«لالمحمد آنشینی»، جوان بلوچ بیشناسنامهای بود که با کارگری، سرپرست پدر پیر و بیمار، خواهر و خواهرزاده کوچکش بود. او روز ۸مهر۱۴۰۱ برای نماز به مسجد مکی زاهدان رفته بود که با گلوله سرکوبگران جان باخت.
به گفته یک منبع مطلع، او به قدری تهیدست بوده که حتی موبایل معمولی نداشته که بعد از اینکه خانوادهاش میفهمند ماموران نمازگزاران را به گلوله بستهاند، به او زنگ بزنند و پیدایش کنند. بههمین دلیل، جسم بیجان لالمحمد ساعتها در مسجد مکی مانده بود تا بالاخره همسایهها مطلع شدند و او را به خانه آوردند و مقدمات تدفینش را انجام دادند.
رقیه رضایی - ایران وایر
نامش را بگو؛ لالمحمد آنشینی نانآور خانواده بود
لالمحمد ۳۷ ساله بود، اهل روستای «چاهاحمد» در خاش و ساکن محله محروم و حاشیهنشین «کریمآباد» در زاهدان. او که نتوانسته بود بهخاطر بیشناسنامه بودن مدرسه برود، با کارگری نان سر سفره خانواده خود میآورد.
یک منبع مطلع که بهدلایل امنیتی هویت او نزد ما محفوظ است به «ایرانوایر» میگوید که او بهدلیل احساس مسوولیت در قبال پدر پیر و نابینا و خواهر و خواهرزادهاش، هرکاری که پیش میآمده، از کارگری ساختمانی تا حمل بار و نظافت منزل و باغچه همسایههایی که گوسفند دارند را، انجام میداده است.
این فرد تاکید دارد که مردم و هممحلهایها همگی لال محمد را خیلی دوست داشتهاند و به او کار میدادهاند. در ویدیویی که رسانه «حالوش» از لالمحمد منتشر کرده، او در حین کارگری در یک ساختمان با همکارانش است و یکی از همکارانش به او که میگوید گرسنه است و تا آمدن غذا نمیخواهد کار کند، میگوید که «قربانت بشوم، بلند شو و کار کن.»
فرد آگاهی که با ایرانوایر گفتوگو کرده، درباره خانواده این جوان جانباخته میگوید که پدر پیر لالمحمد در روستایشان که بین زاهدان و خاش واقع شده چوپان بوده و گوسفندان دیگران را به چرا میبرده است.
او میگوید که آقای آنشینی ۲۰ سال پیش که به زاهدان، در واقع به یکی از محلههای حاشیهای آن یعنی کریمآباد مهاجرت میکند، بهدنبال دریافت شناسنامه برای خودش و فرزندانش میرود، ولی آنقدر سنگ جلوی پایشان انداخته میشود که نمیتواند.
به گفته این شخص، همانزمان، آب مروارید روشنایی چشمانش را تار میکند و چون بیمه درمانی و توان مالی برای درمان نداشته، نمیتواند چشمانش را عمل کند و بهخاطر محرومیت از حقوق شهروندی، برای همیشه دنیایش تاریک میشود. مادر لالمحمد نیز که با چندین بیماری عمدتا ناشی از فقر دستوپنجه نرم میکرده، فوت میکند.
لالمحمد یک برادر کوچکتر از خودش و یک خواهر هم دارد. برادرش که متاهل است و سه فرزند دارد، راننده سوختکش است و گازوییل سر مرز میبرد. او اکنون سرپرستی خانواده خودش، پدر و خواهر و خواهرزادهاش را برعهده دارد، ولی تا وقتی لالمحمد را نکشته بودند، خیالش از جانب خانواده پدر راحت بود.
👈مطالب بیشتر در سایت ایران وایر
خواهر لالمحمد چند سال پیش همسرش را از دست میدهد و با یک دختر کوچک راهی خانه پدر میشود. به گفته شخص آگاهی که با ایرانوایر گفتوگو کرده، لالمحمد در قبال دختر خواهرش که حدودا یازده سال دارد، احساس مسوولیت زیادی داشته و او را مثل فرزند خودش میدانسته است: «برایش خیلی مهم بود که هیچ وقت دست خالی خانه نرود که خواهرزادهاش احساس نکند پدر ندارد.»
به گفته این شخص، لالمحمد سخت کار میکرده و دلش میخواسته چشمان پدرش را درمان کند. اما پزشکان به آنها میگویند که دیر اقدام کردید و آسیب وارد شده قابل جبران نیست.
ظهر جمعه خونین زاهدان؛ پای پیاده برای نماز رفته بود
به گفته شخص آگاهی که با ایرانوایر گفتوگو کرده، لالمحمد چون کرایه تاکسی نداشته، هر هفته جمعهها پای پیاده از کریمآباد به مسجد مکی میرفته تا در نماز جمعه شرکت کند.
نمازجمعه در میان مردم اهل سنت بلوچ، بهویژه مردم زاهدان، بهدلیل وجود مسجد مکی، تبدیل به یکی از مراسم مذهبی شده که شهروندان با آن خود را هویتیابی میکنند. شخص آگاهی که با ایرانوایر گفتوگو کرده میگوید که مردم در مراسم نمازجمعه با هم خوشوبش میکنند، اعضای خانواده و همسایههایشان را میبینند و بچهها بههمراه پدربزرگ و مادربزرگشان برای تفریح و بازی میروند. این نقطه، مخالف دیگر مناطق ایران است که نماز جمعه صرفا یک مراسم حکومتی است. به گفته منابع ایرانوایر، در زاهدان و دیگر شهرهای بزرگ استان سیستانوبلوچستان، شهروندان با میل باطنی خود راهی این مراسم دینی-فرهنگی میشوند.
با این اوصاف، روز جمعه ۸مهر۱۴۰۱ نیز، لال محمد با پای پیاده به مسجد مکی میرود. بعد از نماز، قصد خروج از مصلا را داشته که تیر سرکوبگران حکومت به قلب و سینه او برخورد میکند و جان او را میگیرد.
در روز جمعه خونین زاهدان، صدها تن از شهروندان معترض و نمازگزاران بلوچ، ازجمله کودکان و نوجوانان، زنان مسن و دختربچهها، به گلولههای جنگی و گاز اشکآور بسته شدند. ویدیوها، تصاویر و روایتهایی که از آن روز منتشر شده، نشان میدهند که برخی از کشتهشدگان تنها رهگذر بودند، یا صرفا قصد خروج از مسجد مکی را داشتند که هدف گلولههای ماموران حکومت قرار گرفتند.
شخص مطلعی که با ما گفتوگو کرده میگوید که آن روز لالمحمد بعد از نمازجمعه دیر میکند و پدرش نگران میشود. چون موبایل نداشته، نمیتوانند خبری از او بگیرند و پدرش به زحمت از خانه بیرون میرود و از همسایهها میخواهد سراغ پسرش را بگیرند. تا ساعت اوایل شب در اضطراب، بیتابی و بیخبری میگذرد، تا اینکه به خانواده خبر دادند که لال محمد در مصلی تیر خورده است.
پیشتر «عباس آنشینی»، برادر لالمحمد نیز در ویدیویی که توسط «سنیآنلاین»، از نهادهای نزدیک به مسجد مکی زاهدان تهیه و منتشر شده، گفته بود که دربهدر بهدنبال برادرش میگشته، ولی حتی در بیمارستان هم خبری به او نداده بودند. او گفته بود که برادرش «صاف و ساده» بوده، ولی چون میدانسته خانواده نگرانش میشوند، همیشه سر وقت و بلافاصله بعد از نماز به خانه باز میگشته است.
به گفته منابع آگاه ایرانوایر، خیابانهای شهر زاهدان بعد از حمله ماموران به مردم تا نیمهشب بسته بودند و جسم بیجان لالمحمد تا ساعتها در مسجد مکی «بلاتکلیف» مانده بوده، تا این که حدود ساعت ۱۰ شب همسایهها او را به خانه میبرند.
رسانههای حقوقبشری بلوچستان، همانزمان ویدیو کوتاهی را از صحنهای که پیکر او به خانه برده میشود منتشر کردهاند که در آن، پدر او گریه میکند. این ویدیو در بین کاربران بلوچ در شبکههای اجتماعی هزاران بار بازنشر شده و واکنشهای همدلانه بسیاری را در پی داشته است.
پیکر لالمحمد بعد از آن در آرامستانی در انتهای شیرآباد، در منطقه لار دفن شده است. شیرآباد از محلات حاشیهنشین زاهدان است که بسیاری از شهروندان بدونشناسنامه در آن زندگی میکنند.
چوب لای چرخ دادخواهی؛ شکایتی که هنوز بعد از دو سال و دو ماه به ثمر نرسیده
در ویدیویی که سنی آنلاین، نزدیک به مسجد مکی از برادر و پدر لالمحمد پیشتر منتشر کرده، برادرش تاکید دارد که علیرغم شکایت، به آنها جوابی داده نشده است. این ویدیو در سال نخست بعد از کشتار جمعه خونین زاهدان در مصاحبه با شماری از خانوادههای جانباختگان در مسجد مکی زاهدان تهیه شده است.
عباس آنشینی با تاکید بر اینکه برادرش هیچ جرمی مرتکب نشده بوده و بیگناه و به ناحق کشته شده، میگوید که قاتل او و قاتل صد نفر دیگری که بیگناه آن روز کشته شدند، باید مجازات شود. او تاکید دارد که امران به قتل این شهروندان نیز باید پاسخگو باشند.
این برادر دادخواه با گفتن اینکه برادرش فقط برای نماز رفته بود که کشته شد، میگوید: «به ما بگویند چرا و به چه جرمی برادرم و صدها نفر دیگر را شهید و زخمی کردند؟! ما خواستار مجازات عاملان و آمران حادثه جمعه خونین هستیم.»
منبع ایرانوایر نیز با تاکید بر اینکه شکایت هیچیک از خانوادههای دادخواه جمعه خونین زاهدان به نتیجه نرسیده، میگوید: «شهدایی که شناسنامه ندارند را هیچ توجهی به پروندههایشان نمیکنند. چه برسد که فقیرو بیکسوکار هم باشید.»