Tuesday, Jun 3, 2025

صفحه نخست » من کاسب صلح هستم، این ممکن است یک تله از طرف آمریکایی‌ها باشد

laylaz.jpgشرق - سعید لیلاز تجلی تناقضات بیشترِ ما ایرانیان است. هم ضد سرمایه‌داری و طرفدار عدالت اجتماعی و طبقه کارگر است، و هم از خصوصی‌سازی و احترام به مالکیت خصوصی و سرمایه‌گذاران حمایت می‌کند. هم موافق مذاکره با آمریکا است و هم معتقد است آمریکایی‌ها غیرقابل اعتمادند، از این‌رو یکی از نگرانی‌های او این است که ممکن است این یک تله از طرف آمریکایی‌ها باشد، یعنی ایران و آمریکا به لحاظ ژئوپلتیک نتوانند با هم بسازند که شواهد هم همین را نشان می‌دهد. به همین دلیل، یک توافق تاکتیکی را قابل حصول‌تر می‌داند تا توافق جامع

در عین حال لیلاز باور دارد که بهترین روش بازگشت به مردم و مصالحه و مذاکره با مردم است، همچنین راهکار تقویت اقتصادی و نظامی را مؤثر می‌داند. سعید لیلاز خود را کاسب صلح می‌خواند و می‌گوید: «من شخصا نانم در صلح است و از تحریم هیچ سودی نبرده‌ام. من کاسب صلحم، کاسب تحریم نیستم. این هم که می‌گویند کاسبان تحریم، به نظر من کاسب صلح یا تحریم فرقی ندارند. این تصور بسیار خام و احمقانه‌ای است که برخی‌ها مطرح می‌کنند که می‌گویند کاسبان تحریم نمی‌گذارند! چراکه اگر صلح شود همان کاسبان سابق تحریم صف اول واردات از آمریکا خواهند بود. بنابراین کاسب تحریم و کاسب صلح نداریم».

مذاکرات بین ایران و آمریکا و توافق احتمالی به جاهای حساسی رسیده است و تقریبا همه خوشبین هستند که توافق صورت بگیرد. اما گویا شما از این مذاکرات یا توافق احتمالی چندان خرسند نیستید، درست است؟

من تا‌به‌‌حال در مورد مذاکرات اظهارنظر بدی نکرده‌ام، حتی در گذشته. ولی نگرانی‌هایی دارم مثل همه کسانی که ممکن است برای کشورشان نگران باشند. هیچ حسن و قبح ذاتی در توافق یا عدم توافق نیست. توافق ادامه مذاکره است، مذاکره ادامه قطع رابطه است و قطع رابطه ادامه جنگ است. ما در جهانی یکپارچه و به‌هم‌پیوسته زندگی می‌کنیم. یک‌ وقتی هست که مصلحت شما در گفت‌وگو یا توافق است، این بستگی به قدرت شما دارد. من دنیا را بر مبنای قدرت می‌بینم. حقوق و قانون همگی حرف‌ مفت است.

به همین دلیل بعضی وقت‌ها مخالف مذاکره بودم و بعضی وقت‌ها موافق مذاکره. الان هم بیش از آنکه موافق یا مخالف مذاکره و حتی توافق باشم، سعی می‌کنم شرایط بیرونی و مادی را بفهمم که منجر به این گفت‌وگوها شده. در هر توافق و مذاکره، محدودیت ذاتی و قدرت ذاتی وجود دارد. محدودیت ذاتی این است که شما یکسری کسری‌هایی دارید که ناچار به مذاکره هستید، و قدرت این است که امتیازاتی دارید که سر میز مذاکره می‌نشینید یعنی کارت برنده به شما می‌دهد. این از روابط بین زن و شوهر و دو پارتنر هست، تا وقتی پنیر و ماست می‌خرید، سوار تاکسی و اتوبوس می‌شوید. حتی انسان با خودش دائما به قول جرمی بنتام در حال مبادله سودمندی و محدودیت‌هاست که کدام را بر اساس قدرتی که دارد جلو برود.

