Thursday, Jan 16, 2025

صفحه نخست » نامه رضا خندان از زندان اوین به کارگردان وتهیه‌کننده امریکایی مستند نسرین

16-1.jpgایران وایر - «رضا خندان» در نامه‌ای خطاب به «جف کافمن» و «مارسیا راس»، کارگردان و تهیه‌کننده امریکایی فیلم «نسرین» از آن‌چه در بند هشت «اوین» بر او و هم‌بندی‌هایش می‌گذرد، نوشت.

جف کافمن و مارسیا راس که در حوزه مستندسازی حقوق بشر فعالیت می‌کنند، سال ۱۳۹۹ زندگی شخصی و حرفه‌ای نسرین ستوده، حقوق‌دان و فعال حقوق بشر را در مستند نسرین به تصویر کشیدند.

جف و مارسیا که در جریان ساخت مستند با نسرین ستوده و رضا خندان دوست شده‌اند، حالا در شبکه‌های اجتماعی خود به طور مدام درباره خندان اطلاع‌رسانی می‌کنند. آن‌ها با راه‌اندازی کمپین جمع‌آوری امضا، خواهان آزادی بی‌قید و شرط رضا خندان شده‌اند. خندان حالا در نامه‌ای ضمن نوشتن یک گزارش کوتاه از شرایط بند هشت زندان اوین و هم‌بندیانش، از آن‌ها تشکر کرده است.

نامه کامل رضا خندان از بند هشت زندان اوین را در زیر می‌خوانید:

جف و مارسیا جان؛

الان که این نامه را می‌نویسم، در اتاق ۹ نفره کوچک‌مان روی زمین نشسته‌ام. زندان‌های ایران میز و صندلی ندارند، فقط تخت‌خواب‌های سه نفره برای خوابیدن دارند. دوستی در حال خواندن روزنامه اطلاعات است که با وجود حجم زیادش، تقریبا هیچ مطلب مفیدی برای خواندن ندارد، چرا که این روزنامه یکی از دو روزنامه رسمی دولتی است که قرار نیست چیزی برای مردم بنویسد.

👈مطالب بیشتر در سایت ایران وایر

هم‌بندی دیگری مشغول خواندن کتاب «جان شیفته»، اثر «رومن رولان» است. نفر سوم با سه ساعت تاخیر، به تنهایی مشغول خوردن ناهار است. بقیه یا در خوابند و یا در حال انجام کارهای شخصی و امور اتاق هستند. (پیام اتوماتیک تلفنی: «این تماس از زندان اوین می‌باشد.»)

شش نفر از ما زندانی سیاسی هستیم. همه ما شش نفر زندانی سیاسی، پیش از این نیز تجربه زندان را داشته‌ایم. یکی از این دوستان به نام «ضیا نبوی» پس از «جنبش سبز» در ایران بازداشت شده و ۹ سال از عمر خود را در زندان‌های مختلف سپری کرده و اکنون دوباره به دو سال زندان محکوم شده است.

جوان دیگری به نام «وحید غدیرزاده» در بازداشت قبلی خود به خاطر اعتراض به حجاب اجباری در متروی تهران به زندان افتاده بود. او و دوستان دیگرش، «آرمین سورانی»، «سامان زندیان»، «محمد ابوالحسنی» و «معین حاجی‌زاده»، همگی به دلیل اعتراض به حجاب اجباری گرفتار زندان شده بودند. اما نام آن‌ها علی‌رغم رنجی که برده بودند، هرگز رسانه‌ای نشد.

از لحظه‌ای که وارد بند هشت شدم و با ازدحام بیش از حد جمعیت در فضای کوچک بند مواجه شدم، بلافاصله تصمیم به اعتراض گرفتم. اعلام کرده بودم در صورتی که شرایط بند تغییر نکند، دست به اعتصاب غذا خواهم زد و چون با بی‌اعتنایی کامل زندان‌بانان مواجه شدم، از روز بعد اعتصاب غذایم را آغاز کردم.

البته دقایقی پس از اعتصاب غذایم، مرا از نمازخانه به اتاق منتقل کردند که مکان بهتری محسوب می‌شد و در روزهای پس از آن، کل سالنی را که زندانیان تازه وارد را در آن‌جا انباشته بودند، تخلیه کردند. با تغییر شرایط بند، تصمیم گرفتم اعتصاب غذایم را محدود کنم و پس از یک هفته به پایان برسانم.

تغییر شرایط بند به دلیل حجم زیاد اعتراضات و واکنش‌هایی بوده است که شما در بیرون از زندان نسبت به بازداشت من داشته‌اید و این واهمه مسوولان زندان را می‌شد به وضوح مشاهده کرد. هنوز هم مدام بازدید کننده می‌آید و سعی می‌کنند تغییرات زیادی در بند ایجاد کنند.

در زندان مشکل بزرگ یک زندانی معمولا گذر بسیار کُند زمان است اما برای من همیشه برعکس بوده است. دوست ندارم زمان سریع‌تر سپری شود، زیرا فکر می‌کنم این روزها و هفته‌هایی که می‌گذرند، سهم ما از زندگی است که در حال نابود شدن است؛ سهم همسرم، بچه‌ها و همه کسانی که دوست‌شان دارم. در چنین شرایطی بود که نسرین در پشت تلفن پیام‌ها و گفته‌های شما را برایم گفت.

مارسیا جان، محبت‌هایت این‌جا شب و روز با من است و هر بار با یادآوری حرف‌هایت، اشکم سرازیر می‌شود. مارسیای ما کمتر حرف می‌زند اما آن گوشه می‌نشیند و همه چیز را به دقت زیر نظر دارد.

جف، بابت همه چیز ممنونم. چه‌قدر دلم می‌خواهد دوباره تو را پشت قاب مانیتور ببینم؛ با همان انرژی و چهره شاداب و خنده‌هایی که گاهی منفجر می‌شود. امیدوارم دوباره دور هم جمع شویم و از خاطرات این روزها یاد کنیم.

سال نو را تبریک می‌گویم.

رضا، جمعه ۲۱ دی ۱۴۰۳

۱۰ ژانویه ۲۰۲۵

زندان اوین، بند۸، سالن ۱۰



Copyright© 1998 - 2025 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy