دگرگونی و براندازی فرمانروایی ها و حکومت ها همیشه با جنگ، انقلاب و یا انتخابات انجام می گیرد. انتخابات در کشورهای دیکتاتوری و واپس نگه داشته شده دروغی و مهندسی شده است. در این گونه کشورها، خواست و اراده ی مردمان به چیزی شمرده نمی شود و تنها زور و فرمان در کار است. کسانی هم که در هر جای جهان می جنگند زیر فرمان و زور هستند و آزاد نیستند. هیچ انسان آزاده و تندرستی خواهان جنگ و خونریزی نیست. انسان آزاده و تندرست، خواهان، آرامش، عشق، دوستی و آزادی است. آزادی و انتخابات آزاد؛ آرامش و دوستی و آبادی به دنبال دارد.
در انتخابات آزاد با شیوه های کم و بیش دموکراتیک در کشورهای باختری، حزب های گوناگون و یا شهروندان کشور با آزادی و آسودگی برابر قانون، رأی خود را برای نامزدهای برگزیده خود در گنجه یا صندوق رأی می اندازند و در برابر چشمان مردمان و دوربین های تلویزیون و برگزیدگان مردم رأی ها را می شمارند.
نامزد های هر کدام از حزب ها یا هر یک از گروه های اپوزیسیون که رأی بیشتری داشته باشند به پارلمان یا مهستان) مجلسی بود که پادشاهان اشکانی برای اداره ٔی امور مملکت با اعضای آن مشورت می کردند.) می روند و برای فرمانروایی کشور دولت را بر می گزینند. در این هنگام دولتی که فرمانروایی را در دست داشته جای خود را به گروه اپوزیسیون پیروز شده در انتخابات می دهد. در این گونه کشورها نمایندگان هر حزب که بیشترین رأی را در پارلمان به دست بیاورند در دوره ای کوتاه، چهار یا هفت ساله فرمانروایی کشور را انجام می دهند.
واژه ی اپوزیسیون همیشه با حزب ها و انتخابات آزاد معنا پیدا می کند. درباره ی واژه ی اپوزیسیون فرهنگ لغت فرانسوی روبر (Robert) می نویسد: « همه ی حزب ها و نیروهای سیاسی که با دولت و قدرت آن مخالف هستند و دستور کارشان با دستور کار اکثریت سیاسی مخالف است اپوزیسیون نامیده می شوند: مطبوعات اپوزیسیون.»
در کشورهای دیکتاتوری که حزب ها، روزنامه ها، مطبوعات و انتخابات آزاد نیست، مخالفان حکومت را نمی توان اپوزیسیون نامید زیرا آن ها حق رأی ندارند و اگر واخواهی و پرخاش کنند زندانی یا کشته خواهند شد. در این گونه کشورها؛ دولت ها یا حکومت ها شیوه های دموکراسی و انتخابات آزاد را ندیده می گیرند و همانگونه که در ایران دیده ایم و می بینیم مخالفان نمی توانند به فرمانروایی کشور راه یابند. شوربختانه برخی از درس خوانده ها در کشور ما دانسته یا ندانسته واژه ی اپوزیسیون را به جای مخالف یا سرنگونی خواه به کار می برند. به کار بردن واژه ی اپوزیسیون در ایران و کشورهای دیکتاتوری، کژ اندیشی پدید می آورد به این معنا که گویا در این گونه کشورهای دیکتاتوری، انتخابات هم می تواند آزاد باشد و حزب های مخالفی هم هستند که می توانند جانشین گروه حاکم بشوند، می دانیم که چنین نیست. مخالفان در کشورهای دیکتاتوری اجازه ندارند از دولت یا حکومت انتقاد کرده و یا با آن درگیر شوند و مبارزه کنند. در کشورهای آزاد که گروه ها یا حزب ها آزاد هستند، حزب هایی که می توانند آزادانه در انتخابات جانشین دولت حاکم بشوند اپوزیسیون نامیده می شوند. در ساختار کشورهای دو حزبی همیشه یکی از دو حزب در فرمانروایی و دیگری در اپوزیسیون است.
فرهنگ بزرگ بریتانیکا درباره ساختار دو حزبی می نویسد: « ساختار دو حزبی، ساختاری است که در آن رأی دهندگان تنها به دو حزب بزرگ رأی میدهند که یکی از دو حزب که بیشترین رأی را می آورد می تواند در مجلس قانون گذاری پیروز شده و دولت خود را پدید آورد. ایالات متحده نمونه ی برجسته ی کشوری با ساختار دو حزبی است. ناسازگاری یا رو در رویی بین ساختارهای دو حزبی و چند حزبی بیشتر بیهوده گویی و گزافه آمیز است. در ایالات متحده، در درون هر دو حزب جمهوری خواهان و دموکرات ها، گروه های فراوانی برای برتری گروه خود در انتخابات مبارزه میکنند. بهره وری واگرا در زیر چتر یک حزبِ فرآیند، مبارزه و سازشی که در ساختار چند حزبی آشکارا می شود را، پنهان میکند.
بریتانیکا سپس به دنبال آن چنین می نویسد؛ ... نشانه های بزرگی که به سود ساختار دو حزبی هستند، یکی بهره گرفتن از جایگاه انتخاباتی برای برگزیدن هر کس برای نمایندگی یا ریاست دولت است و دیگر این که گزینش نماینده، به شمار و بزرگی گروه، بستگی ندارد. در انگلستان و ایالات متحده آمریکا، نامزد های پارلمان ملی، از جایگاه های انتخاباتی تک هموندی برگزیده شده و نامزدهایی که بیشترین رأی را دارند برگزیده می شوند. چنین ساختار انتخاباتی یک حزب را وادار می کند که نمایندگان ملی از حوزههای انتخابیه ی تک عضوی، انتخاب شوند و نامزدی که بیشترین شمار رأی را به دست آورد، برنده می شود. چنین ساختار انتخاباتی، یک حزب را برای پیروزی وامیدارد تا در جایگاه انتخاباتی دیگری برای به دست آوردن رأی بیشتر مبارزه ی انتخاباتی خود را انجام دهد... هیچ حزب یا فراکسیون دیگری به جز آن دو حزب بزرگ، نمیتواند نامزد ریاست جمهوری خود را انتخاب کند و حزب های دیگر در سیاست ملی ثابت کردهاند که بیشتر جنبشهای اعتراضی هستند تا بنگاه های انتخاباتی جدی...».
به کار بردن واژه ی اپوزیسیون در ایران برای گروه های مخالف نادرست است زیرا در ایران اصلاح طلب ها هم نمی توانند حکومت را به دست آورند و رهبران تند رو آنان نیز مانند مصطفی تاج زاده، علی تاجر نیا، مرتضی حاجی و ... به زندان افتاده اند.
در چنین روزگاری خویشکاری مبارزان سیاسی و مخالفان حکومت اسلامی ( مخالفان نه اپوزیسیون !!!) این است که راهی برای برون رفت از این بن بست بیابند. جبهه ملی پیشنهاد کنگره ی ملی از مخالفان حکومت و سندیکاهای صنفی را داده است اما هنوز کاری در ایران برای برپایی کنگره ملی انجام نگرفته است و یا هنوز کسانی دست به این کار نزده اند و به نظر می رسد که هیچ یک از مخالفان حکومت هم برای ایجاد کنگره ی ملی که راه حل سیاسی درستی به شمار می آید، پا به میدان نگذاشته است.
راه کاری دیگر، اعتراضات عمومی پیوسته است، مانند اعتراضات سال های 96 ، 98 و ... اما نباید اعتراض ها کوتاه و زود گذر باشد. اعتراض ها باید چندین هفته و یا چندین ماه به درازا بکشد تا حکومت نتواند شهروندان را از میدان به در کند. اگر در آن اعتراضات میلیونی سال های گذشته مردمان میهن ما، در تمام شهرستان ها و تهران به خانه های خود نمی رفتند این حکومت که رهبر آن به جنازه ای بی جان می ماند نمی توانست به ستم و غارت خود ادامه دهد. در چنین اعتراضات انبوه و پیوسته اگر مردم به خانه های خود نروند و در خیابان ها دست به انتخابات خود جوش بزنند و گروهی را برای رهبری دوران گذار به عنوان دولت انتخاب کنند، دولت های جهان هم برای هم چشمی و پیشی جستن از یک دیگر، شاید چنین دولتی را به رسمیت بشناسند و کار به پیروزی بیانجامد. به هر روی اندیشمندان و مبارزان سیاسی باید راهی در خور برای برون رفت از دیکتاتوری حکومت اسلامی پیدا کنند.
در ماه گذشته ۱۷ نفر از فعالین مدنی و فعالین حقوق بشر ایران بیانیهای با عنوان «ما نگران سرنوشت ایرانیم» منتشر کردند. به تازگی 32 نفر بیانیه ی دیگری به نام« بیانیهی جمعی از جمهوری خواهان داخل ایران در تشریح و تفصیل محور آزادی بیان و رسانه «چشم انداز ایران دموکراتیک»، پخش کردند. همه ی این گونه تلاش ها به ویژه در درون کشور باید به یک دیگر پیوند بخورند و این تلاش گران باید بتوانند یک دیگر را پیدا کنند و با هم آهنگی و یک پارچگی کار خود را دنبال کنند. کنگره ملی از همراهی و همکاری این گروه ها می تواند ساخته شود.
راه کار شدنی، برای برون رفت از این بن بست چاره اندیشی است. باید بیندیشیم و راه درست را پیدا کنیم."رهایی را اگر راهی است، جز از راهی که روید زان گلی، خاری، گیاهی نیست"( م. امید). رهایی ایران از بند دیکتاتوری مذهبی باید به دست ملت ایران انجام شود؛ به دست شما و من و همه ی کسانی که به کشور خود و مردمان آن عشق می ورزند. تو ای دشمن ایران و ایرانی بدان! من قلم را زمین نمی گذارم و از میدان بیرون نخواهم رفت. من به اندازه ی توان خود می کوشم با همین قلم چشم دشمنان ایران را کور کنم. هر کس به اندازه ی توان خود باید تلاش و کوشش کند تا با همبستگی و هم پشتی همگان، پیروزی فرا برسد. «من اگر برخیزم، تو اگر برخیزی، همه بر می خیزند ...»(حمید مصدق). شما چه می اندیشی؟ راه پیشنهادی شما چیست؟

حل تکلیف جنگ! هادی خرسندی