شما وقتی سوار اتوبوس شرکت واحد می‌شوید از روی علاقه‌مندی نیست، ممکن است آدم دوست داشته باشد با اسنپ رفت‌وآمد کند یا سوار ماشین لاکچری آخرین مدل شود، ولی پول ندارد. تحلیل من از مدت‌ها قبل این بود که ایالات متحده آمریکا و ایران چاره‌ای جز گفت‌وگو با هم ندارند. از سمت آمریکا محدودیت این است که آمریکایی‌ها برخلاف چیزی که ادعا می‌کنند امکان حمله یا عملیات نظامی علیه ایران را ندارند. این‌ها همه خالی‌بندی است و اگر این امکان را داشتند مذاکره نمی‌کردند، مثل دفعه قبل که آقای ترامپ امیدوار بود تحریم‌های اقتصادی ایران را به زانو درمی‌آورد و شما می‌دانید که من از همان اول معتقد بودم این اتفاق نخواهد افتاد.

محدودیت دوم اینکه آمریکایی‌ها فهمیدند تشدید تحریم‌ها راه به جایی نخواهد برد. مکانیسم ماشه هم حرف مفت است، در این ماشه فشنگی نبوده، هرچه بوده قبلا شلیک شده است. ایالات متحده آمریکا، اروپا و همه دنیا را تا سال ۲۰۲۰ میلادی تا جایی که توانست دنبال خودش کشاند. دموکرات‌ها هم برخلاف چیزی که برخی دوستان ما در داخل ادعا می‌کنند یا خود دموکرات‌ها می‌گویند، کوچک‌ترین رحمی به ملت ایران در مذاکرات هسته‌ای نکردند و طبیعی هم بود. جنگ، جنگ قدرت است. بنابراین آمریکایی‌ها اگر نتوانند حمله نظامی کنند یا از طریق محاصره اقتصادی به جایی برسند، ناچار به گفت‌وگو هستند. از سمت ایران محدودیت این است که دیگر نمی‌توانیم کشور را به شکل فعلی اداره کنیم.

در یک گفت‌وگوی تلویزیونی مستقیم به نکته‌ای اشاره کردم که فکر می‌کنم مانیفست همه عمرم بود ولی متأسفانه به خاطر جمله‌ای که در آن عنوان «سوراخ ۹ دی» را به کار بردم، همه سراغ آن جمله رفتند و کسی به حرف من گوش نداد. در آن گفت‌وگویی که با تلویزیون ایران داشتم، مجری محترم از من پرسید بزرگ‌ترین مسئله امروز ایران و اقتصاد ایران چیست؟ گفتم سه هزار سال ایران را با رانت توزیع آب اداره کرده‌ایم. رانت توزیع آب را به وفاداران حکومت داده‌اند. ۱۲۰ سال با رانت تولید نفت به وفاداران اداره کردند. پنج سال هم با رانت توزیع پول بدون پشتوانه به وفاداران حکومت را اداره کردیم. هر سه این‌ها دیگر تمام شده، نه آبی مانده، نه نفتی و نه می‌شود پول بدون پشتوانه‌ بیش از این چاپ کرد. تورم ۴۰ درصدی ملت ایران را نابود کرد. بنابراین الان فقط باید به مردم رو بیاوریم.

این الان بزرگ‌ترین چالش ایران است. همین الان با مسئله راننده‌های کامیون‌ها و خودروهای سنگین روبه‌رو هستیم. از یک طرف قیمت گازوئیل در بازار آزاد ایران ۹۰ برابرِ قیمتی است که به راننده‌ها فروخته می‌شود، از یک طرف دولت به محض اینکه می‌خواهد دست به اصلاحات بزند نمی‌تواند هیچ کاری کند، چون از تبعات اجتماعی‌اش می‌ترسد. آقای پزشکیان که تقریبا یک سال است به قدرت رسیده، همه اصلاحاتش تا الان به خاطر همین بحران‌ها پشت در مانده. در این فضا دیگر نمی‌توانید ادامه دهید، یا باید اصلاحات سخت اجتماعی انجام دهید که منجر به تلاطم‌های اجتماعی می‌شود، یا باید به سمت آمریکا و مذاکره رو بیاورید. نگرانی من از همین جا شروع می‌شود.

