بهترین راه روبهرو شدن با دروغ و سمپاشی جمهوری اسلامی شفافیت است
شیرین عبادی
رسانههای وابسته به جمهوری اسلامی بهتازگی فریبکاری جدیدی را با نشر یک خبر دروغ علیه من و برخی از همکارانم شروع کردهاند که نیت وهدفشان بر کسی پوشیده نیست. اگرچه بنا به عادت مالوف، و باور به ارزش مسیر مبارزه هرگز تمایلی به واکنش به پروژههای امنیتی جمهوری اسلامی نداشتهام، اما چون در بازنشر مطالب نوشته شده در تويیت های بهاصطلاح افشاگرانهشان! چند سایت حکومتی، اقدام به تخریب شخصیتی و دروغپردازی نسبت به چند تن از همکاران سابق و فعلی من کردهاند خود را موظف به روشنگری درباره این دروغ و فریبکاری می بینم.
در تازهترین افشاگری امنیتی، به فاند ۸۰۰ هزار دلاری به بنیاد شیرین عبادی در ایالات متحد اشاره شده است. به لطف سیستم شفاف مالی و اداری در آمریکا و اروپا چیزی برای پنهان کردن وجود ندارد. یک جستجوی ساده نشان خواهد داد عددی که به بنیاد شیرین عبادی در سالهای ۲۰۲۳ و ۲۰۲۴ تزریق شده، نه از جانب دولت آمریکا یا هیچ دولت دیگری بلکه از جانب خودم و یک صندوق خانوادگی بوده، که صرف تهیه و انتشار پنج جلد کتاب اموزشی و تهیه پنجاه انیمیشن برای آموزش مفاهیم سیاسی به زبان ساده به زبان های فارسی،کردی، ترکی، بلوچی و عربی شده است که همگان با مراجعه به سایت بنیاد به آنها دسترسی دارند. بخش دیگری از فعالیتهای بنیاد، کمک به هموطنان در دسترسی آزاد به اینترنت است که بنا به ملاحظات امنیتی، بیش از این احتیاج به توضیح نمیبینم.
فعالان متعهد مدافع حقوق بشر، هیچگاه از گزند دستگاههای امنیتی در امان نبودهاند. این امر مختص ایران هم نیست. در روسیه، چین و ای بسا برخی کشورهای غربی، مدافعین راستین حقوق بشر همواره با چالشهای جدی رو به رو بودهاند. حکومتهایی همچون جمهوری اسلامی امروز با یادگیری حربههای جدید هم دستگاه امنیتی خود را نسبت به گذشته بهروزتر کرده و هم اتاقهای فکر قدرتمندتری ایجاد کرده است. من نیز از گزند این پروژه مصون نبودهام. اما بدون شک این دست خبرسازیهای جعلی که با یک جستوجوی ساده در سیستم مالی شفاف قابل رو شدن است، نشاندهنده هراس حکومت ایران از فعال بودن و زنده بودن جریانهای پاکدست حقوق بشری نیز هست. در عمری که از من رفته است همیشه تلاش کردهام اول با خودم و بعد با مردم روراست باشم. چرا که آن را که حساب پاک است، از محاسبه چه باک است؟
ضمن این که لازم به یاد آوری میدانم، پس از دریافت جایزه نوبل صلح مبلغ نقدی آن را که یک میلیون ودویست هزار دلار بود، جز مقدار اندکی که برای تحصیل دخترم در اروپا گذاشتم، همه را به ایران برده و آپارتمانی در یکی از بهترین مناطق تهران خریده و تجهیز کردم و در اختیار «کانون مدافعان حقوق بشر» که خود یکی از موسسین و رئیس ان بودم قرار دادم و بقیه پول را در یکی از بانکهای ایران سپرده گذاشتم و با سود ان ضمن پرداخت هزینههای دفتری به برخی از خانوادههای زندانیان سیاسی که نیازمند یاری بودند کمک می شد. این موضوع آنچنان خشم حکومتیان را برانگیخت که علاوه بر مصادره دفتر مذکور تمام دارائیهای من حتی ارثیه پدری را ضبط کردند و در یک مزایده صوری به نزدیکان خود فروختند. حسابهای بانکی من و کانون هم از دستبرد حکومت در امان نماند و از طرف مقامات امنیتی توقیف و برداشت شد.
خُنُک آن قماربازی که بباخت آنچه بودش
بنماند هیچش الا هوس قمار دیگر [1]
اما سوال بزرگتر آن است که چرا چنین افشاگریهایی صورت میگیرد؟ پاسخ روشن است. یکی از شیوههای دستگاههای امنیتی مسموم کردن فضای عمومی است. پدر مستبدی را تصور کنید که میبیند خانواده دیگر به او اعتماد ندارند. تنها راه برای برقرار ماندن او بر مسند قدرتش، این است که اهل خانه تحت هیچ شرایطی به همدیگر اعتماد نکنند و از یکدیگر بهراسند. حالا حکومتی را تصور کنید که اهل خانه را حتی خانواده خود نیز نمیداند. به ایشان به چشم گروگان مینگرد و حالا بیش از همیشه مشروعیتش را از دست داده است.
این مدل مسمومسازی فضای عمومی، سالها پیش در کشورهای بلوک شرق به خوبی اجرا شد. روشی که در آن امید به تغییر را در مردم میکشت؛ چرا که همه همدیگر را به جاسوسی، خیانت و فساد متهم میکردند. چه کسی و کدام جریان میتوانست در این فضا سر بلند کند و داعیه تغییر داشته باشد؟ یکی از نتایج آلودگی فضا، ناامیدی و در قبل آن خودکشیهای گسترده بود. اعدادی تکان دهنده از ۳۵، ۴۸ تا ۵۰ نفر از هر صدهزارنفر در آلمان شرقی، مجارستان و لیتوانی یک مثال بارز است. این موضوع را با فضای اجتماعی امروز ایران مقایسه کنید.
یکی از دلایل تاکید من بر مسئله «اتحاد و همبستگی» جهت نیل به آزادی، دموکراسی و سرنگونی استبداد حاکم، شکستن این فضای مسموم است. متاسفم که اتاقهای فکر جمهوری اسلامی از دهها جریان سیاسی اپوزوسیونش قویتر عمل کرده است و توانسته با دمیدن بر آتش اختلافات آن را شعلهورتر کند.
در آخر تاکید میکنم مهم نیست که نمایندگان سرسپرده وزارت اطلاعات و اطلاعات سپاه پاسداران به چه شیوه علیه من یا دیگران سمپاشی میکنند. آنچه اهمیت دارد آگاهی مردم نسبت این اصل بدیهی است که برای فروپاشی استبداد و سرنگونی جمهوری اسلامی، جریانهای مخالف باید در کنار یکدیگر بنشینند، با یکدیگر گفتگو کنند و اعتماد مردم را جلب کنند.
«چه کسی میخواهد
من و تو ما نشویم
خانهاش ویران باد
من اگر ما نشوم، تنهایم
تو اگر ما نشوی، خویشتنی
از کجا که من و تو
شور یکپارچگی را در شرق
باز برپا نکنیم
از کجا که من و تو
مشت رسوایان را وانکنیم
من اگر برخیزم ، تو اگر برخیزی
همه بر میخیزند
من اگر بنشینم، تو اگر بنشینی
چه کسی برخیزد؟
چه کسی با دشمن بستیزد؟
چه کسی پنجه در پنجهی هر دشمن دون آویزد؟»[2]
اردیبهشت ۱۴۰۴
[1] برگرفته از شعر مولانا است.
[2] برگرفته از شعر « کسی می خواهد من و تو ما نشویم؟
خانه اش ویران باد!» از حمید مصدق