایه شمالی گرفته و میگیرد. لذتهای موجود در قدرت و در قدرت ماندن، مهمترین عناصر تصمیمگیری حکومت در لحظه کنونی است که باز ظریف را بازیگر سیاست خارجی میکند.
نگاه به هایوهوی آنها نکنیم. آنچه واقعی است رهجوئی برای یافتن راهیست برای برونرفت از معضل بزرگ و واقعی لحظه کنونی! بهشرط ماندن قدرت در دست نظام. اگر لازم باشد با نوشیدن جام زهر و قبول آلوده شدن ریش به استفراق خود. که چندان مهم نیست! بعداً میتوان شست و یا حتی زد.
ابوالفضل محققی
*
*
قدیسان شمشیرکش، رضا فرمند
گردنگیر، گیلهمرد