داستانی واقعی از فساد پزشکی در جمهوری اسلامی
ایرج مصداقی
از آنجا که سالهاست در مورد شیوع انواع فساد در ساختار درمانی و آموزش پزشکی ايران تحقيق میکنم، لاپوشانی و بايکوت خبری در انتشار خبر بيماری رضا سراج در ۱۲ شهریور ۱۴۰۳و پس از آن مرگ او در ۳۱ شهریور توجهام را جلب کرد. به واقع در هیچ خبرگزاری اطلاعی در در مورد نوع واقعی بیماری او و روند درمانش يافت نمیشد و در نهایت خبر رسمی مبنی بر این که مهرهی بدنام نظام اسلامی به چه دلیل و چگونه به هلاکت رسید، انتشار نیافت. با این حال در محافل پزشکی صحبت درباره چگونگی مرگ این دژخیم و تروریست اسلامی بسیار است.
من اما آگاهم که مافیای پزشکی به منظور جلوگیری از افشای حلقههای فساد، مانع اطلاعرسانی در این موارد میشود و کسی هم پاسخگو نيست. پس بر آن شدم نگاهی دقيقتر به اين موضوع بياندازم. در اين مسير سلسله وقايعی را دريافتم که به يک داستان جنایی بيشتر شبيه است. داستانی که باور نکردنی مینمايد اما واقعيت دارد و خواندنش ما را به کشف فساد گستردهای رهنمون میشود که عوامل نظام هم قربانی آن میشوند.
حقایق آشکار شده در پرس و جوهايم از کادرهای شرافتمند پزشکی، به روشنی نشان میدهد که عوامل رانتی، سپاهی و اطلاعاتی نظام اسلامی که امروزه، به مقام ریاستجمهوری هم رسیدهاند، از چه پشتوانهی بزرگ امنیتیای برخوردار هستند که شرح قصورهايشان، حتی وقتی منجر به مرگ یکی از چهرههای مهم امنیِتی اطلاعاتی کشور شده باشد، به اطلاع جامعه نمی رسد.
اينک پيش از شرح ماجرا لازمست با رضا سراج آشنا شويم .
کارنامه امنیتی و تروریستی رضا سراج
سرتپدوم رضا سراج با نام مستعار علوی فعالیت خود را از دهه ۱۳۷۰ بهعنوان بازجو آغاز کرد و مدتی بعد با نام مستعار علوی بازجوی ارشد سازمان اطلاعات سپاه پاسداران انقلاب اسلامی شد. وی در این دوره مسئول پروندههای فعالان سیاسی و دانشجویی در ایران بود و در اخذ اعترافات اجباری از دانشجویان با اعمال فشار و شکنجه نقش داشت.
معاونت سیاسی قرارگاه ثارالله در تهران، ریاست سازمان بسیج دانشجویی، معاونت سازمان اطلاعات سپاه پاسداران، ریاست دانشکده پیامبر اعظم و دانشگاه جامع امام حسین، برخی دیگر از مسئولیتهای او در سپاه پاسداران بود.
وی به عنوان رئیس واحد عملیات ویژه سازمان اطلاعات سپاه پاسداران مسئولیت مجموعهای از عملیات نافرجام علیه شهروندان اسرائیلی را بر عهده داشت و به همین دلیل برکنار شد. سراج در خرداد ۱۴۰۲ به دلیل مشارکت در طرح ترورهای خارج از کشور، در فهرست تحریمهای وزارت خزانهداری آمریکا قرار گرفت و در دی ۱۴۰۲ به عنوان سخنگو و معاون فرهنگ و ارتباطات دبیرخانه شورای عالی امنیت ملی منصوب شد.
با اين مقدمه به سراغ موضوع بيماری و مرگ اين عنصر امنيتی میرويم .
