در کلاس اول لائیسیته، رفع ابهام در مفاهیمِ اصلیِ ابتدایی در رابطه با این مقوله، نه فقط برای آغاز گفتگو، بلکه پیش از آغاز گفتگو لازم است. جهت شروع کار برای ابهامزدایی از لائیسیته، بسیار ضروری است که ابتدا مفاهیم واژههای ذیل، در ذهن کاملا مشخص باشد.
در غیر این صورت، لائیسیته به «دینِ لائیسیته!» مبدل میگردد و یگ رژیم تئولژیک دیگری را، با پوشش و ظاهرِ ضدِ تئولژیک بودن، جایگزین رژیم تئولژیک فعلی میکند.
در این زمان هم سختسران «دینِ لائیسیته»، علیرغم اینکه قدرتِ دولت را در دست ندارند، از هر فرصتی استفاده میکنند تا چماق «لائیسیته» را بر فرق دگراندیشان فرود بیاورند. در صورتیکه حقیقت این است که لائیسیته، هر گونه دینستیزی را نفی میکند.
در مورد لائیسیته، این مفاهیم بکار رفته است:
جدایی کلیسا از دولت (ترجمهُ عبارتِ معروفِ separation of church and state)
جدایی مسجد از دولت
جدایی دین از دولت
جدایی دین از حکومت
جدایی دین از سیایت
اغلب دیده میشود یک فرد (در رسانههای پرمخاطب، این افراد در بسیاری مواقع به عنوان «کارشناس» یا «استاد دانشگاه» یا «متخصص» و یا... معرفی میشوند!)، در یک مقاله و یا یک سخنرانی و یا یک مصاحبه، همهُ این مفاهیم برای تعریف لائیسیته و یا «سکولاریزم» را به طور جابهجایی بهکار میبرد، پنداری همه یک مفهوم را میرسانند!
پس ابتدا باید معنی چند واژه را مشخص نمود. بدین ترتیب با شفافگردانی، میتوان به اتفاق نظر و همفکری رسید:
۱- سیاست
سیاست را از دو زاویهی نگرشِ متفاوت میتوان معنی کرد.
اول: از زاویهی نگرشِ اصالت قدرت، سیاست به معنای راه و روش رسیدن به قدرت، ماندن در قدرت، و پیشبرد منویات قدرت است.
دوم: از زاویهی نگرشِ اصالت حق و حقوق، سیاست به معنای تدبیر امور است، تدبیر امور فردی، و تدبیر امور جمعی، و تدبیر امور ملی.
در هر دو صورت، سیاست هر فرد و هر گروهی، از عقیدهها (عقیدههای دینی و یا عقیدههای دنیوی) و باورهایی که در پندارِ آن فرد و گروه هست، سرچشمه میگیرد. کردار و گفتار و نوشتار هر فردی، از پندار وی سرچشمه میگیرد. پندار هر فرد و هر گروهی، بر اساس عقیدههای دینی و دنیوی شکل میگیرد. هیچ فردی نمیتواند بدون عقیدههای دینی و یا دنیوی باشند. محالِ ممکن که این عقیدههای دینی و دنیوی در امور روزمرهُ هر فردی، تاثیر نداشته باشند. حال آن فرد، میتواند یک کارمند، کارگر، دانشجو، خانهدار، معلم، طبیب، و یا هر شغل دیگری باشد. هم مشاغل غیرِدولتی، و هم مشاغل دولتی. یک انسان در مقام یک رئیس جمهور و وزیر و وکیل، نمیتواند عقیدههای دینی و یا عقیدههای دنیوی خود را در جایی به امانت بگذارد، و بعد به محل کار خود برود! منتهی یک قانون اساسی لائیک و مبتنی بر پنج دسته حقوق، همهُ افراد را ملزم به خودداری از تبعیض، علیه کسانی که به عقیدههای دینی و یا عقیدههای دنیوی او باور ندارند، میکند. آنچه که در تمام افراد با هر شغلی مشترک است، حقوق هستند، چرا که حقوق همهمکانی، و همهزمانی، و همهکسانی هستند، بدون هیچ تبعیضی (از جمله و بهخصوص تبعیضها بر اساس عقاید دینی و عقاید دنیوی) سه اصل بنیادین اعلامیه جهانی لائیسیته هم عبارتند از:
الف-تکیه بر حقوق
ب-تفکیک دولت (state) از نهادهای دینی
ج-نفی تبعیض
-
برخی گفتهاند «لائیسیته یعنی جدایی دین از سیاست» این افراد، این واقعیتِ عیان را نمیبینند که یک حکم غیرِممکن صادر کردهاند. رژیمِ پلیسیِ تفتیشِ عقایدی که بر اساس این حکم، لازم است ساخته شود، لاجرم نیازمند ممیزی و تبعیض، و در نتیجه نیازمند سرکوب و خفقان و خشونتگستری میگردد. یعنی یک رژیم تئولژیک دیگر، آن هم با اسم و عنوان «لائیسیته»!
۲- دولت
دولت به معنای مجموعهی آنچه که در این زمان به «قوای سهگانه» معروف است. اگر به جملهُ معروف separation of church and state مراجعه کنیم، دولت به معنی سه قوه بهکار برده شده است. ولی برای بعد از فروپاشی فیزیکی رژیم ولایت فقیه، «قانون اساسی پیشنهادی بر اساس حقوق پنج گانه»، ارائه شده. این قانونِ اساسیِ پیشنهادی، لائیک است و دارای چهار شاخه است: شاخهی مجریه (حکومت)، و شاخهی مقننه، و شاخهی قضاییه، و همچنین شاخهی چهارم یعنی شاخهی «رسانههای ملیِ همگانی بهمثابه شاخه چهارم دولت»
https://alisedarat.com/2021/03/21/7612/
توضیح لازم:
با توجه به تمرکز قدرت در رژیم ولایت مطلقهی پهلوی و نیز در رژیم ولایت مطلقهی فقیه، خط فاصل پررنگی بین مفاهیم «دولت» و «حکومت» وجود نداشته است. شاه و فقیه از یک جنس، و «مصدر بیم و امید» بوده و «بر جان و مال و ناموس مردم بسط ید» داشته و دارند! در این دوران «دولت» به قوهی مجریه اطلاق میگردد، و مثلا گفته میشود «دولت پزشکیان»! در حالیکه برای کل رژیمِ دربرگیرندهی همهی قوهها، یعنی «جمهوری اسلامی ایران» ، واژهی «حکومت» استفاده میشود: «حکومتِ جمهوری اسلامی ایران».
ولی از قدیم گفته میشد: «حکومت دکتر مصدق»، در «دولت شاهنشاهی ایران»
همچنین در ساعت ۶ صبح روز ۱۷ شهریور ۱۳۵۷ «اعلامیه شماره ۱ فرماندار حکومت نظامی تهران دولت شاهنشاهی ایران، ارتشبد غلامعلی اویسی» از رادیو منتشر شد.
دو مثال فوق، از جمله دلایل نویسنده برای تعاریف فوق برای واژههای مربوطه بوده است.
اصرار و پافشاری در مورد تعریف واقعی «حکومت» و «دولت» را در این زمان کاملا بیمورد و اتلاف وقت میدانم. ولی این اهمیت را گوشزد میکنم که برای بهکار برنده این واژهها و مخاطبان وی، باید یک مفهوم یکسان و روشن در ذهن نقش ببندد. چرا که برای مطرح کردن لائیسیته، این شفافگردانی قدم اول است.
۳- حکومت
حکومت به معنای شاخهی مجریه، یکی از شاخههای دولت (state) است.
۴- لائیسیته
لائیسیته، در یک کلام، به معنای باور به لزوم جدایی نهاد عقاید دینی و نهاد عقاید دنیوی از همهی شاخههای دولت (یعنی مجموعهی شاخههای مقننه، قضاییه، رسانههای ملیِ همگانی، و نیز حکومت یا همان شاخهی مجریه) است. هر مقدار این باور در تعداد بیشتری از ما مردم، و لایههای بیشتری از جامعه جاگیرتر و پاگیرتر شود، به همان مقدار از تبعیض و خشونت در جامعه (جامعهُ سیاسی و نیز جامعهُ مدنی) جلوگیری میشود، چرا که ضمانت اجرایی آن، حضور ما مردم در میدان ساختن سرنوشتهای خوب و خوبتر برای خود است.
-
علی صدارت
❊