تصمیم گرفته شده، اما هنوز نگرفتهایم! | سیاست در نقطهای میان اجبار و تردید
نویسنده: حمید آصفی و همکاران
در عالم سیاست، آنچه بیش از خود «تصمیم» اهمیت دارد، لحظهایست که دیگر راه فراری از آن نیست. لحظهای که بازیگران، نه به میل شخصی، که به اقتضای منافع و محدودیتهایشان، ناگزیر به انتخاب میشوند. اما ناگزیری، الزاماً به معنای فوریت نیست. در سیاست، میتوان به نقطه تصمیم رسید و در همانجا مکث کرد؛ نفس تازه کرد، هماهنگ شد، هزینهها را سبکسنگین کرد و بعد، با چراغی نیمهروشن، قدم نهایی را برداشت.
اکنون چنین وضعیتی در برابر ماست: تعویق نشست رم، بهجای آنکه نشانه تردید باشد، دقیقاً بازتاب اجبار است. یعنی هر دو طرف به انتهای راهی رسیدهاند که ادامهاش ممکن نیست، اما هنوز کسی نمیداند چه کسی و چگونه باید پرچم پایان را بالا ببرد. جمهوری اسلامی زیر فشار سقوط آزاد اقتصادی، اعتراضات تودهای، و فرسایش منطقهای، ناگزیر از عقبنشینیست. نه دیگر توان تقابل دارد، نه اعتبار مماشات. اما هنوز سازوکار اجماع داخلی، برای اعلام علنی عقبنشینی فراهم نیست. هنوز درون قدرت، کسی نمیخواهد اولین کسی باشد که حقیقت را به زبان میآورد.
از سوی دیگر، واشنگتن درگیر بازی تازهایست. رئیسجمهور امروز آمریکا که ترجیح میدهد توافق را در لحظهای تاریخی، به نام خودش سند بزند، انگیزهای ندارد تا این برگ را پیش از موعد رو کند. او باید با دقت محاسبه کند که در کدام میدان، و با چه نرخی، میتواند ایران را به میز مصالحه بیاورد و نام خود را به عنوان مردی که «ایران را رام کرد» در تاریخ ثبت کند. به همین دلیل است که تا لحظه آخر، چانهزنی ادامه دارد؛ نه برای اصل توافق، بلکه برای شکل آن، زمان آن، و نحوه توزیع افتخار و امتیاز.
از همینرو، میتوان گفت لحظه تصمیم، مدتهاست آغاز شده، اما اجرای آن همچنان در حالت تعلیق آگاهانه قرار دارد. این تعلیق نه به دلیل بلاتکلیفی است، نه نشانهی فریب؛ بلکه تصویر پیچیدهایست از سیاست در لحظههای انتقال: جایی نه در آغاز راه، نه در پایان، بلکه درست در آن پیچ میانی که همه میدانند باید از آن عبور کرد، اما هنوز نمیدانند کِی و چطور.
در چنین لحظهای، سیاستورزان کهنهکار، همیشه چند گام عقب مینشینند، تا جاده را خوب نگاه کنند، گرد و غبار را بخوابانند، و ببینند چه کسانی از پیچ پیشرو، زنده بیرون میآیند.
اکنون ایران و آمریکا، هر دو در چنین موضعی ایستادهاند: تصمیم گرفته شده، اما هنوز نگرفتهاند. شاید چون هر دو میدانند که وقتی تصمیم نهایی اعلام شود، دیگر راه بازگشتی نیست. دیگر نمیتوان به عقب برگشت، فرافکنی کرد یا نقش دیگری بازی کرد. آن لحظه، لحظهایست که نقابها میافتند و تاریخ ثبت میشود.
و درست به همین دلیل است که این تعویق، خود نشانه تصمیم است؛ نشانهای از پایان بازی، و نه آغاز آن.