پتکین آذرمهر - کیهان لندن
سالهاست که در حاشیهی محافل سیاسی، رسانهای و در بین مردم عام بریتانیا شایعهای عجیب اما ماندگار شنیده میشود: آیا پادشاه فعلی بریتانیا، چارلز سوم، در خلوت خود به دین اسلام گرویده است؟ این پرسشی است که تا کنون نه تأیید و نه تکذیب رسمی قاطعانهای از سوی دربار دریافت کرده، اما شواهد، رفتارها، و گفتههای خود پادشاه، دایرهی تردیدها را روز به روز گستردهتر کرده تا جایی که در شماری از مطبوعات معتبر انگلستان هم این سئوال مطرح شده است.
شایعه گرویدن در ترکیه
یکی از پررنگترین شایعات در مورد گرویدن شاه چارلز به اسلام، ادعای ناظم الحقانی مفتی اعظم قبرس است که در دوران ولیعهدی چارلز در دهه ۹۰ مطرح شد. این روحانی قبرسی مدعی شد شاه چارلز در سفری که به ترکیه داشته، به صورت پنهانی و در یک محفل خصوصی، بدون اطلاعرسانی عمومی «شهادتین» گفته و مسلمان شده است! مفتی اعظم قبرس، اگرچه سندی برای اثبات ادعایش ارائه نداد و کاخ باکینگهام هم آن را تکذیب کرد، اما این ماجرا آغازگر موجی از گمانهزنیها شد که هنوز ادامه دارد.
باید توجه داشت که ترکیه برای چارلز جایگاه ویژهای دارد. او بارها از معماری اسلامی در این کشور تمجید کرده و در سفرهای خود به استانبول و آنکارا با نخبگان دینی و فرهنگی دیدار داشته است. آیا این ارتباطات تنها نماد حسن نیت فرهنگی بودهاند؟ یا نشانهای از دلبستگی عمیقتر پادشاه انگلیس به دین اسلام؟
نگاه تحسینآمیز چارلز به اسلام
شاه چارلز سالهاست که در محافل مختلف از اسلام و تمدن اسلامی با احترام یاد میکند. سخنرانی معروف او در آکسفورد در سال ۱۹۹۳ با عنوان «اسلام و غرب»، نقطهی عطفی در این مسیر بود. او در آن سخنرانی به شدت از سکولاریسم غربی انتقاد کرد و اسلام را سرشار از حکمت، معنویت و توازن معرفی کرد!
چارلز در این سخنرانی سعی کرد حتا از قوانین و دادگاههای شریعه هم دفاع کند و گفت: «برای مثال، مردم بریتانیا اغلب استدلال میکنند که قوانین شریعت در جهان اسلام، بیرحمانه، وحشیانه و ناعادلانه است. روزنامههای ما، بیش از همه، دوست دارند این پیشداوریهای بیفکرانه را ترویج دهند. اما واقعیت، البته، متفاوت و همواره پیچیدهتر است. برداشت شخصی من این است که موارد افراطی شریعت به ندرت در عمل اجرا میشوند. اصل راهنما و روح قانون اسلامی، که مستقیماً از قرآن گرفته شده، بر پایه عدالت و ترحم است».
او حتا پا را از این نیز فراتر گذاشت و اعلام کرد که «غرب باید از اسلام یاد بگیرد!» جملهای که واکنشهای تند رسانهای و سیاسی به دنبال داشت، اما چارلز هیچگاه از آن عقبنشینی نکرد.
نزدیکی با جریان سنتگرایی
یکی از باورهای شاه چارلز، که از سوی او تائید شده، گرایش او به مکتب «سنتگرایی» است. جریان فکری که از متفکرانی چون رنه گنون (عبدالواحد یحیی)، فریتیوف شوآن (شیخ عیسی نورالدّین احمد ) و سید حسین نصر الهام میگیرد.
در بین این نامها شاید مخاطبان ایرانی با سید حسین نصر آشنایی بیشتری داشته باشند. فیلسوف و اسلامشناس ایرانی که توسط شهبانو فرح به عنوان رئیس انجمن فلسفی سلطنتی منصوب شد تا فرمولی برای هویت ایرانی مدرن بر پایه تلفیق سنت و تجدد ارائه دهد، اما در عمل، بسیاری از چهرههای فکری و فرهنگی جمهوری اسلامی، از روحانیون تا دانشگاهیان، از شاگردان و متأثران مکتب فکری او بودند؛ تا جایی که پس از انقلاب ۵۷ نیز برای او مراسم بزرگداشت برگزار کردند.