بیماری سراج و سابقه آن
رضا سراج سالها قبل از بیماری اخیر خود، دچار کاهش بینایی هر دو چشم بوده و بارها برای این منظور به چشمپزشکان سپاهی امنیتی مراجعه میکرده که برایش عینک تجویز میکردند. هیچکدام از این به اصطلاح متخصصان متوجه علت کاهش بینایی سراج نشدند و درخواست بررسی مسیر بینایی در مغز را نکردند. در عکسهای متعدد او می توان عینکهای مختلفش را ديد. در نهایت پس از اینکه چشم راست سراج کاملاً نابینا شد و نیز به علت سردردهای شدید، بالاخره اين چشمپزشکان ابله به این نتیجه رسیدند که مشکل چشمهای بازجو سراج با عینک برطرف نمیشود! به این ترتیب او تحت تصویربرداریهای مغزی قرار گرفت و به علت مبتلا بودن به تومور خوشخیم و بزرگ هیپوفیز به پزشکان مغز و اعصاب ارجاع داده شد. همینکه نوع بیماری وی هیچگاه رسانهای نشد؛ این شک را در من بوجود آورد که وی مبتلا به توموری بدخیم نبوده است زیرا طرح موضوع بدخیمبودن و گستردهبودن تومور، میتوانست پزشکان معالج را به نوعی مبرا از قصور جلوه دهد.
بر اساس اخباری که به دست آوردم، سراج به منظور پیداکردن پزشکی که وی را تحت عمل جراحی قرار دهد به دکتر پاسدار امیدوار رضایی (نماینده مجلس و برادر محسن رضایی فرمانده اسبق سپاه)، دکتر پاسدار محمد صمدیان، دکتر اطلاعاتی مسعود شیروانی و دکتر سهمیهای رانتی گیو شریفی معرفی شد و در بیمارستان «سلامت فردا» مورد جراحی تومور مغزی قرار گرفت.
بیمارستان «سلامت فردا»، کشتارگاه تازه پزشکان رانتی نظام
مهم است بدانيم که بیمارستان «سلامت فردا» که در منطقهی باغ فیض و بلوار اشرفی اصفهانی قرار دارد، از بدو تأسیس پروژهای امنیتی اطلاعاتی و در جهت نفوذ برنامهریزیشده نهادهای اطلاعاتی و امنیتی نظام در بخش اقتصاد درمان، توریسم درمانی و پزشکی بوده است.
بنیانگذاران اصلی و مالکان اسمی این بیمارستان، سیدرضا حسینی (عامل اطلاعات و معروف به مهندس) و مسعود شیروانی هستند.
صاحب عکس بالا ، سیدرضا حسینی که امروزه مدیرعامل این بیمارستان است از عوامل اطلاعاتی بدنام و آلوده به انواع فسادهای اخلاقی میباشد که اعتیاد شدیدش به مواد مخدر بر همه آشکار است. او با گرفتن تسهیلاتی هنگفت به ارزش ۲۵۰ میلیارد ریال از بانک صادرات ایران، در دههی ۹۰ خورشیدی، این بیمارستان را در زمینی به مساحت ده هزار متر مربع ساخت و در سال ۱۳۹۸ آن را افتتاح کرذ. در مراسم افتتاح این بیمارستان، چهرهی بدنام و فاسد قضایی، آخوند صدیقی امام جمعه موقت تهران نیز حضور داشت.
از همان دوران ساخت این بیمارستان، مسعود شیروانی از پزشکان رانتی اطلاعاتی نظام اسلامی نیز به این پروژه پیوست. اين شخص که در دوران جوانی با انواع سهمیه در شیراز تحصیل کرده و مشغول طبابت بود، در اواخر دههی هشتاد به تهران منتقل شد و در مجموعهی بیمارستانهای تأمین اجتماعی و بخصوص بیمارستان میلاد به سمت مدیر درمان و گروه جراحی اعصاب در کنار دکتر پاسدار نبیونی شروع به فعالیت کرد. او همزمان به سمت استادی در دانشگاه علوم پزشکی تهران منصوب شد و در بیمارستان سینا در کنار دکتر ابراهیم کتابچی و دیگر سرسپردگان نظام ولایی مشغول به کار شد.
شيروانی که فاقد شرایط جسمانی جراحی است و با قامتی حدود ۱۵۰ سانتیمتر قدش به سختی به تخت اتاق عمل میرسد توانسته با سهمیه به این رشته تخصصی وارد شود. او که در بیمارستانهای خصوصی تریتا و آتیه نیز سهامدار است، از بدو فعالیت بیمارستان سلامت فردا، ریاست آنرا بر عهده داشته است. پيش از اين هم ، در مقالههای مربوط به فساد در ساختار پزشکی و نیز لاپوشانی مرگ مهسا امینی به اين مقام فاسد پرداخته ام .
مسعود شیروانی
:::
در سال ۱۴۰۲ با اخراج دکتر سهمیهای رانتی گیو شریفی، از بیمارستانهای «عرفان» سعادت آباد و نیز «عرفان» نیایش بخاطر میزان بالای مرگ و میر بیماراناش و نیز کلاهبرداری و قصورهای بیپایان و شکایات متعدد مردم، مسعود شیروانی او را برای کار به بیمارستان «سلامت فردا» دعوت کرد.
در حال حاضر، اتاق عمل جراحی اعصاب بیمارستان «سلامت فردا»، سه روز در هفته در اختیار مسعود شیروانی (روزهای زوج) و سه روز در هفته در اختیار گیو شریفی (روزهای فرد) است.
گيو شريفی، دست پرورده نظام رانتی
چنانچه پيش از اين اشاره رفت، با اصرار دکتر پاسدار امیدوار رضایی، رضا سراج برای انجام جراحی تومور مغزی هیپوفیز به دکتر رانتی گیو شریفی معرفی و سفارش گردید. گیو شریفی که مقطع دکترای عمومی خود را با صرف هزینههای سنگین در دانشگاه آزاد تهران به اتمام رسانده بود، توانست به همراه همسر اولش فاطمه ملکپور قربانی، از سهمیه عجيب و غريب دانشگاه آزاد در دانشگاه دولتی که فقط به نورچشمان نظام و دکتر جاسبی می رسد، بهرهمند گردد و به رشته جراحی اعصاب وارد شود و اين دوره را در بیمارستان «لقمان حکیم» تحت حمایت همیشگی امیدوار رضایی بگذراند. با اینکه صلاحیت گیو شریفی از لحاظ سلامت جسمانی، روانی و عقلی بارها رد شده بود و در پروندهی تحصیلی و بعد کارگزینیاش چندین توبیخ کتبی و حکم اخراج از بخش در دوران رزیدنتی و طبابت ثبت بود ، ولی با حمايت پاسدار امیدوار رضایی و دسترسی به پاسخهای سؤالات کتبی و شفاهی امتحان بورد تخصصی سال ۱۳۸۳، نه تنها توانست فارغالتحصیل شود بلکه رتبهی اول بورد تخصصی را نیز به دست آورد و همچون تمامی «پزشک-نابغههای» اسلامی رژیم، با داشتن رتبهی ممتاز بورد تخصصی به مقام استادی دانشگاه نيز برسد.
جالب است بدانيم که در طرحی تحقیقاتی که توسط دانشجویان بیطرف و غیرسهمیه انجام شده، نتايج زيانبار جراحی های گیو شریفی، که خود را همهجا استاد جراحی تومورهای خوشخیم هیپوفیز معرفی میکند و در تمامی کنفرانسهای داخلی سخنران اين زمينه است ذکر شده است . اما شخص او این طرح را مخفی کرده و به بیماران و پزشکان ارائه نمیدهد. بر طبق نتایج این طرح تحقیقاتی، ۶۴% بیماران مبتلا به تومور بزرگ هیپوفیز که توسط او در ۱۰ سال گذشته در بیمارستانهای «لقمان»، «عرفان» و «سلامت فردا» جراحی شدهاند در هفتههای نخست پس از جراحی به دلیل عفونت شدید مغزی فوت کرده اند. بدون شک هر پزشکی که کارش به چنين نتايجی منجر شود ً به بازنگری در کارنامه خود و یا کنارگذاشتن این نوع عمل جراحی برای همیشه دست میزند ولی شريفی با اطمینان از اينکه هیچکس نمیتواند او را محاکمه و محکوم کند، همچنان به کار خود ادامه میدهد.
از راست به چپ: گیو شریفی، امیدوار رضایی، مجید سمیعی، مسعود شیروانی
:::
در زندگی شخصی گیو شریفی نيز رد پای فساد کاملا آشکار اشت . او در سال ۱۳۹۷ به دنبال شکایت همسر دومش «خواهر شهید» اعظم عاشوری، به دلیل زنا و رابطه نامشروع با چند زن محکوم شد. اما با تکيه بر ارتباط با عوامل اطلاعات سپاه همچون دکتر قناعتی رئیس دانشگاه علوم پزشکی تهران و بدنهی آن سازمان توانست مانع اجرای حکم زندان و شلاق گردد که از جانب دادگاه فرهنگ و رسانه و نیز دادگاه شاهد (مخصوص خانواده شهداء) صادر شده بود. خوبست بدانيم که در اين روند گیو شریفی کوشيد با بهرهگیری از تیمهای مراقبت و تعقیب و شنود اطلاعات سپاه و پرداخت مبالغی گزاف به آنها، پروندهای مشابه برای همسر دومش بازکند و با متهم نمودنش به فساد اخلاقی او را از ادامهی پروسهی دادگاه منصرف سازد.
در همين دوران، حضور در برنامه «دورهمی» مهران مدیری و پوشش خبری اش در رسانههای دولتی و امنیتی همچون ایرنا، باشگاه خبرنگاران جوان، خبرآنلاین و ... که در جای خود پرسشبرانگیز هم بود به اشتهار اين عنصر فاسد افزود.
گیو شریفی و مهران مدیری در «دوردهمی»
https://www.khabaronline.ir/news/1411254
جراحی رضا سراج
هنگامی که رضا سراج برای ادامه درمان از طرف همکاران و همسنگرانش به گیو شریفی معرفی شد اين پزشک فاسد سراج را در بیمارستان «سلامت فردا» بستری کرد و به او قول داد که حتماً و صد در صد خوب خواهد شد . هیچ هشداری هم به او و خانوادهاش در باره احتمال مرگ ناشی از عفونت با درصد بالای ۶۴% نداد. در حالیکه توضیح در مورد عوارض احتمالی جراحی توسط پزشک به بیمار و خانوادهاش، جزو وظایف اجباری پزشک معالج است.
عکس ام آر آی قبل از عمل سراج
:::
به اين ترتيب، رضا سراج در روز سهشنبه ۱۹/۴/۱۴۰۳ تحت عمل جراحی مغزی از طریق بینی قرار گرفت. از آنجاییکه تومورهای هیپوفیز در قسمت پایینی جمجمه و روی سینوسهای بینی قرار دارند برای جراحی آنها، میتوان از روش جراحی از طریق بینی و باز کردن مسیری از بینی به قاعدهی جمجمه استفاده کرد و آنها را بیرون آورد. برای این نوع عمل، یک متخصص گوش و حلق و بینی ابتدا با کنار زدن مخاطات بینی، و بازکردن سینوس اسفنویید مسیر را برای جراح مغز آماده میکند و سپس جراح مغز، بایستی با رعایت بالاترین استاندارهای استریلبودن از مسیر آلودهی بینی که مملو از میکروبهای مقاوم و خطرناک هست، عبور کند و در حد امکان تومور هیپوفیز را خارج کند و اعصاب بینایی را نیز از آسیب بیشتر حفاظت نماید.
علیرغم نداشتن تبحر، از سال ۱۳۹۱ تاکنون، پاسدار دکتر نادر اکبری دیلمقانی متخصص گوش و حلق و بینی که در عملهای جراحی هیپوفیز با گیو شریفی همکاری میکند و اين کار را انجام میدهد. اين شخص بی صلاحيت را هم پاسدار دکتر امیدوار رضایی از خوزستان به تهران آورده و در بیمارستان لقمان با سمت استادی استخدام کرده است. او در تبلیغ برای خود نوشته است که «تجربه گستردهای در عرصه جراحی اندوسکپی بینی و سینوس و قاعده جمجمه دارد».
نادر اکبری دیلمقانی
:::
آنگونه که در پرس و جوها بر من آشکار شد، اين دو پزشک رانتی و سپاهی که معلوم نیست چگونه توانستهاند مدرک پزشکی عمومیشان را بگیرند ، نه تنها سادهترین اصول پذیرفتهشده جراحی در تمام جهان یعنی شستن دستها پیش از رفتن سر عمل را مراعات نمیکنند ، بلکه دعا می کنند که حتی نیاز به شستن دستها برای جراحی مغز هم نیست! گیو شریفی تا آنجا پيش می رود که میگويد من «سیّد» هستم و دستانم شفابخشاند و جوزف لیستر که ۱۲۰ سال قبل، شستن دست و محیط جراحی را اجباری نمود، هیچی نمیدانسته است! آمار بالای عفونتهای پس از عمل در بیمارانی که شریفی آنها را جراحی میکند به علت همین عدم رعایت اصول اولیهی استریلسازی محیط عمل میباشد.
