Saturday, Jun 7, 2025

صفحه نخست » «نه یعنی نه؛ نه به بازتولید فرهنگ تجاوز در پوشش عشق میان‌فرهنگی»، مهتاب محبوب

no.jpgمهتاب محبوب - بیدارزنی

داستانی ساده از (ناتوانی در) باز کردن یک بطری آب و گفت‌وگویی کوتاه میان یک زن ایرانی و یک مرد آلمانی، شاید در نگاه اول بی‌ضرر و روزمره به نظر برسد. اما وقتی این داستان در قالب یک ویدیوی حرفه‌ای از سوی رسانه‌ای بین‌المللی منتشر می‌شود و در آن زن پس از رد دعوت مرد، با لحن اغواگرانه می‌گوید «بیشتر اصرار کن»، دیگر نمی‌توان آن را بی‌طرفانه یا معصومانه تلقی کرد. این داستان قسمت اول سریال "ماجراهای عشق ایرانی من" ساخته دویچه‌وله فارسی است که به تازگی از سوی این رسانه منتشر شده است.

این تصویر، نه یک روایت رمانتیک ساده، بلکه تکرار و تأیید کلیشه‌هایی است که قرن‌ها به زنان تحمیل شده است: زنانی که منظورشان از «نه»، الزاماً «نه» نیست، زنانی که برای انجام کوچک‌ترین کارهایشان به کمک مردان نیاز دارند، و زنانی که انگار همیشه چشم‌انتظار مردان سفیدپوست و غربی‌اند. این‌ها فقط عناصر داستانی نیستند؛ این‌ها سازوکارهای زنده‌ نگه‌داشتن فرهنگ تجاوز، نابرابری جنسیتی، و شرق‌زدگی جنسی هستند.

♦️وقتی «نه» بی‌معنا می‌شود

یکی از هسته‌های اصلی فمینیسم معاصر، به‌ویژه با قدرت‌گیری جنبش جهانی و بومی «می‌تو»، تأکید بر مفهوم رضایت است. «نه یعنی نه» نه فقط یک شعار، بلکه پایه‌ی اخلاقی، سیاسی و انسانی روابط برابر میان انسان‌هاست. در ایران، جایی که زنان در بسیاری از سطوح زندگی اجتماعی هنوز برای بیان مخالفت یا مقاومت باید هزینه بدهند، همین «نه» ساده، حاصل سال‌ها کنش‌گری، مبارزه، آموزش و مقاومت است.

ویدیو منتشرشده از سوی دویچه‌وله اما دقیقاً همین دستاورد را به بازی می‌گیرد. زنی که در ابتدا با دعوت مرد مخالفت می‌کند، در ادامه می‌گوید «بیشتر اصرار کن». این یعنی رضایت زن نه صریح، بلکه مبهم، دوپهلو و قابل چانه‌زنی است. این همان منطق خشونت است؛ منطقی که مرد را در مقام تعقیب‌گر توجیه می‌کند، و زن را بازیگری مردد و ناکامل نشان می‌دهد. هم‌زمانی انتشار این ویدیو و انتشار خبر آزار جنسی یک زن در کره جنوبی توسط دو بازیکن و یک مربی تیم دو و میدانی ایران در کره جنوبی نیز جالب توجه است. کامنت های کاربران عموما مرد در شبکه های اجتماعی نه آزار و احتمالا تجاوز این مردان که زن مورد تعرض قرار گرفته را هدف قرار داده. این کامنت‌ها اغلب با «متهم کردن» زن به این که کارگر جنسی بوده و با پای خودش به هتل این فرد (افرادی که بعدا اضافه شده‌اند) رفته مسئولیت احترام به توافق در رابطه را از روی مردان آزارگر برداشته‌اند. چه کارگر جنسی و چه غیر از آن، افراد حاضر در یک رابطه بر سر شرایطی توافق کرده‌اند و تخطی از آن آزار است و بسته به قوانین هر کشور می‌تواند جرم تلقی شود.

♦️ژن، ژیان، ئازادی- زن، زندگی، آزادی؛ نه فقط شعار، بلکه معیار

ما امروز در دوران پساقیام ژینا هستیم. خیزشی که با قتل حکومتی ژینا (مهسا) امینی آغاز شد، اما در عمق خود صدای همه زنانی بود که دهه‌ها فریادشان در گلو خفه شده بود، صدای هما دارابی‌ها و دختر آبی‌ (سحر خدایاری)ها. آن قیام نه تنها علیه حجاب اجباری، بلکه علیه تمام ساختارهای سرکوبگر و خشونت‌بار جنسیتی بود و هست. زنانی که در خیابان‌ها روسری از سر برداشتند، در حقیقت داشتند «نه» را فریاد می‌زدند: نه به اجبار، نه به حذف، نه به تحقیر.

در این زمینه، نمی‌توان ویدیویی را که «نه» زن را چیزی موقتی، مشروط یا بازی‌گونه جلوه می‌دهد، بی‌ضرر دانست. در دورانی که زنان در ایران به جرم «نه» گفتن به اجبار، جان می‌دهند، چشم از دست می‌دهند، شکنجه می‌شوند و به حبس‌های طولانی محکوم می‌شوند، هر نمایشی که «اصرار مرد» را نشانه‌ی رمانتیسیسم بداند، مشارکت در خشونت ساختاری است. در جهانی که زنان ایرانی جان داده‌اند تا "نه‌شان" شنیده شود، این ویدیو توهینی است به حافظه‌ی مقاومت.

♦️زنِ وابسته، زنِ ناتوان؛ بازگشت به کلیشه‌های فرودست

باز کردن درِ یک بطری آب شاید حرکتی ساده باشد، اما وقتی در قالبی نمایشی و نمادین از سوی یک رسانه جهانی بازسازی می‌شود، معنا می‌یابد. زنی که نمی‌تواند بطری آب را باز کند و از مردی قوی‌تر می‌خواهد که این کار را برایش انجام دهد، نه فقط نشان‌دهنده یک تعامل روزمره نیست، بلکه یادآور الگوی کلاسیک زنِ ضعیف و مردِ نجات‌دهنده است.

در ایران امروز، زنانی در زندان هستند که فقط به خاطر ایستادن و نه گفتن به سیاست‌های مردسالارانه بازداشت شده‌اند. از دختران خیابان انقلاب تا دانشجویان و روزنامه‌نگاران زن، آنچه با آن مبارزه کرده‌اند، دقیقاً همین تصویر زن ناتوان و مطیع است. بازتولید این کلیشه در قالب یک «قصه‌ عاشقانه» با ظاهر بی‌خطر، بی‌مسئولیتی رسانه‌ای است.

♦️شرق‌زدگی جنسی؛ روایت استعمار جنسیِ نرم

خیلی دشوار است که بتوان چنین ویدیویی را در تعامل میان یک زن و مرد سفید تصور کرد، و بعید است دویچه وله چنین ویدیوهای «طنزآمیزی» را برای مخاطبان آلمانی خود تولید کند. در این ویدیو، مرد سفیدپوست، قدبلند و بلوند، تصویر متمدن و دل‌ربای غربی را بازنمایی می‌کند و زن ایرانی در برابر او، محجوب، وابسته و مشتاق دیده می‌شود. این فقط یک تفاوت فرهنگی نیست، بلکه کلیشه‌ای عمیقاً ریشه‌دار است که فمینیسم ضدشرق‌شناسی سال‌هاست درباره‌اش هشدار داده. روایت‌هایی که زنان غیرغربی را در جایگاه "دیگریِ خواستار" و مردان غربی را در جایگاه نجات‌بخش یا مطلوب می‌نشانند، نه‌تنها تبعیض‌آمیز، بلکه تحقیرآمیزند.

در قیام ژینا، زنان ایرانی نه شیفته‌ی غرب بودند، نه منتظر نجات از بیرون. آن‌ها خود نجات‌بخش بودند، خود موتور جنبش، خود سوژه‌ی تاریخ شعله‌ور از گورستان آیچی تا زاهدان. و اکنون، چنین ویدیوهایی که دوباره زنان غیرسفیدپوست را در جایگاه منفعل قرار می‌دهند، انکار این حقیقت‌اند.

