درگذشت آقای ابراهیم نبوی ذهن مرا به طور کامل در هم ریخت طوری که الان هم نمی توانم مطلبی منسجم در باره ی ایشان بنویسم. گفتم تکه پاره های ذهن ام را اینجا یادداشت کنم تا بعد که آب ها از آسیاب افتاد و ایشان هم به خیل فراموش شدگان افکار عمومی پیوست مطلبی یکدست و منسجم قلمی کنم.
۱- آقای نبوی یک پدیده بود. یک پدیده ی چند وجهی ادبی - سینمایی - موسیقایی - سیاسی.
۲- درک پدیده و انسان چند وجهی برای انسان های عادی امکان پذیر نیست. مردم عادی این جملات را می فهمند: او طرفدار رژیم بود. او مخالف رژیم بود. او اصلاح طلب بود. او اصلاح طلب نبود. او گفت دهه ی ۶۰ را فراموش کنید پس موافق کشتار زندانیان سیاسی بود. او مخالف کشتار زندانیان سیاسی بود. او دنبال پُست و مقام بود. او از همه چیز دست شسته بود. این جملات را اکثریت مردم می فهمند و هضم می کنند. کمی پیچیدگی که پیش بیاید ذهن این اکثریت در هم می ریزد و هر چه از شخص،،، خودش در ذهن ساخته همان می ماند و بس. درک آقای نبوی ساده نبود و بدون شک آقای نبوی آن چیزی نبود که اکثریت فکر می کردند هست.
۳- آقای نبوی خودش بود و به این که دیگران در باره ی او چه فکر می کنند نبود. او گفتنی ها و نگفتنی ها را می گفت و می نوشت حتی اگر به ضرر خودش می بود. بعضی وقت ها چیزهایی می نوشت که مخصوصا خشم بر انگیزد ولی در واقعیت آن نوشته یک تلنگر بود. یک واکنش در مقابل غلط فهمی عوام بود. شما می گویید من اینم، آره اینم حالا که چی؟
۴- او شجاع بود. شجاعت به تیر و تفنگ در کردن نیست. شجاع بودن در خود بودن و خود را بیان کردن است بی هیچ ترسی از این و آن. شجاعت این است که بگویی من از زندان می ترسم و نمی خواهم به زندان بروم. شجاعت این است که بگویی من جزو هیچ دار و دسته ای نیستم و نمی خواهم باشم. شجاعت در حرف هایی ست که در گفت و گویی که با ایشان داشتم به صراحت بیان کرد. شجاعت خصلتی ست که خیلی از ما نداریم ولی فکر می کنیم داریم.
۵- او خودکشی نکرد. او دق کرد. علاقه ی او به بازگشت به ایران برای من باور نکردنی بود. من همیشه نگران خودکشی ایشان بودم. یکی دو سال قبل که مدتی غایب بود، من نگران ایشان شدم و وقتی هنرمند نازنین ما خانم آذر فخر که دختر خاله ی نبوی بود و یکی از آشنایان ایشان سرکار خانم زویا امین به من خبر دادند که حال ایشان خوب است خیال ام بابت غیبت ایشان راحت شد. خود خانم فخر نازنین چندی بعد از رنج در جهان بودن رست.
۶- وقتی آقای نبوی در گفت و گویی که با ایشان داشتم گفتند که من و تو «یک تخته مون کمه» و من خندیدم و گفتم چرا؟ گفتند اگر ما یک تخته کم نداشتیم که نمی توانستیم طنز نویس شویم. چندی بعد هنرمند بزرگ ما لوریس چکناواریان مُهر تایید گذاشتند بر این سخن که هنرمند باید دیوانه باشد. کسی که دیوانه نباشد نمی تواند خلاق باشد. بر دیوار تیمارستانی که من در آن بستری بودم به خط خوش به آلمانی نوشته بودند: اگر اسکیزوفرنی نبود، اگر پارانویا نبود، اگر بیماری های روانی نبودند، چیزی به نام هنر والا هم نبود. نبوغ هنری هم نبود.
۷- قدر آقای نبوی، قدر چند وجهی بودن اش، قدر خلاق بودن اش، قدر هنرمند بودن اش، قدر کنجکاوی بی حد و حصر و هوش فراوان اش، دانسته نشد و مردم تنها یک وجه او یعنی وجه سیاسی اش را توانستند ببینند و بر اساس آن قضاوت کنند و عده ای او را از این نظر بستایند و عده ای بیشتر او را از دم تیغ زبان خود بگذرانند.
۸- آقای نبوی مخالف صد در صد حکومت اسلامی، مخالف صد در صد آخوندها، مخالف صد در صد حکومت آغشته به مذهب بود. کسانی که نظری بر خلاف این دارند، به یک سوال ساده پاسخ دهند که چرا نبویِ از نظر آن ها طرفدار حکومت، این همه سال اجازه ی ورود به ایران پیدا نکرد حتی به صورت مشروط؟ چرا حکومت نکبت حتی یک جواب صریح به او نداد که تو که تمام کارنامه ات روی صفحات مجازی و ۸۰ جلد کتاب ات ثبت است و جز نوشتن کار دیگری نکرده ای، اگر به ایران بیایی ۵ سال، ۱۰ سال، به صورت ابد زندانی خواهی شد یا این که نه مورد عفو قرار خواهی گرفت؟ چرا او را زجر کش کردند.
۹- اما ما مردم. ما مردم واقعا بی وجودیم. انتقاد داشتیم، مخالفت داشتیم، بدمان می آمد، در زمان زنده بودن او می گفتیم. اگر گفتیم مردانگی حکم می کرد که لااقل هنوز جسد او در سردخانه است، چند روزی زبان در دهان نگاه داریم بعد تاختن به او را آغاز کنیم. اگر یک نفر و فقط یک نفر از این جماعت شاکی، در دوره ی اصلاحات، دو خط نوشته نبوی در روزنامه های آن روزگار یا کتاب های آن روزگار خوانده باشند و لبخندی بر لب آورده باشد، انسان نیست و بی انصاف است که دستکم دو روز برای حفظ حرمت نه او بلکه حفظ حرمت خودش از پرخاش و بد گویی خودداری کند.
۱۰- گفت و گویی داشتم با آقای نبوی در دوران کورونا که ویدئوی آن را در زیر می بینید. بعد از دیدن این گفت و گو متوجه می شوید که چقدر در باره ی او اشتباه فکر می کردید. متوجه می شوید که آقای نبوی آن کس نبود که شما فکر می کردید هست. بعد از دیدن این گفت و گو مقداری از واقعیت ذهن ایشان را متوجه می شوید. ببینید ایشان در باره اصلاحات چه می گوید. در باره دوران اصلاحات چه می گوید. در باره مرگ اصلاحات چه می گوید. بد نیست اگر دشمن او هستیم دستکم دشمن با انصاف باشیم.
درگذشت این طنزنویس بزرگ را به خانواده و دوستداران ایشان تسلیت می گویم.
درخواست پزشکیان در دیدار با پوتین + با معطلی یکساعته
وقت فیلم بازی کردن، دوران انتخابات است