با اينهمه گويا پس از انجام جراحی و خارجسازی تومور رضا سراج ، گیو شریفی در حالیکه از شدت ترس و استرس رنگ بر چهره نداشته، به عجله مسیر بینی را با کمک دکتر پاسدار اکبری می بندد و برای استراحت به اتاقی می رود. تومور سراج را برای بررسی بیشتر به آزمایشگاه پاتولوژی «دقت» در شهرک غرب ارسال می کنندو چرا که پزشکان رانتی بیمارستان «سلامت فردا» هم میدانند که وضع پزشکان آزمایشگاه این بیمارستان از متخصصان آن هم بدتر است و آزمایشگاه بیمارستانی که با آن همه تبلیغات برای درمان سرطان راهاندازی شده، حتی توان بررسی و رنگآمیزی دقیق یک تومور خوشخیم را هم ندارد.
جواب پاتولوژی تومور مغزی رضا سراج
:::
عاقبت نتيجه پاتولوژی تومور که در بالا آمده، مشخص میکند که سراج مبتلا به توموری است که مستقیماً بر کارکرد جنسیاش نیز تأثیر داشته است. شنيدنی است که سراج شرح حالی از این مورد بیان نکرده بوده اما مشخص می شود که وی سالهای متمادی توان انجام عمل جنسی را نداشته است. نکته قابل تأمل در اين ميان اينست که چه بسا همين عقده روانی سبب ساز اعمال سراج و بازجویان تربیتیافته توسط او در تعرض جنسی به زندانيان و نيز پروندهه سازی برای آنان با زدن انواع تهمتهای جنسی بوده که کارنامه فساد او را پر و پيمانتر کرده است.
حال به روند معالجه سراج بازگرديم که پس از عمل جراحی از بیمارستان مرخص گردید ا. ما پس از یک هفته، به علت بازماندن راه بینی به مغز که حاصل بی کفايتی جراحان بود به بیمارستان بازگشت و مجدداً بستری شد. بر پايه نظر متخصصان واقعی ، برای کمک به بستهشدن این مسیر، یک جراح کاردان و حاذق، می بايد هنگام خارجسازی تومور، سیستم درناژ لومبار مایع نخاعی در بدن بیمار تعبیه نماید تا طی چند روز ترمیم محل جراحی صورت گیرد و تنها پس از طی اين مرحله است که بيمار می تواند مرخص شود. اما شریفی و اکبری این اقدام را هم انجام ندادند و بیمار را فوری مرخص کردند.
در تصاویری که در زیر میآید میتوانید خارج شدن تومور از مغز سراج و باز ماندن مسیر را ببینید که منجر به ریزش مداوم مایع مغزینخاعی از سوراخهای بینی گردیده بود.
تصاویر سی تی اسکن و ام آر آی بعد از عمل
:::
پزشکان مغز و اعصاب میدانند که علت اصلی مرگ و میر در بیماران جراحیشدهی تومور هیپوفیز از بینی، همانا بازماندن مسیر و ایجاد عفونت مغزی ناشی از آن و ریزش مداوم مایع مغزینخاعی و در نهایت مبتلاشدن بیمار به مننژیت میباشد. به همین دلیل باید در پایان جراحی، تمامی مسیر با دقت بسیار مسدود گردد.
سراج دو مرتبهی دیگر برای بستن مسیر بینی به مغز و جلوگیری از عفونت و مننژیت به اتاق عمل برده شد و پاسدار نادر اکبری و پزشک سهمیهای گیو شریفی هر کاری در چنتهی خالی علمیشان داشتند انجام دادند تا شاید بتوانند مسیر را ببندند و مانع خارجشدن مایع و ایجاد فیستول مایع مغزینخاعی گردند ولی باز هم موفق نشدند.
جزئياتی که شايد برای فهم بی صلاحيتی پزشکان رانتی درگير در اين جراحی حالب باشد از اين قرار است:
عمل جراحی سوم بازجو سراج در پرونده نکروز وسیع ارکنوئید ذکر شده است.
ترمیم دو لایهای کف جمجمه + لترال وال فلپ بینی
پس از هفتهی سوم، بازجو سراج دچار مننژیت شدیدی شد که منجر به عفونت بطنهای مغزی و بیماری ونتریکولیت مغزی ventriculitisنیز گردید. در اثر این عفونتها، سراج دچار بیماری هیدروسفالی Hydrocephalus گردید که به معنای افزایش مایع مغزی نخاعی در داخل بطنهای مغزی میباشد که عارضهای ناشی از مننژیت طولکشیده میباشد.
برای درمان این عارضهی هیدروسفالی هم سراج دو دفعهی دیگر در هفتههای بعدی، تحت عمل جراحی تعبیهی شانت اکسترنال Extra ventricular drainage مغزی از طرف راست و سپس از طرف چپ مغز قرار گرفت تا شاید بتوانند او را زنده نگه دارند و باز در نتیجهی موفقیتآمیز نبودن این عملها، او را هر روز تحت عمل LP قرار میدادند یعنی با کشیدن مایع نخاعی از کمر، و تزریق آنتی بیوتیک در داخل آن فضا، سعی داشتند عفونت مغزی ناشی از جراحی نادرست را درمان نمایند.
و در نهایت پس از پنج بار عمل جراحی و دو ماه بستری در بیمارستان و تجویز قویترین آنتیبیوتیکها او بر اثر عوارض عفونی ناشی از قصور پزشکی گیو شریفی و نادر اکبری دیلمقانی درگذشت.
حاشيه امنيت رانتیها
و نکته نهایی که برای فهم گستردگی فساد مافيای پزشکان رانتی اهميت دارد اين است که مسئولان بیمارستان «سلامت فردا» و گروه پزشکی آن، از چنان حاشیهی امنیّتی برخوردار هستند که هیچکس حتی اجازه پیدا نکرده نام آنها را در جایی رسانهای کند. قطعاً تهدید و ارعاب کارمندان بیمارستان و پرسنل اتاق عمل بیمارستان «سلامت فردا»، که از ابتدای بستری شدن وی انجام گرفته بود، هنوز هم ادامه دارد. پس از رسانه ای شدن موضوع مرگ رضا سراج ، چندین مرتبه پرستاران «آی سی یو» و اتاق عمل بیمارستان توسط حسینی صاحب بیمارستان احضار شده و مورد شدیدترین تهدیدها قرار گرفتهاند تا در هيچ کجا سخنی از عاقبت درمان یک تومور خوشخیم سادهی یکی از مقامات نظام و پزشکان بی صلاحيت مسئول آن سخن نگويند.
و برای اشراف بيشتر به قدرت اين فاسدان، خوبست بدانيم که هیچيک از «دکتر نابغههای اسلامی» رژیم ولایی، به دليل برخورداری از انواع رانت و سهمیه، و نیز تقلب در آزمون بورد تخصصی و کسب رتبه برتر در آن، حتی یک ماه هم به طرح مناطق محروم اعزام نمیشوند و از همان روز اول فارغالتحصیلی در تهران و یا چهار شهر مهم دیگر سانتر پزشکی کشور (اصفهان، شیراز، مشهد و تبریز) شروع به طبابت و کسب درآمد مینمایند . و درهیچ دادگاهی بخاطر قصور و اشتباهات متعدد پزشکی خود محکوم نمیگردند.
این در حالی است که پزشکان غیرسهمیهای که در دورافتادهترین مناطق کشور دوران طرح مناطق محروم را طی می کنند، علاوه بر تحمل سختی کار و سالها دوری از خانواده ، در معرض توهین و حملهی رؤسای شبکههای بهداشت و درمان شهرستانها و مسئولان استانی وزارت بهداشت، دادگستری، فرمانداری و شهرداری هم قرار می گیرند. حقوقشان پرداخت نمیگردد و از مرخصی معمول هم برخوردار نیستند. در چنين شرايط غير قابل تحملی است که تعدادی روز افزون از اين پزشکان، به خودکشی دست می زنند یا در مسیر جادههای ناایمن مناطق مرزی و دورافتاده، بر اثر تصادف رانندگی معلول یا کشته میشوند. تابلوئی دردانگيز از تباه شدن جان و مال ملت ايران.