سنتگرایان باور دارند که ادیان اصیل (و به ویژه اسلام) حامل حکمت متعالی هستند که جهان مدرن آن را فراموش کرده است.
پایهگذاران این مکتب فکری با تأکید بر حفظ و ارج نهادن به سنتهای دینی و معنوی، اسلام را به عنوان یک تمدن اصیل و منبعی الهی برای هدایت انسانها ستایش میکند.
گفته میشود چارلز رابطه نزدیکی با دکتر سید حسین نصر متفکر اسلامی و سنتگرا داشته و در برخی کنفرانسها در کنار هم دیده شدهاند.
طبق نوشته ای در یکی از بلاگهای مکتب سنتگرایی، سید حسین نصر عامل معرفی چارلز به شیخ محمد هشام قبانی بوده است.
شیخ محمد هشام قبانی جانشین همان مفتی اعظم قبرسی بود که شایعه گرویدن چارلز را به دین اسلام آغاز کرد.
چارلز بارها در سخنرانیهایش به آموزههای این مکتب اشاره کرده و به نوعی خود را مدافع حفظ سنتهای معنوی میداند. اما منتقدان میپرسند: آیا این علاقهی فکری صرفاً یک دغدغه فلسفی است یا یک باور قلبی و دینی؟
سکوتهای معنادار در مسائل حساس
در ماجرای فتوای قتل سلمان رشدی که توسط روحالله خمینی رهبر انقلاب اسلامی و بنیانگذار جمهوری اسلامی صادر شد، شاه چارلز هیچگاه موضع صریحی نگرفت! حتی در سالهای اخیر نیز در واکنش به حملات اسلامگرایانه در اروپا، اظهارات وی غالباً به وحدت، تفاهم و پرهیز از «اسلامهراسی» محدود بوده است تا محکوم کردن صریح آنها.
در آخرین مقاله ای که در نشریه انگلیسی spiked درباره علاقه چارلز به اسلام نوشته شده، او به اسلاموفیلیا یا عشق به اسلام و تهدیدی برای هویت انگلیس متهم شده است.
پادشاهی با هویت دوگانه؟
پادشاه بریتانیا طبق قانون، باید شخص اول و مدافع کلیسای انگلستان و رهبر نمادین بریتانیا باشد. اگر او به دینی دیگر باور داشته باشد، این یک مسئلهی شخصی نیست، بلکه یک بحران قانونی و فرهنگی خواهد بود. آیا ممکن است رهبر مذهبی کلیسای انگیس، در خلوت خود مسلمان باشد؟!
حتی اگر چارلز واقعاً به اسلام نگرویده باشد ولی چون آن را علناً تکذیب نکرده، این وضعیت، شکافی عمیق در اعتماد عمومی به ویژه در بین هواداران پادشاهی دربریتانیا ایجاد کرده. پرسشهایی در میان مردم عادی انگلستان که از رشد فزاینده اسلامگرایی در این کشور ناراضی هستند شکل گرفته: اگر باور پادشاه بریتانیا به آنچه اعلام شده در تضاد باشد، آیا او میتواند صادقانه نقش سنتی خود را در دفاع از هویت بریتانیایی ایفا کند؟ و اینکه چرا پادشاه انگلستان در مقابل اقدامات تروریستی اسلامگرایان موضع شفاف و محکمی نگرفته است؟
زمان شفافیت فرا رسیده است
بیتردید وفاداری دینی هر کس مسئلهای شخصی هست؛ اما در جایگاه پادشاهی که نقش مذهبی و نمادین نیز دارد، نمیتوان این بُعد را از نگاه عمومی و ملی جدا دانست. وقتی شایعاتی از این دست فراگیر میشوند و با اظهارات، ارتباطات و رفتارهای واقعی همسو میگردند، موجب بی اعتمادی مردم و هواداران پادشاهی در انگلستان میشود و دیگر نمیتوان بهسادگی آنها را نادیده گرفت.
در جهانی که شفافیت از هر رهبر سیاسی یا مذهبی انتظار میرود، وقت آن است که شاه چارلز به این ابهامات پاسخ صریح دهد یا دستکم تکلیف را برای ملتی روشن کند که او در رأس آن باید ایفاگر نقشی باشد که قرار است نماد وحدت ملی و هویت فرهنگی این ملت باشد.

حضور "خیلی کوتاه" امروز خامنهای در بیت رهبری