این نگرانی است، نارضایتی یا عدم توافق نیست. من شخصا نانم در صلح است و از تحریم هیچ سودی نبرده‌ام. من کاسب صلحم، کاسب تحریم نیستم. این هم که می‌گویند کاسبان تحریم، به نظر من کاسب صلح یا تحریم فرقی ندارند. این تصور بسیار خام و احمقانه‌ای است که برخی‌ها مطرح می‌کنند و خودشان هم می‌دانند این حرف مفت است که می‌گویند کاسبان تحریم نمی‌گذارند! خب اگر صلح شود فکر می‌کنید طبقه کارگر یا پرولتاریا و کشاورزان واردکننده کالا و خدمات از آمریکا خواهند بود! همان کاسبان سابق تحریم صف اول واردات از آمریکا خواهند بود. بنابراین کاسب تحریم و کاسب صلح نداریم. نگرانی من از اینجا شروع می‌شود که اولا ممکن است این یک تله از طرف آمریکایی‌ها باشد. یعنی ایران و آمریکا به لحاظ ژئوپلتیک نتوانند با هم بسازند، شواهد هم همین را نشان می‌دهد.

یعنی یک توافق تاکتیکی و موفقیتی را قابل حصول‌تر می‌دانم تا توافق جامع. شک هم ندارم که آمریکایی‌ها ته کار دنبال لیبی‌کردن ایران هستند، در این مورد تردید ندارم. اگر ما حواسمان نباشد و دست‌هایمان را از روی ماشه برداریم، با ملت خودمان صلح نکنیم و اقتصادمان را نیرومند نکنیم، سرنوشت لیبی در انتظار ما است. آنها دنبال صلح شرافتمندانه نیستند. دو نگرانی هم دارم: اینجا مخاطب من صرفا اصلاح‌طلبان و مردم هستند و در این دو نگرانی با حکومت کاری ندارم. یکی اینکه از سمت اقتصاد اگر این گفت‌وگوها بخواهد بدل از اصلاحات اقتصادی‌ باشد که آقای پزشکیان به خاطر آن انتخاب شده و اصلاحاتی نکنیم، شک نکنید سرخوردگی عظیمی را پشت سر خواهد داشت. اگر کسی فکر کند به صرف برقراری رابطه با آمریکا و بدون اصلاحات دردناک اجتماعی و اقتصادی می‌تواند ایران را به طور طبیعی اداره کند، اشتباه می‌کند.

الان آمریکایی‌ها با چراغ جادو دربه‌در دنبال جذب سرمایه می‌گردند، چطور ممکن است در ایران سرمایه‌گذاری کنند، آن‌هم در اقتصادی که سرمایه داخلی دوام نمی‌آورد و می‌خواهد فرار کند. بنابراین اگر اصلاحات انجام بدهیم و این اصلاحات فقط به شرکت‌های خارجی مربوط شود که همان کاپیتولاسیون است، و می‌دانم هیچ‌‌کس حداقل در لفظ موافقش نیست. بنابراین این‌هم یک خام‌اندیشی و در باغ سبز نشان‌دادن است که هزار یا دوهزار میلیارد دلار جذب سرمایه خواهیم داشت. در بهترین سال‌های قبل و بعد از انقلاب که ایران هرگز تحریم نبوده، جذب سرمایه‌ ما بیش از پنج میلیارد دلار در سال نبوده، در حالی که خروج سرمایه از اقتصاد ایران به‌طور رسمی، فقط در سال ۱۴۰۲، ۲۱ میلیارد دلار بوده. سال 1403 هم همین حدود بود.

ما سالی 20-22 میلیارد دلار فرار سرمایه ‌داریم که اگر جلوی این‌ها را می‌گرفتیم جذب سرمایه خارجی بی‌معنی می‌شد. اگر بتوانیم اقتصاد ایران را جوری سامان بدهیم که سرمایه داخلی فرار نکند، خارجی‌ها هم می‌آیند. نگرانی دیگر که مربوط به اصلاح‌طلبان است اینکه اگر مذاکره و توافق با آمریکا بدل از اصلاحات اقتصادی باشد باخته‌ایم و به هیچ‌ جا نمی‌رسیم. از جنبه مقابلش اگر این مصالحه با آمریکا بخواهد بدل از اصلاحات اجتماعی-سیاسی داخلی باشد که من خیلی به این امر معتقدم، دیگر واویلا. یعنی حکومت به‌جای اینکه با ملت خودش آشتی کند بخواهد با آمریکا آشتی کند و آن را جای این قرار دهد و منجر به افزایش فشار داخلی شود.

من سه نگرانی دارم، یکی اینکه آمریکایی‌ها این را تله گرفته باشند و ما وقتی واردش شویم دیگر به سادگی نمی‌توانیم بیرون بیاییم. اقتصاد هم تمام شده و به آخر خط رسیده‌ایم. الان اورانیوم غنی‌شده را هم بدهیم برود، تمام دندان‌ها را کشیده‌اند. دو نگرانی دیگر هم، یکی در حوزه اقتصاد تصور شود این مصالحه می‌تواند بدل از اصلاحات اقتصادی شود. دوم اینکه مسئله بهبود وضعیت سیاست خارجی منجر به افزایش فشار بر طبقه متوسط و توده مردم شود. اگر فکر می‌کنید نگرانی‌های من بی‌مورد است، هرکس تضمین بدهد خدا پدرش را بیامرزد.

نگرانی‌هایتان بجاست، اما به نظرم بحث‌های شما در نهایت کار را به بن‌بست می‌کشاند. می‌گویید اگر مذاکره تله نباشد و بدل اصلاحات اجتماعی و اقتصادی نباشد، توافق یا مذاکره خوبی است. اما این‌ها نکات مهمی هستند و نمی‌توان به راحتی از آنها چشم‌پوشی کرد.

اگر فرض کنیم به قول اخترفیزیک‌دان‌ها به نقطه تکینگی رسیده‌ایم، یعنی به نقطه‌ای که دیگر یک راه بیشتر نداریم و آن راه فروپاشی است، حق با شماست و بن‌بست است. ما در سال ۱۳۵۳ در ایرانِ دوران شاه به آن نقطه تکین رسیدیم.

یعنی شما باور دارید که در بن‌بست نیستیم؟

من چنین تصوری ندارم.

شما اشاره کردید که در وضعیت مساعد اجتماعی و اقتصادی نیستیم، در عین حال که در تله آمریکا هستیم و چه‌بسا در آستانه لیبی‌سازی قرار گرفته باشیم.

سال ۱۳۵۳ تا 1357 با الان چند فرق بزرگ دارد، اول اینکه آن رژیم آلترناتیو داشت، ولی خبر خوب اینکه جمهوری اسلامی آلترناتیو ندارد. بنابراین دو مسیر بیشتر برای ایران آینده تصور نمی‌کنم: یکی فروپاشی است و یکی بناپارتیسم. به نظر من فروپاشی اتفاق نمی‌افتد و به طرف بناپارتیسم می‌رویم، چون یک طبقه متوسط نیرومند در ایران داریم. نگاه به این شعارهایی که طبقه متوسط از بین رفته نکنید، مگر طبقات اجتماعی به این راحتی از بین می‌رود! ما در بحث طبقه‌شناسی کارکرد موتور را به‌جای خود موتور اشتباه می‌گیریم، بیشتر اندیشمندان هم ممکن است به این نکته دقت نکنند.

بنابراین اولا جمهوری اسلامی آلترناتیو ندارد، ثانیا اینکه نوعی ناسیونالیسم در سال‌های اخیر در ایران پا گرفته که می‌تواند نقطه مرکزی و محوری باشد که ملت ایران حول محورش جمع شوند. به همین دلیل پیش‌بینی بناپارتیسم می‌کنم. به همین دلیل میلیتاریسم در سال‌های اخیر در ایران رشد کرده است. کسی که چکمه پایش است حتما ایدئولوژی‌اش ناسیونالیستی است. به طور کلی چکمه‌پوشِ غیرناسیونالیست سخت پیدا می‌شود. به محض اینکه آلمان هیتلری به روسیه کمونیست حمله کرد که می‌گفت ناسیونالیسم جهان‌وطنی است، فوری گفت مام میهن و جنگ کبیر میهنی شد.

الان هم موقع انتخابات که می‌شود تلویزیون فوری می‌گوید مام میهن دارد از دست می‌رود و هر کس ایران را می‌خواهد بیاید رأی بدهد. بنابراین ایدئولوژی و فرهنگی در ایران دارد گسترش پیدا می‌کند که بسیار هم نیرومند است و آن ناسیونالیسم ایرانی است، نه فارس و ترک و عرب، نگاه به مسائل کوچک نکنید، ما چیزی به نام پان‌ترکیسم نداریم، همه این‌ها ایرانی‌گرا هستند، از بلوچستان گرفته تا آذربایجان. این دو عامل در کنار عامل سومی قرار می‌گیرد، اینکه زمینه اقتصادی ایران نیرومند است. این تبلیغاتی که الان می‌کنند که اقتصاد را از بین بردند، خیلی‌هایش دروغ است. من به شما خبر می‌دهم که از بهمن ۱۳۹۸ تا امروز به‌ مدت بیش از پنج سال، بدون وقفه اقتصاد ایران در حال رشد است تا اواخر سال گذشته که بین ۴ تا ۵ درصد در سال رشد اقتصادی داشتیم.

این‌ها آمار بانک مرکزی است، اگر دوستان ما می‌گویند آمار اشتباه است، رئیس بانک مرکزی را برکنار کرده و افشا کنند. این بانک مرکزی، کارشناسان و مکانیسم آن، همان بانک مرکزیِ دوران آقای نیلی است. اگر اشتباه است رسما اعلام کنید که آمار بانک مرکزی دروغ است. بنابراین طبق آمارهای رسمی ایران حجم اقتصاد ما در سال ۱۴۰۰ و ۱۴۰۱ از بالاترین عدد ۱۳۹۶ دوره برجام عبور کرده، با تحمل بدترین فشار جهانی. همه انتظار فروپاشی داشتیم، اما نه‌تنها فروپاشی و کرونا را رد کرد، بلکه به یک اقتصاد پویا تبدیل شد. قبل از اینکه دولت آقای رئیسی تشکیل شود در دولت آقای روحانی چنین دستاوردی داشتیم. وقتی ادوار تاریخی را به اسامی رؤسای جمهوری تقطیع می‌کنیم بلافاصله جناحی‌اش می‌کنیم و رگ گردن بیرون می‌زند.

اقتصاد ایران در بنیان خودش فوق‌العاده نیرومند است و امکانات بزرگی برای پیشرفت دارد و اگر به مردم رو بیاوریم، این اقتصاد را از فساد وحشتناک که گرفتارش است بیرون بیاوریم، با اصلاح ساختار اقتصادی و اجتماعی و آشتی ملی هنوز می‌توانیم به بازی برگردیم. شما ممکن است بگویید چاره‌ای نیست، من می‌گویم هست. ممکن است من اشتباه کنم، ولی هنوز به نقطه تکینگی نرسیده‌ایم. یادم هست از سال ۱۳۸۴ تا الان بین اصلاح‌طلبان زمزمه فروپاشی بوده. بیست سال است که این حرف‌ها را می‌شنویم که امروز و فردا این‌ها می‌روند و هنوز رشد اقتصادی ایران منفی نشده. ناترازی‌هایی که می‌بینید و بسیار هم بزرگ و مهم است، با تدبیر و مدیریت قابل حل است.

