Tuesday, Aug 5, 2025

صفحه نخست » مشروطه را تيرباران كردند، جمهوري اسلامي آمد فاتحه‌اش را خواند

mashrooteh.jpgحمید آصفی


چهاردهم مرداد ۱۲۸۵، روز تولد رسمي نخستين انقلاب مدرن ايراني است؛ روزي كه با فرمان مظفرالدين شاه، مشروطيت رسميت يافت و ملت ايران نخستين گام را براي شكل‌دادن به نظمي نو برپايه حاكميت قانون و مجلس برداشت. اما اين نوزادِ دموكراسي هنوز بند ناف را پاره نكرده بود كه محاصره شد؛ از يك‌سو با دربار قاجار و قزاقخانه، و از سوي ديگر با عمامه و فتوا.


مشروطه قرار بود نقطه پايان استبداد باشد؛ اما شد نقطه آغاز پروژه‌اي نيمه‌كاره، خونين، و مدام سرخورده. ملت مي‌خواست شاه را محدود كند، نه عوض؛ اما روحانيت، كه از قدرت‌گرفتن عرف در برابر شرع هراس داشت، علم مخالفت برافراشت. شيخ فضل‌الله نوري پرچم مخالفت با "مشروطه كفرآميز" را برافراشت و مشروعه‌خواهي را بر كرسي وعظ نشاند. آن روز كه بالاي دار رفت، تنها نبود؛ با او، ايده جمهوريت، قانون‌گرايي، و مدنيت نيز به دار كشيده شد.


اما اين مرگ، يك بار نبود. در هر مقطع از تاريخ صد ساله بعد، هر بار كه مردم خواستند با قانون از استبداد عبور كنند، يا كودتا بر سرشان آوار شد، يا فقيه با ردای شريعت آمد و فاتحه‌خوان شد. و اين‌گونه بود كه جمهوري اسلامي، نه وارث انقلاب اسلامي ۵۷، بلكه وارث شكست مشروعه در ۱۲۸۸ شد. شكستي كه اين‌بار با لباس پيروزي ظاهر شد.


جمهوري اسلامي، همان حكومت مشروعه است؛ بازسازي‌شده، مدرن‌شده، و مجهز به نهادهاي نظارتي. ولي‌فقيه، همان سلطان مشروعه است، مجلس هست، اما در حكم دفتر توشيح احكام رهبري. قانون هست، اما شريعت‌محور، نه حق‌محور. انتخابات هست، اما با فيلتر. و رسانه هست، اما زير تيغ سانسور و بگير و ببند. جمهوريت هست، اما از روحش خالي‌ست؛ همچون جسدي كه بر سر آن فاتحه مي‌خوانند.

در چنين نظامي، ستارخان و باقرخان نه فقط غريب‌اند، كه خجالت مي‌كشند از آنچه از انقلاب‌شان به جا مانده. قهرمانان مشروطه در گور ميلرزند وقتي مي‌بينند وارثانشان براي حجاب اجباري مي‌جنگند، نه آزادي قانون. و صوراسرافيل دوباره تيرباران مي‌شود؛ اين‌بار نه با گلوله، بلكه با تبصره و لايحه و آيين‌نامه‌اي كه جمهوري اسلامي آن را اسلام سياسي مي‌نامد.


و با اين حال، شعله خاموش نشده. هر فرياد "زن، زندگي، آزادي" پژواك همان مشروطه‌اي‌ست كه هنوز دفن نشده. هر اعتراض كارگر، معلم، بازنشسته، دانشجو، ادامه همان تير خورده‌اي‌ست كه روزي قرار بود مردم را از بردگي شاه و شيخ برهاند. مشروطه در خاك است، اما زير خاك نمُرده. جمهوريت ناتمام مانده، اما نسل تازه، آن را به رسميت مي‌شناسد، حتي اگر نه در كتاب‌ها، كه در خيابان‌ها.


امروز، مردم ايران بيش از هر زمان ديگري دريافته‌اند كه ميراث واقعي مشروطه، نه يك قانون اساسي تاريخي، بلكه يك آرزوي نيمه‌تمام براي آزادي و عدالت بوده است. ميراثي كه هنوز مي‌توان آن را زنده كرد، اگر جسارت بازپس‌گيري قدرت از صاحبان عمامه و باتوم را داشته باشيم. اگر بتوانيم جمهوريت را از چنگ مشروعه بيرون بكشيم و به مردم بازگردانيم. اگر از دل اين ويرانه، دوباره صداي قانون برخيزد، نه زوزه سركوب.


مشروطه را تيرباران كردند، اما هنوز در دل‌ها زنده است. جمهوري اسلامي آمد، فاتحه‌اش را خواند، اما نمي‌تواند بر مزارش سنگ قبر بگذارد. تا روزي كه جمهوريت بر مشروعه پيروز شود، اين نبرد ادامه دارد؛ نبرد ميان قانون و فتوا، ميان ملت و قيم، ميان آزادي و ترس. مشروطه، گرچه مظلوم كشته شد، هنوز مي‌تواند فاتحه‌خوان خودش را به زانو درآورد.



Copyright© 1998 - 2025 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy