Sunday, Nov 16, 2025

صفحه نخست » پرچم شیر و خورشید میان تاکتیک‌های رژیم و مقاومت ملی: نگاهی تاریخی و معاصر، اسماعیل لیاقت

liaghat.jpgدر تاریخ سیاسی ایران و جهان، نمادها همواره نقش مهمی در شکل‌دهی افکار عمومی و مهندسی صحنه‌ی سیاسی ایفا کرده‌اند. پرچم شیر و خورشید، به‌عنوان یکی از نمادهای تاریخی ایران، در سال‌های اخیر بار دیگر در کانون توجه قرار گرفته است؛ گاه به‌عنوان ابزاری در پروژه‌های امنیتی رژیم برای برجسته‌سازی یک اپوزیسیون خاص، و گاه به‌عنوان نماد وفاداری ملی و اعتراض واقعی. برای فهم بهتر این پیچیدگی، لازم است هم به تجربه‌های داخلی ایران توجه کنیم و هم به شواهد تاریخی جهانی از رژیم‌های اقتدارگرا که با بحران‌های ساختگی و عملیات‌های جعلی مسیر سیاست و افکار عمومی را تغییر داده‌اند.
نمادهایی چون پرچم شیر و خورشید گاه در صحنه‌ی سیاسی ایران به‌گونه‌ای برجسته می‌شوند که بیشتر از آنکه بازتاب اعتراض واقعی باشند، بخشی از مهندسی صحنه توسط رژیم را یادآوری می‌کنند. رژیم در مواردی به برخی جریان‌های خاص آزادی عمل داده است تا خود را به‌عنوان اپوزیسیون اصلی معرفی کند و در نتیجه سایر نیروهای اجتماعی و دموکراتیک، از کارگران و معلمان گرفته تا دانشجویان و زنان، به حاشیه رانده شوند. نمونه‌ی روشن این رویکرد، پروژه‌ی هخا بود؛ طرحی که در میانه‌ی دهه‌ی ۱۳۸۰ خورشیدی (۲۰۰۶-۲۰۰۸ میلادی) مطرح شد. این پروژه در داخل ایران هیچ پایگاهی نداشت و عملاً کسی آن را جدی نگرفت، اما در خارج از کشور مدتی توجه و انرژی بخشی از اپوزیسیون را به خود مشغول کرد. عده‌ای از چهره‌های تلویزیونی آن زمان به دنبال آن راه افتادند و این واقعه را «نقطه‌ی عطفی در مبارزات مردم ایران» نامیدند. همین امر باعث شد که بخشی از اپوزیسیون خارج از کشور به جای تمرکز بر مسائل واقعی، درگیر مهملاتی شود که در نهایت تنها به بی‌اعتبار شدن آن‌ها کمک کرد.

در مقابل این نمونه‌ها، پرچم شیر و خورشید گاه به‌عنوان نماد اعتراض واقعی نیز ظاهر شده است. سخنان سرهنگ سجاد آزاده، افسر پیشین ارتش و زندانی سیاسی، این تحلیل را پیچیده‌تر می‌کند. او در ویدئوهای منتشرشده با لباس نظامی، با لحنی انتقادی به فساد و ناکارآمدی ساختار نظامی جمهوری اسلامی پرداخت و وفاداری خود را به پرچم شیر و خورشید اعلام کرد. آزاده گفت که این پرچم نماد ایران ملی است و تا آخرین قطره خون در برابر اشغالگران خواهد ایستاد. این موضع‌گیری نشان می‌دهد که پرچم شیر و خورشید می‌تواند نه فقط ابزار رژیم در پروژه‌های امنیتی، بلکه نماد اعتراض واقعی و وفاداری ملی باشد. نمونه‌ی دیگر بهره‌برداری رژیم از نمادهای ملی، دستور خامنه‌ای به یکی از مداحان برای اجرای سرود ای ایران بود. این اقدام نشان داد که حتی سرودهایی که در حافظه‌ی جمعی مردم به‌عنوان نماد ملی و مقاومت فرهنگی شناخته می‌شوند، می‌توانند در چارچوب تبلیغات حکومتی بازتولید شوند. چنین استفاده‌ای از نمادهای ملی، مرز میان اعتراض واقعی و مهندسی حکومتی را پیچیده‌تر می‌کند.
در کنار این‌ها، حملات امنیتی و تبلیغاتی نیز همین الگو را دنبال کرده‌اند: حمله‌ی به اصطلاح داعش به مجلس و قبر خمینی در سال ۱۳۹۶، حمله به شاهچراغ در سال ۱۴۰۱، و بمب‌گذاری حرم امام رضا در سال ۱۳۷۳ که در روز عاشورا رخ داد و ده‌ها کشته و زخمی برجای گذاشت. این رخدادها نمونه‌های کلاسیک از بحران‌های کنترل‌شده هستند؛ بحران‌هایی که یا به مخالفان نسبت داده می‌شوند یا به‌عنوان تهدید خارجی معرفی می‌گردند تا مشروعیت سرکوب داخلی و تثبیت قدرت رژیم را فراهم کنند. همزمان، رژیم با سانسور خبر کشف اجساد در کرج نیز نشان داد چگونه روایت را کنترل می‌کند: از یک سو با ایجاد موضوعات جایگزین برای پر کردن فضای رسانه‌ای، و از سوی دیگر با خاموش کردن روایت‌های مستقل درباره‌ی فجایع انسانی. در نتیجه، افکار عمومی به‌جای تمرکز بر ناکارآمدی‌ها و بحران‌های واقعی، درگیر نمادها و دوگانه‌های ساختگی می‌شود.
این الگو فقط مختص ایران نیست. در بسیاری از رژیم‌های اقتدارگرا دیده‌ایم که در لحظات بحران، به نمادهای ملی یا عملیات‌های جعلی پناه برده‌اند: حادثه‌ی گلایویتس در آلمان نازی (۱۹۳۹) به‌عنوان عملیات جعلی طراحی شد تا حمله به لهستان توجیه شود؛ آتش‌سوزی رایشتاگ (۱۹۳۳) که نازی‌ها آن را به کمونیست‌ها نسبت دادند و از آن برای سرکوب مخالفان استفاده کردند؛ خلیج تونکین در ویتنام (۱۹۶۴) که دولت آمریکا مدعی شد کشتی‌های ویتنام شمالی به ناوهای آمریکایی حمله کرده‌اند، حادثه‌ای که بعدها مشکوک بودن آن آشکار شد و بهانه‌ی آغاز جنگ ویتنام شد؛ و عملیات لاوون در اسرائیل (۱۹۵۴) که طی آن عوامل اسرائیلی در مصر بمب‌گذاری کردند و تلاش کردند آن را به گروه‌های مصری نسبت دهند تا روابط مصر با آمریکا و بریتانیا تخریب شود.
در جمع‌بندی باید گفت تحلیل جامع درباره‌ی پرچم شیر و خورشید و دیگر نمادهای ملی هر دو وجه را در نظر می‌گیرد: از یک سو، استفاده‌ی رژیم از این نمادها در پروژه‌های امنیتی برای مهندسی اپوزیسیون و بازسازی مشروعیت؛ و از سوی دیگر، وفاداری‌های فردی و اجتماعی که از دل اعتراضات واقعی برمی‌خیزند. افزون بر این، باید توجه داشت که برجسته‌سازی نمادها و سانسور بحران‌ها همزمان عمل می‌کنند: رژیم با چنگ زدن به نمادهای ملی و پنهان کردن فجایع انسانی، افکار عمومی را مدیریت می‌کند. این دوگانگی نشان می‌دهد که واقعیت سیاسی ایران چندلایه است و هیچ نمادی یا روایتی را نمی‌توان صرفاً به یک معنا فروکاست.


Copyright© 1998 - 2025 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie & Privacy Policy