عمه جان میگوید: پسر جان! این جعبه بگیر و بنشان را روشن کن ببینیم دنیا دست کیست؟ دل مان ترکید از بسکه به این دار و درختهای بلاوارث نگاه کردیم؛ اینجا هم که مثل رشت خودمان هی باران میبارد؛ هی باران میبارد. رفتم خونه خالو بلکه دلمون وا بو - دیدم خونه خالو بدتر ز خونه ما بو!
تلویزیون را روشن میکنم، آقای ترامپ دارد خط و نشان میکشد.
عمه جان پشت چشمی نازک میکند و میگوید: چه میگوید پسر جان؟
میگویم: دارد خط و نشان میکشد.
میپرسد: برای کی؟
میگویم: برای عالم و آدم؛ برای ایران، برای چین و ماچین. فی الواقع اسبه ره خاش فوکونه سگه ره واش! (برای اسب استخوان میریزد برای سگ علف)
لبخند زهر آگینی میزند و میگوید: روی تخته غسالخانه بخنده ایشالا! شال؛ بپوته خربوزه رنگه بیده (شغال خربزه رسیده را دیده است). تره مار عراق بگشته بیگیفتی کروف گیلانه؟ (ترا مار عراق گزیده؛ آمدهای یقه مار بی آزار گیلان را گرفتهای؟) فکر بوکودی مملکت داری هچین اشتالو توشک بازیه؟ (خیال کردی مملکت داری مثل بازی با هسته شفتالوست؟) مرده شور آن دو نخ کنف حنا بستهات را ببرد! چشماش را نیگا کن؛ عینهو چشمهای ازرق شامی است بلا وارث!
بعدش رو بمن میکند و میگوید: پسر جان! ما که بشکسته آسمان جیر نیشتیم (ما که زیر آسمان شکسته نشستهایم) ما که زبان بی صاحب مانده اینها را نمیفهمیم؛ اگر زحمتی نیست بگذار روی کانالی که مار و مور و ملخ و فیل و شیر و گرگ و کرکدن نشان میدهند.
اگه بدانی میحاله زاره
تی کونه تومانه کنی دکفی به صارا
(اگر از حال زار من با خبر بشوی تنبان از تنت در میآوری سر به صحرا میگذاری)
بدستور عمه جان میخواهم کانال تلویزیون را عوض کنم، ناگهان سر و کله آقای عظما با آن شال گردن عربیاش پیدا میشود که دارد برای یک مشت از آن الله اکبر گویان حرفهای ریش میجنباند و دست افشانی میفرماید.
عمه جان میپرسد: این آ سید علی آقای خودمان نیست؟
میگویم: چرا
میپرسد: چه میگوید؟
میگویم: شاخ و شانه میکشد.
میپرسد: برای کی؟
میگویم: برای امریکا. برای اسراییل؛ برای من؛ برای شما؛ برای هر کسی که سرش به تنش میارزد.
عمه جان عینک ذره بینیاش را روی دماغش جابجا میکند و میگوید: مگر آسید علی آقا آمده امریکا؟
میگویم: نه عمه جان
میپرسد: پس چرا عکساش را تلویزیونهای امریکایی نشان میدهند؟
میگویم: آسید علی آقا حالا رهبر همه مسلمانان جهان است! فرمانده کل نیروهای هوایی و زمینی و دریایی و فضایی و آسمانی و زیر زمینی ایران است! موشک دارد، خمپاره دارد، توپ و تانک دارد، یک عالمه سردار و سرهنگ تریاکی دارد، سر دسته آدمکشان و راهزنان جهان است، یکی از آن بزرگ عمامه داران میلیاردر گیتی است، لولهنگش خیلی آب بر میدارد، رییس کل آدمخواران است، عکس او را نشان ندهند پس عکس بنده و جنابعالی را نشان بدهند؟
میگوید: ببین چه نو نوار شده! پلا بخورده آدمه مانه (مثل آدمهایی است که پلو خوردهاند) پنداری انه خروس مرغانه کونه (انگاری خروس آقا هم تخم میگذارد) این همان آسید علی آقای روضه خوان نیست که اگر یک من ارزن رویش میریختی یکدانهاش پایین نمیآمد؟ خب؛ من که گوشهام سنگینه نمیفهمم چه میگوید، میشود بگویی چه میفرماید؟
میخندم و میگویم: میفرماید ما در زمان طاغوت ملتی سر افکنده و ذلیل و بدبخت و بیچاره بودهایم، اما حالا به برکت حکومت عدل الهی و اسلام ناب محمدی ملتی هستیم که تمام دنیا بحال مان غبطه میخورند، آرزو میکنند کاشکی ایرانی بودند! آرزو میکنند کاشکی میتوانستند زیر بیرق پر افتخار تشیع علوی زندگی کنند.
عمه جان میخندد و میگوید: عجب؟ عجب؟ گه خوردنش کم نیست عربی هم بلغور میکند؟ پسر جان به این آقا بگو امی قبر سر نوا ریدن؛ فاتحه خوانی تی پیشکش (روی قبر ما نرین؛ فاتحه خوانی پیشکشات)
گیله مرد
*
ایران میخواهد زندگی کند، رضا فرمند