بنابراین پیشنهاد من این است که اگر نقطه محوری بحث را روی آشتی ملی و اصلاح ساختار اقتصادی بگذارید، بهتر می‌توانید مذاکره با آمریکا را جلو ببرید. من آن را جانشین این نمی‌کنم. من طرفدار صلح شرافتمندانه بین ایران و آمریکا هستم، ولی معتقدم گاهی وقت‌ها نمی‌شود. من برجام را شرافتمندانه می‌دانم، برجام یک مصالحه شرافتمندانه بود. در دولت آقای روحانی با حداکثر قوایی که داشتیم و برایمان ممکن بود به توافق شرافتمندانه رسیدیم. ولی آن توافق برقرار نماند به دلیل اینکه طرف آمریکایی موازنه را برهم زد. در آمریکا آقایی روی کار آمد که فکر می‌کرد می‌تواند با به‌‌هم‌زدن بازی، به نتیجه بهتری برسد. اگر رقیب دموکراتش هم انتخاب شده بود همین اتفاق می‌افتاد.

بین سال‌های 1394 تا 1397 که برجام در ایران حاکم و جاری بود، کسی حاضر نشد یک ریال سرمایه خارجی بیاورد، می‌گفتند آنها می‌خواهند زیرش بزنند. اگر شما و ۹۹ درصد دوستان اصولگرا و اصلاح‌طلب ما در بیزینس نیستید، من هستم. من با طرف‌های اروپایی، چینی، آمریکایی و کانادایی مذاکره کرده‌ام. هیچ‌کدام حاضر نبودند در ایران دیناری سرمایه‌گذاری کنند یا به آینده فکر کنند. می‌گفتند طبق خبرها و تحلیل‌های ما این صلح موقت است. آنها که بی‌خودی میلیاردر نشده‌اند. چرا؟ ما هم اقتصاد را شل کردیم. رشد اقتصادی ۱۵ درصدی سال 1395 به زیر 4 درصد در سال 1396 رسید. به خاطر اینکه ما ساختارهای اقتصادی‌ و اجتماعی را اصلاحات بنیادین نکردیم.

شما حرف از راه سوم می‌زنید، راه سوم من این است که مبنا را اصلاحات اقتصادی داخلی قرار دهیم، به آشتی ملی و مردم رو بیاوریم که الان این ظرفیت کاملا در دولت آقای پزشکیان وجود دارد. اصلا مأموریت اصلی آقای پزشکیان این است. پس باید شروع به اصلاحات کنیم. من هم با شوک‌درمانی مخالف هستم و با آقایانی که مخالف شوک‌درمانی هستند هزار بار موافقم. بدون شوک‌درمانی می‌توانیم این کار را انجام دهیم. سال گذشته 57 میلیارد دلار درآمد خارجی داشتیم که بخش مهمی‌اش در اثر مقررات دولتی از بین می‌رود. فرار وحشتناک سرمایه به‌ خاطر مقررات دولتی و بی‌احترامی به مالکان داریم. خب به مالکیت بی‌احترامی نکنید که مجبور نشوید این‌طور به آمریکا امتیاز بدهید.

نگرانی من این است که به خاطر یک چیز باسمه‌ای و شعارگونه از اینکه حق غنی‌سازی را نگه می‌داریم، یک کار سمبولیک ظاهرسازی انجام ‌دهند، اما هم سانتریفیوژها و هم اورانیوم را بیرون بدهند. آن وقت خواهید دید که رفتار آمریکا با شما به مراتب بیشتر خواهد شد و خطر حمله اسرائیل به مراتب بیشتر خواهد شد. اگر الان حمله نمی‌کنند به خاطر همین چهار کیلو اورانیوم است. بنابراین ما باید این را وثیقه‌ای کنیم برای اینکه بتوانیم در داخل اصلاحات کنیم و در آن صورت با آمریکایی‌ها محکم‌تر صحبت می‌کنیم.

مثالی می‌زنم، اگر مسئله بنزین و تغییر قیمت بنزین و سوخت و گازوئیل را قبل از شروع مذاکرات انجام داده بودیم با همه تلاطم‌هایی که ممکن بود ایجاد کند بهتر بود، یا الان که دشمن ما می‌داند باید چنین اصلاحی انجام بدهیم و هنوز انجام ندادیم. خب اگر این مسیر را جلو رفته بودیم الان با موضع نیرومندتری ایستاده بودیم، می‌گفتیم ما چوبش را خوردیم و اصلاحات را هم انجام دادیم. در تحلیل نهایی هیچ کشور بزرگ و قابل اعتنایی در دنیا نمی‌توانید پیدا کنید که جز در داخل خودش موفق شده باشد.

به صرف اینکه رابطه با آمریکا برقرار می‌شود یا نمی‌شود، وا می‌دهیم یا نمی‌دهیم، هیچ کشوری نه فقیر می‌شود نه غنی. نه‌فقط آمریکا، روسیه و چین هم همین‌طور. الان ویتنام یک رابطه خیلی سازنده محترمانه و برابر با آمریکا بر اساس قدرت داخلی‌اش دارد. این را مقایسه کنید با مردم مصر که در گرفتاری هستند. پاکستان متحد آمریکا را با هند قدرتمندتر نامتحد مقایسه کنید. کدامشان پیشرفته‌تر هستند و سرعت رشد اقتصادی‌شان بالاتر است. تعداد کشورهای فقیر و بدبختی که با آمریکا رابطه دارند درست به‌اندازه کشورهایی هستند که بدبخت نیستند و با آمریکا رابطه دارند یا ندارند. بالاخره هم فیلیپین در آسیای جنوب شرقی است و هم مالزی و اندونزی و ویتنام.

اینها کشورهای یکسانی نیستند. اینکه کسی تصور کند مثل چوب دستی فرشته سیندرلا رابطه با آمریکا کدو تنبل را تبدیل به کالسکه طلایی می‌کند، در باغ سبز وهم‌آلودی به شما نشان می‌دهد. یک بار هم تجربه‌اش کرده‌ایم. بنابراین پیشنهاد می‌کنم مبنا را داخل قرار دهیم، با ملت خودمان آشتی کنیم. همین مذاکره غیرمستقیمی را که با آمریکا انجام می‌دهیم یک بار هم با ملت ایران انجام دهیم. شما در آن اتاق بنشین، من هم حاضرم حکم سلطان را بین مردم و حکومت انجام دهم. ببینید چه نتیجه‌ای می‌گیرید. ولی وقتی به تریبون نماز جمعه نگاه می‌کنید می‌گویند همه پشت ما هستند، بعد جرأت ندارید گازوئیل سیصد تومنی را حتی کوپنی کنید. این چه پشتوانه‌ای است!

به بانوان شریف ایرانی بدترین تهمت‌ها را می‌زنید که این‌ها بدحجاب و بی‌حجاب هستند که نود درصدشان هم از روی لجبازی است، وگرنه کسی بی‌حجاب یا بدحجاب نیست. می‌گویم یک‌دهم گفت‌وگوهایی که با آمریکا انجام می‌دهید را با ملت خودتان انجام نمی‌دهید، پس چطور انتظار دارید صرف مذاکره و توافق با آمریکا کافی باشد. همه ترس من این است که تصور کنند یا امید داشته باشند که صرف گفت‌وگو با آمریکا یا حتی مصالحه و پیوند استراتژیک می‌توانند مسائل داخل را حل کنند. اگر این‌طور بود که شاه حل می‌کرد، حسنی مبارک و تونس حل می‌کردند. اینها همه متحدان آمریکا هستند.

مذاکره یا عدم مذاکره، توافق یا عدم توافق، هر کدام منفعت‌هایی را در پی دارد که گروه‌هایی از این ماجرا سود می‌برند

شما حرف آقای داگلاس نورث را می‌زنید که درست هم هست. اما خود من منفعتم در صلح است. دوره‌ای که با غرب رفت‌وآمد داشتیم، هر دو هفته یک ‌بار به آلمان و فرانسه می‌رفتم. الان چند وقت یک بار به چین می‌روم، شاید الان هم دلم بخواهد به آلمان و فرانسه بروم. هنوز هم اگر صلح بشود این امکان را دارم. اما می‌گویم ممکن است این راه‌حل به گشایش مدنظر منجر نشود. قبلا هم گفته‌ام وقتی شبکه توزیع داخلی شما وجود ندارد یا نابود شده است، مهم نیست که در این لوله چقدر منابع می‌ریزید. چیزی گیر کسی نمی‌آید. سال ۱۳۹۹، ۲۰ میلیارد دلار صادرات نفت داشتیم، سال ۱۴۰۳ حدود ۶۰ میلیارد دلار. در سال ۱۴۰۳ حجم تجارت خارجی ‌ما از رکورد سال 1396 عبور کرد.

سر سوزنی از لبخند بر لب کسی می‌بینید یا رضایت سراغ دارید؟ این همان گله‌ای بود که از آقای رئیسی داشتم که گوش نمی‌دادند که وقتی رشد اقتصادی شما دو برابر حداقل دستمزدی است که به کارگران، حقوق‌بگیران و بازنشستگان اضافه می‌کنید، در واقع دارید حکم می‌دهید که مردم را فقیر کنید. وقتی نصف تورم حقوق اضافه می‌کنید یعنی ۲۰ میلیون خانوار بروند در قبرستان زندگی کنند. این چه ربطی به مذاکره یا روابط خارجی دارد؟ در سال ۱۴۰۱ و ۱۴۰۲ متوسط رشد اقتصادی به قیمت ثابت به‌علاوه تورم ایران، دو برابر رشد دستمزد کارگران و کارمندان و بازنشستگان بوده است. یعنی کارگران و کارمندان و بازنشستگان تقریبا نصف تورم حقوقشان اضافه شد.

یعنی ۲۰ میلیون خانوار بروید بمیرید. این هیچ ربطی به تحریم نداشت. چون در همان دولت آقای رئیسی سال 1400، 57 درصد روی حداقل دستمزد رفت. امسال آقای پزشکان بخش قابل‌توجهی از این وضعیت را جبران کرد. هم متوسط دستمزد و هم حداقل دستمزد به طرز چشمگیری نسبت به دو سال قبل برای بازنشستگان و کارگران تأمین اجتماعی افزایش پیدا کرد. چه اتفاق بدی افتاد؟ پایگاه اجتماعی نیرومندتری داریم. اگر آقای رئیسی یا پزشکیان ۱۰ درصد هم اضافه‌تر می‌کردند هیچ اتفاقی نمی‌افتاد. حرف مارکس و پیکتی است که می‌گویند هر مقدار از حقوق کارگر و کارمند کم کنید منجر به تشدید استثمار می‌شود.

در ایران این پول اگر در بخش دولتی است حیف و میل می‌شود و فساد می‌آورد، اگر در بخش خصوصی است به کانادا می‌رود. چون بقیه مسائل را که درست نکرده‌اید که تشکیل سرمایه و انباشت سرمایه شود. یک وقتی هست شما حکم به فقیرشدنِ حقوق‌بگیران می‌کنید برای اینکه رشد اقتصادی را از طریق افزایش انباشت سرمایه انجام دهید. اما وقتی بقیه عناصر فراهم نیست و هر کس هر چیزی درمی‌آورد فوری به خارج می‌برد، منجر به تشدید خروج دلار از ایران می‌شود. ربط این‌ها به تحریم‌ها چیست. این چیزی است که اقتصاددانان ما باید در موردش صحبت کنند که نمی‌کنند و فکر می‌کنند همه مسائل به تحریم‌ها برمی‌گردد. من اصلا اعتقاد ندارم که تحریم‌ها بیش از ۲۰ درصد سهم دارد.

الان روحیه و فضایی به وجود آمده که مردم توافق را در دسترس می‌بینند...

من هم در دسترس می‌بینم، ولی تاکتیکی است.

:::



Copyright© 1998 - 2025 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy