Thursday, Dec 12, 2024

صفحه نخست » تاریخ قهرمانان تنها و اشتباهات همیشگی ما، بهزاد احمدی

Honar.jpgتاریخ ایران، قصه‌ای تلخ از قهرمانانی است که تنها ماندند، از مردم بریدند یا مردم از آن‌ها بریدند. قصه‌هایی که به وضوح نشان می‌دهد، ما هر بار فرصت را نشناختیم، هر بار تهدید را اشتباه گرفتیم، و هر بار قهرمانان خود را یا قربانی کردیم یا تنها گذاشتیم. انگار که سرنوشت این سرزمین همین باشد: ندانستن، نشناختن، و در نهایت، از دست دادن.

تنهایی قهرمانان و اشتباهات ما

از یعقوب لیث صفاری شروع کنیم؛ مردی که توانست بخش‌هایی از ایران را از دست خلفای عباسی آزاد کند. مردی که جانش را برای خاک این سرزمین گذاشت. اما چه شد؟ به دست مأمون عباسی کشته شد؟ نه، به دست جهالت مردمی کشته شد که به جای همراهی با او، کشور را دوباره به دست اعراب سپردند. یا بابک خرمدین، که با شجاعت علیه خلیفه قیام کرد، اما سرش بر نیزه رفت، چون مردمش در لحظه‌ای که باید او را یاری می‌کردند، سکوت کردند.

این داستان‌ها فقط به گذشته‌های دور تعلق ندارند. بیایید به سال ۵۷ نگاه کنیم. شاه، با تمام اشتباهاتی که داشت، کشوری ساخت که در مسیر رشد بود. کشوری که در حال پیشرفت اقتصادی، صنعتی و فرهنگی بود. بله، او اشتباه کرد، اشتباهات زیادی هم کرد، اما این اشتباهات از جنس خیانت نبود، از جنس اشتباهات انسانی بود. وقتی مردم علیه او به خیابان آمدند، او گلوله نریخت، کشتار نکرد، کشور را ترک کرد. اما مردم چه کردند؟ به جای شناخت تهدید اصلی، حکومتی را روی کار آوردند که نه تنها ایران را به عقب برگرداند، بلکه آینده نسل‌های بعد را هم به آتش کشید.

القاب تکراری برای انسان‌های متفاوت

ما عادت داریم همه را با یک چوب بزنیم، به همه یک لقب بدهیم. شاه را دیکتاتور خواندیم، همان لقبی که امروز به خامنه‌ای می‌دهیم. اما بیایید لحظه‌ای به تفاوت‌ها فکر کنیم. شاه، علی‌رغم تمام اشتباهاتش، خون مردم را نریخت. او به مردمش اجازه داد آینده‌شان را خودشان رقم بزنند، حتی اگر اشتباه کنند. اما خامنه‌ای چه کرد؟ هر صدای مخالفی را با گلوله خاموش کرد. هر فرصتی برای اصلاح را با سرکوب به پایان رساند. این دو نفر حتی به یکدیگر شبیه نیستند، اما ما همچنان با همان نگاه سطحی، همان القاب را به همه می‌دهیم.

تنهایی امروز؛ تنهایی شاهزاده رضا پهلوی

حالا بیایید به امروز نگاه کنیم. قهرمانی که از تبار سازندگی آمده، شاهزاده رضا پهلوی، که گذشته‌اش پاک است، وعده‌هایش شفاف است، و اقبال مردمی و بین‌المللی دارد. او پا به میدان گذاشته، اما ما چه کردیم؟ باز هم همان اشتباهات همیشگی. با نگاه‌های سطحی و تحلیل‌های کوچه‌بازاری، از او عبور کردیم. چرا؟ چون ظاهراً راحت‌تر است بهانه‌تراشی کنیم تا اینکه از کسی حمایت کنیم.

امروز، جمهوری اسلامی در ضعیف‌ترین موقعیت خود قرار دارد. اما آیا ما این فرصت تاریخی را می‌شناسیم؟ یا باز هم داریم به همان چرخه همیشگی جهالت و اشتباه می‌رسیم؟ به جای این‌که بفهمیم، به جای این‌که فرصت را غنیمت بشماریم، داریم همان کار همیشگی را می‌کنیم: تفرقه، انتقاد بی‌اساس، و از دست دادن.

ایران، قهرمانانش را تنها می‌گذارد

قهرمانان ما همیشه تنها بوده‌اند. همیشه. یعقوب لیث تنها بود، بابک تنها بود، شاه تنها ماند، و امروز رضا پهلوی تنهاست. چرا؟ چون ما، مردم ایران، به جای همراهی، به جای شناخت درست شرایط، یا درگیر هیجان شده‌ایم، یا درگیر بی‌عملی.

حتی امروز که دسترسی ما به اطلاعات از رئیس‌جمهور آمریکا در سال ۵۷ هم بیشتر است، باز هم نمی‌دانیم چه کنیم. ما، با این‌همه ابزار و اطلاعات، هنوز تهدید اصلی را نمی‌شناسیم. هنوز فرصت‌ها را تشخیص نمی‌دهیم. ما، که می‌توانستیم آگاه‌ترین نسل تاریخ باشیم، به ناآگاهی تاریخی خودمان چسبیده‌ایم.

آینده را یا می‌سازیم، یا نابود می‌کنیم

تاریخ به ما می‌گوید که اگر از آن نیاموزیم، دوباره و دوباره تکرار می‌شود. امروز، ما در لحظه‌ای سرنوشت‌ساز قرار داریم. اگر از این فرصت عبور کنیم، آینده ما چیزی جز پشیمانی نخواهد بود.

ایران، بارها و بارها، فرصت‌های تاریخی‌اش را از دست داده است. اما آیا این بار می‌خواهیم همان اشتباه را تکرار کنیم؟ آیا می‌خواهیم قهرمانانمان را دوباره تنها بگذاریم؟ یا این بار تصمیم خواهیم گرفت که تاریخ را تغییر دهیم؟ تصمیم با ماست.

بهزاد احمدی
*



Copyright© 1998 - 2025 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy