حسن اسدی زیدآبادی*
در همین اثنای تحولات فوق سریع در سوریه، به اقتضای توییتنویسی، خیلی کوتاه نوشتم که «سوریه دیگر اسد ندارد. سوریه روزنهگشا نداشت.» دو جمله خبری که صدق آنها نیز آشکار است؛ اما متاسفانه این حرف ظاهرا به طیفی از اصلاحطلبان که به روزنهگشایان معروف هستند و مدعایشان این است که وضعیت قدرت سیاسی کنونی در کشور حاصل تلاشها و فعالیتهای به اصطلاح مرزی آنهاست، گران آمد.
به ویژه به برخی اساتید قدیمی و محصول رانتهای دوره انقلاب فرهنگی در دانشگاه که البته به جای تولید علم و پژوهش ظاهرا یکسره کلهشان در تلگرام و پست پراکنی و احیانا اداره اکانتهای فیک در توییتر است. این افراد این دو جمله را اینگونه تفسیر کردند که گوینده آن طرفدار داعش است و از سرنگونی بشار اسد در سوریه در پی تحولات نظامی/خیابانی ابراز خوشحالی میکند و رویایش «برای ایران» هم این است. این اظهارنظرها فرصتی است تا چند نکته را با مخاطبان مفصلتر مرور کنیم؛
۱- این کنشگران مرزی که معتقدند اصلاحات چیزی جز همان حل مسئله و بهبودخواهی و روزنهگشایی نیست، و نقش خود را همچون دیوانیان عصر صفویه تعریف کردهاند و فهم چهرههایی چون حجاریان و تاجزاده از اصلاحات سیاسی و گذار دموکراتیک را خطای بزرگ و عامل همه ناکامیها میدانند، امروزه در فضای سیاسی و رسانهای کشور کاملا مبسوط الید و آزادند تا حرف خود را با جزییات به استماع افکار عمومی برسانند. صبحها در خبرگزاریها و شبها در صداوسیما. پر واضح است که دیگران حتی اگر رسانه در اختیار داشته باشند جان کلامشان چنان است که با محدودیتهای فراوان و زبان اشاره و استعاره امکان نقد مبسوط این دیدگاه را ندارند و اگر هم بگویند طبق رویه قضایی موجود باید بروند کناردست تاجزاده و قدیانی. البته افکار عمومی جمعبندی تحلیلی خود را در همین انتخابات اخیر هم نشان داده و علیرغم دغلها و فریبها، دست رد به سینهشان زده اما تاسفآور است که خود ایشان هم از این موقعیت رانتی و همنظری با هسته اصلی حکومت سواستفاده کرده و با امنیتی کردن هر اظهارنظر متفاوتی، زمینه پروندهسازی را فراهم میکنند. البته چه باک که وقتی با رانت و صلاحدید شورای نگهبان و ... کاندیدای ریاست جمهوری دارید در عرصه فکر و نظر هم از همان مراجع برای سرکوب دیگر گفتمانها، مستقیم و غیرمستقیم، مدد بجویی.
۲- توییت من چیزی جز شعار همین امروز آنها نیست. در واقع اگر کمی بیشتر از توان ذهنی و تحلیلی خود استفاده میکردند و پیشقضاوتها را کنار میگذاشتند باید که سیل لایک و ریتوییت را روانه این دو جمله میکردند. مدعای آنها خصوصا در این ایام این است که اگر فعالیت سیاسی مرزی ما نبود و گفتمان غالب اصلاحات به دست افرادی چون تاجزاده میافتاد، بحران مشروعیت و مشارکت نظام سیاسی، چنان شدت میگرفت که ممکن بود به قول خودشان «ایران سوریهای شود». و به یمن فعالیت دلسوزانه و خرج کردن آبرو و تحمل جراحات خار مغیلان، کشور را از فروغلتیدن در وضع بی ثباتی و بی دولتی نجات دادهاند. خب پس جمله من که در کوتاهترین حالت ممکن همین مدعا را توضیح داده است، پس چرا برآشفتهاند و از هیچ توهین و تهمتی فروگذار نمیکنند.
۳- من صادقانه معتقدم مولفان و سخنگویان نظریه وفاق و کنشگری مرزی مسئله محور به واقع نظریهای دارند که در آشفته بازار راهبردهای مطرح در عرصه سیاسی کمابیش چارچوبی قابل تامل دارد. اما مشکل آنجا پیش میآید که نظریه وفاق چهره نفاق به خود میگیرد. وقتی شما با الهام و ارجاع به آنچه پیشرفت و اعتلا در عصر صفوی مینامید، نظریه خود را مطرح کنید بایسته نیست در مورد برهههای مختلف تاریخ ایران رنگ عوض کنید. به این ترتیب انتظار طبیعی این است که برگزارکنندگان روضههای هفتگی وفاق در نهاد ریاستجمهوری، در اسرع وقت همایش بزرگداشتی برای مرحومان علی امینی، عالیخانی، اسدالله علم و چه بسا هویدا ترتیب دهند. البته کسی انتظار ندارد آنها رسما بیانیه بدهند و انقلاب اسلامی ۵۷ را بزرگترین اشتباه سیاسی تاریخ معاصر ایران بنامند و بگویند که هزینههای جانی و مالی آن از حساب به در است و ما جان میدهیم تا از تکرارش جلوگیری کنیم، بلکه منتظَر است که لااقل از اینکه خود را فرزندان و نگاهبانان واقعی و راستین هسته فکری و آرمانی آن انقلاب بنامند، دست بکشند...
*حسن اسدی زیدآبادی وکیل و عضو سازمان ادوار تحکیم وحدت است. او در جریان جنبش سبز بازداشت و به حبس محکوم شد. آقای زیدآبادی یک مرتبه نیز در موج دستگیری فعالان، همزمان با خیزش سراسری در واکنش به قتل مهسا امینی بازداشت شد.
![sadeghibanner.jpg](https://news.gooya.com/2024/12/10/sadeghibanner.jpg)
نامه محمود صادقی به خامنه ای
![safir.jpg](https://news.gooya.com/2024/12/09/safir.jpg)
عمق فاجعه از زبان سفیر ایران در دمشق