♦️پس از ژینا، هیچ «نه»یی بی‌اهمیت نیست

در دوران پساقیام ژینا، هر کنش رسانه‌ای باید خود را در برابر واقعیت جاری ایران بازتعریف کند. جنبش «زن، زندگی، آزادی» نشان داد که هیچ نشانه‌ای بی‌معنا نیست؛ روسری، نگاه، یک پلاکارد و حتی یک «نه» ساده می‌تواند مرز میان بندگی و آزادی را رقم بزند. در چنین بافتی، بازنمایی یک زن ایرانی که «نه» می‌گوید ولی منتظر اصرار است، نه‌تنها اشتباه، بلکه یک خیانت فرهنگی است. این تجربه‌ای تازه نیست. هنوز از واکنش‌های فمینیستی به سخنان نامجو که در آن نه‌ی زن ایرانی را ناز کردن به معنایی که در ادبیات کلاسیک فارسی آمده است می‌دانست، زمان زیاد نگذشته است!

برخی ممکن است ادعا کنند که این ویدیو صرفاً طنزی ساده است. اما طنز با ابتذال تفاوت دارد. طنز، هوشمندانه و رهایی‌بخش است؛ ابتذال اما کلیشه‌ها را بازتولید می‌کند و به جای نقد، به تحقیر می‌انجامد. این ویدیو نه طناز، بلکه مبتذل است، زیرا نه تنها به ارزش‌های برابری‌طلبانه احترام نمی‌گذارد، بلکه با تحریف مفهوم رضایت، به فرهنگ خشونت یاری می‌رساند.

♦️درخواست حذف و عذرخواهی

با توجه به اینکه بودجه دویچه‌وله از مالیات‌دهندگان آلمانی تأمین می‌شود، آیا انتشار چنین ویدیوی بی‌مایەای که ارزش‌های انسانی و مبارزات زنان را به سخره می‌گیرد، توجیه‌پذیر است؟ رسانه‌ای که با منابع عمومی اداره می‌شود، موظف است به اصول اخلاقی و مسئولیت اجتماعی پایبند باشد، نه اینکه با بازتولید کلیشه‌های زیان‌بار، به تحقیر گروه‌های به‌حاشیه‌رانده‌شده بپردازد. در توضیح خود این ویدیو آمده است که «این مجموعه قرار است ارزش های اساسی دویچه وله یعنی آزادی، رواداری، دموکراسی، حقوق زنان و تنوع فرهنگی را بازتاب دهد.» و «هدف این مجموعه جدید، پر کردن یک شکاف مهم با ارائه محتوایی است که دیدگاه‌های زنان را به نحوی حساس به تفاوت فرهنگی اما توانمندساز برجسته می‌کند.»

دویچه‌وله باید این ویدیو را فوراً حذف کند و به دلیل توهین به مبارزات زنان ایرانی و مفهوم جهانی «نه یعنی نه» وارد کرده، عذرخواهی رسمی ارائه دهد. علاوه بر این، این رسانه موظف است با تولید محتوای روشنگرانه، به ترویج فرهنگ رضایت و احترام به «نه» به‌عنوان پایه‌ای غیرقابل‌مذاکره در روابط انسانی کمک کند، آن هم در زمانه‌ای که رویکردهای فمینیستی از «نه یعنی نه» به سمت تنها «بله یعنی بله» حرکت می‌کنند چرا که ساز و کارهای قدرت مرد/سرمایه سالار می‌تواند نه گفتن و مقاومت کردن را در شرایط ترس و شوک یا به دلایل پیچیدگی‎های رابطه قدرت میان دو طرف دشوار کند.

ویدیوی دویچه‌وله نه فقط یک خطای روایی، بلکه بازتولید پنهان فرهنگ تجاوز، کلیشه‌های شرق‌شناسانه و تحقیر دستاوردهای مبارزاتی زنان ایران است. در عصری که «زن، زندگی، آزادی» نه یک شعار، که یک نقشه‌راه برای بازسازی مناسبات انسانی است، باید روایت‌هایمان را بر پایه احترام، رضایت، توانمندی و عاملیت زنان بازنویسی کنیم. ما زنان ایرانی، پس از ژینا، دیگر مردمانی نیستیم که بشود «نه» ما را نشنید.



Copyright© 1998 - 2025 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy