Saturday, Sep 20, 2025

صفحه نخست » ما این وطن از چنگ تو پس می‌گیریم

poem.jpg

آن دست که نَفْسِ بی گناهی را کُشت
انگار تمامِ مردمان را کشته
پنداشت که با چراندن خفاشان،
خورشیدکمان و آسمان را کشته
خونی که روان شده‌ست بر لاله‌ی گوش،
می‌جوشد هنوز و غرقشان خواهد کرد
پژواکِ غریبِ نامِ یک دختر کُرد،
ظلمی که نهفتند، عیان خواهد کرد
این پرچم آغشته به شب گیسویش
از سایه خرچنگ تو پس می‌گیریم
آی ملغمه دروغ ای ترسیده
ما این وطن از چنگ تو پس می‌گیریم
<
شعر و‌خوانش از مونا برزویی

مونا برزویی، در خصوص این شعر نوشته: «خودم الان اصل این ویدیو رو ندارم بدون تیتر رسانه‌ها و نوشته‌ها و... ولی یک نکته‌ی بسیار مهم داره که دوست ندارم سانسور شه.. در قاب اصلی دستامو داشتم محکم فشار می‌دادم.. نور داشت می‌رفت. یک بار وقت خواندن داشتم.. و مهمتر اینکه حتی به خانواده‌ام نگفته بودم دارم همه چیزو رها می‌کنم.. اضطراب اون دستها مهمه. محکم فشار می‌دادم که نلرزم

دو هفته قبلش می‌خواستم بعد از سالها از ایران برم به دلایلی که برام مهم بود.. چند هفته بود که پاسپورتمو تمدید کرده بودم و چمدانم در اتاق پشتی باز بود.. بعد مهسا، در واقع برای خودم نوشتم که بمان و پس بگیر»



Copyright© 1998 - 2025 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy