Thursday, Sep 18, 2025

صفحه نخست » رهبر آینده در واشنگتن ساخته نمی‌شود

nufdi.jpgتوهم فروپاشی وارداتی و سناریوهای بیرونی

حمید آصفی

ایران در آستانه یکی از پیچیده‌ترین دوره‌های تاریخی خود ایستاده است. این پیچیدگی نه فقط ناشی از بحران‌های اقتصادی، اجتماعی و منطقه‌ای است، بلکه بیش از هر چیز از جدال میان دو منطق متضاد سرچشمه می‌گیرد: منطق حاکمیتی که با سرکوب و انسداد، آینده را گروگان گرفته است؛ و منطق جامعه‌ای که به دنبال باززایی خویش در قالب یک « حاکمیت دموکراتیک ملی » است.

در چنین بزنگاهی، نظریه‌های گوناگونی درباره امکان تغییر یا گذار در ایران مطرح می‌شود. برخی تحلیلگران، با الهام از تجربه‌های دیگر کشورهای در حال توسعه، تغییر نظام را در چهار سناریو خلاصه می‌کنند: مداخله مستقیم نظم نوین جهانی به رهبری آمریکا؛ همبستگی نیروهای مرجع اجتماعی یا مذهبی؛ کودتای نظامی؛ و ترکیبی از این سه. این تقسیم‌بندی در نگاه نخست منظم و علمی به نظر می‌رسد، اما واقعیت ایران بسیار پیچیده‌تر از آن است که در یک جدول تئوریک جای گیرد. تجربه تاریخی ایران نشان داده است که هیچ نسخه وارداتی - چه رهبر تراشی آمریکایی، چه کودتای نظامی کلاسیک و چه مهندسی‌های بیرونی - نه پایدار مانده و نه مشروعیت یافته است. ایده «نظم نوین جهانی» به رهبری آمریکا سال‌هاست که در ادبیات سیاسی منطقه حضور دارد.

آمریکا کوشیده است با تحریم، تحریک یا حتی حمله نظامی، کشورها را وادار به پیروی از قواعدش کند. عراق، افغانستان و لیبی نمونه‌های آشکار آن هستند. اما نتیجه چه شد؟ دولت‌ها سرنگون شدند، اما ثباتی پایدار جایگزین نشد. جوامع این کشورها بیش از دو دهه است که در هرج‌ومرج، تجزیه اجتماعی و وابستگی گرفتارند. اگر قرار بود تحریم و فشار اقتصادی نظام‌ها را از پا دربیاورد، جمهوری اسلامی باید در دهه ۹۰ میلادی فرو می‌پاشید. اما نشد. چرا؟ چون جامعه ایران، برخلاف بسیاری از کشورهای منطقه، دارای تاریخی طولانی از دولت‌سازی، ملی‌گرایی و هویت مستقل است.

ایران، شیئی منفعل در برابر فشار خارجی نیست. آنچه سرنوشت ایران را تعیین می‌کند، در درون آن است، نه در اتاق‌های فکر واشنگتن. نظریه دوم می‌گوید که تغییر، هنگامی رخ می‌دهد که گروه‌های مرجع - مذهبی، سیاسی، علمی، هنری یا ورزشی - به یک گفتمان مشترک برسند و جامعه را دو قطبی کنند. اما در ایران، تجربه‌های بزرگ اعتراضی دهه‌های اخیر نشان داده است که جامعه مدنی خود به تنهایی توان تولید روایت دارد.

جنبش سبز در ۱۳۸۸، دی ۹۶، آبان ۹۸ و خیزش ۱۴۰۱ همگی بدون حمایت جدی نهادهای مرجع سنتی به میدان آمدند. این خیزش‌ها از متن زندگی روزمره، شبکه‌های اجتماعی و پیوندهای افقی جامعه برخاستند. در واقع، برخلاف تصور برخی تحلیلگران، ایران بیش از آنکه محتاج «مرجع‌سازی» باشد، در حال تجربه نوعی خودزایی اجتماعی است. این نکته بسیار مهم است: رهبری جنبش های آینده ایران نه محصول توصیه آمریکا خواهد بود و نه زاییده اجماع نخبگانی؛ بلکه از دل همان خیابان‌ها و حافظه خونین جنبش‌های اخیر سر برخواهد آورد.

رویای محال کودتا و راه درونی تغییر

در محافل اپوزیسیون خارج از کشور و رسانه‌های فارسی‌زبان، بحث «کودتای نظامی» گاه به‌طور بی‌پایه و اغلب به‌عنوان سناریویی ممکن مطرح می‌شود. با این حال، این سناریو بیش از آنکه بر واقعیت‌های سیاسی و امنیتی کشور تکیه داشته باشد، یک رؤیای محال است. برای درک این مسئله باید ساختار نیروهای مسلح و نظم قدرت در جمهوری اسلامی را بی‌پرده واکاوی کرد. در بسیاری از کشورها، کودتا توسط ارتشی رخ می‌دهد که خود را بیگانه از حکومت می‌بیند. اما سپاه پاسداران در ایران از اساس برای «حفظ نظام» ایجاد شده است. مشروعیت فرماندهان سپاه نه از مردم یا حتی قانون اساسی، بلکه مستقیماً از وفاداری به بیت رهبری می‌آید. سپاه نه یک نیروی نظامی بی‌طرف، بلکه بازوی ایدئولوژیک و سیاسی نظام است. چنین نهادی ذاتاً نمی‌تواند علیه ارباب هویت ایدئولوژیک خود دست به کودتا بزند، بلکه تا آخرین لحظه برای بقایش می‌جنگد.

ارتش ایران پس از انقلاب عمداً تضعیف و مهار شد. فرماندهان آن به‌طور دائم تحت نظارت امنیتی هستند و کوچک‌ترین گرایش سیاسی از درون ارتش به‌شدت سرکوب می‌شود. ارتشی که چهار دهه است از صحنه سیاست حذف شده و در حاشیه نگاه داشته شده، ظرفیت سازماندهی کودتا ندارد. کودتا نیازمند شبکه‌سازی مخفی، هماهنگی داخلی و غافلگیری است. اما ایران یکی از متمرکزترین دستگاه‌های امنیتی منطقه را دارد: وزارت اطلاعات، اطلاعات سپاه، حفاظت اطلاعات ارتش و چندین نهاد موازی دیگر. تحرکات افسران و فرماندهان دائماً پایش می‌شود. هر اختلاف یا شکاف در همان مراحل ابتدایی شناسایی و خنثی می‌شود. در چنین فضایی حتی فکر کودتا نیز در نطفه خفه می‌شود.

کودتا اغلب زمانی رخ می‌دهد که ارتش از سهم خود در قدرت و اقتصاد ناراضی باشد. اما در ایران، سپاه عملاً شریک اصلی قدرت اقتصادی است: از نفت و گاز تا پیمانکاری‌های عظیم، بانک‌ها و واردات. فرماندهانی که امپراتوری مالی و سیاسی در دست دارند، انگیزه‌ای برای قمار پرریسک کودتا ندارند. آنان سود خود را در ادامه همین نظم می‌بینند. ارتش‌های کودتاگر معمولاً زمانی وارد عمل می‌شوند که شکاف عمیق ارزشی میان حکومت و بدنه نظامیان وجود داشته باشد. اما سپاه، نیرویی ایدئولوژیک است که اعضایش با غربالگری عقیدتی جذب می‌شوند. حتی اگر در بدنه نارضایتی‌های اقتصادی باشد، این نارضایتی به فرماندهی منتقل نمی‌شود و امکان ترجمه سیاسی پیدا نمی‌کند.

ارتش و سپس سپاه به‌عنوان ابزارهای قدرت باید دیده شوند، نه بازیگران مستقل. جامعه ایران نیز به ارتش یا سپاه به‌عنوان ناجی نگاه نمی‌کند و چنین مشروعیتی برای آنان قائل نیست. اگر نگاه منطقه‌ای داشته باشیم نیز تفاوت ایران آشکار می‌شود. در مصر ۲۰۱۳ ارتش نهادی ملی بود که از زمان ناصر سهم بزرگی در اقتصاد داشت و مشروعیت مردمی کسب کرده بود و کودتای سیسی در چنین بستری ممکن شد. در ترکیه ارتش خود را «مدافع سکولاریسم» می‌دانست و بارها علیه دولت‌های منتخب وارد عمل شد. در پاکستان شکاف عمیق میان نهاد نظامی و نخبگان سیاسی، ارتش را بارها به مداخله کشاند. ایران هیچ‌یک از این شرایط را ندارد. سپاه به‌جای آنکه خود را «مدافع ملت» بداند، «پاسدار نظام» است. ارتش نیز بی‌اختیار و مطیع. این تفاوت بنیادی است.

رؤیای محال

کودتا یکی از فرمول‌های کلاسیک تغییر نظام در کشورهای در حال توسعه بوده است. در آمریکای لاتین یا در خاورمیانه، بارها شاهد آن بوده‌ایم. اما آیا ایران امروز بستری برای کودتا دارد؟

ساختار نیروهای مسلح ایران، به‌ویژه سپاه پاسداران، اساساً به گونه‌ای طراحی شده که کودتای کلاسیک را ناممکن می‌سازد. سپاه فرزند ولایت است، نه رقیب آن. حتی اگر اختلافات داخلی و جناحی در میان فرماندهان وجود داشته باشد، باز هم سپاه ستون اصلی بقا و انسجام نظام محسوب می‌شود. بنابراین، تصور اینکه یک جناح از درون سپاه با غافلگیری سلاح به دست بگیرد و دیگری را مغلوب کند، بیش از آنکه سناریویی واقعی باشد، خیال‌پردازی است.

کودتای نظامی در ایران یک رؤیای سترون است؛ توهمی که در ذهن تحلیلگرانی شکل می‌گیرد که ساختار قدرت ایران را با نسخه‌های ترکیه و مصر اشتباه می‌گیرند. سپاه ستون بقای نظام است، ارتش مطیع و منزوی، دستگاه‌های امنیتی متمرکز و اقتصاد در دست نیروهای وفادار. هیچ‌یک از عوامل لازم برای کودتا - شکاف ایدئولوژیک، نارضایتی ساختاری ارتش، یا امکان غافلگیری - در ایران وجود ندارد. آینده ایران از مسیر کودتا رقم نخواهد خورد.

آینده ایران تنها از دل جامعه مدنی، جنبش‌های اجتماعی و اراده سیاسی مردم ساخته خواهد شد. هر تحلیل دیگری، صرفاً بازی با رؤیاها و فرار از واقعیت است.



Copyright© 1998 - 2025 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy