Monday, Nov 24, 2025

صفحه نخست » انگیزه خوانی یا اندیشه خوانی؟ اتابک فتح اله زاده

Atabak_Fatollahzadeh_2.jpgمقاله اخیر آقای کاظم علمداری در «ایران امروز» که در آن طیفی از نیروهای چپ ضدامپریالیست و«محور مقاومتی‌ها» به‌عنوان «ابزار جمهوری اسلامی» معرفی شده‌اند. این همان روش و رویکردی است که تحلیل سیاسی را قربانی انگیزه‌ خوانی و برچسب‌زنی می‌کند. مشکل اصلی در یادداشت آقای علمداری، نه طرح اختلاف ‌نظر با یک جریان چپ افراطی و سنتی ، بلکه تبدیل اختلاف فکری به نوعی اتهام امنیتی است؛ روشی که نه روشنگر است و نه کارآمد، و در تاریخ سیاسی ایران نیزبارها نتایج زیانباری داشته است.

آقای علمداری در نوشته خود به تجربه تاریخی پیش از انقلاب نیز اشاره می‌کند و می‌گوید که حزب توده با بهره‌گیری از شیوه‌های امنیتی متأثر از شوروی، در برخی سازمان‌های چپ - از جمله سازمان چریک‌های فدایی خلق - نفوذ کرده و زمینه‌ساز جمع‌آوری اطلاعات و ایجاد انشعاب شده است. این روایت تاریخی، هرچند بخش‌هایی از آن می تواند مبتی بر واقعیت باشد، اما این موضوع توصیح دهنده تمام ماجرا نیست . بسیاری از پژوهشگران چپ نیز امروز معتقدند که هرچند حزب توده در دوره‌هایی تلاش کرده در سازمان‌های رقیب نفوذ کند، اما تقلیلِ و نسبت دادن همه اختلافات ایدئولوژیک و سیاسی به «دست‌های پنهان» یا «عملیات امنیتی» نگاه را از فهم دقیق‌تر واقعیت منحرف می‌کند.

در خود سازمان چریک‌های فدایی خلق اختلافات نظری و سیاسی در فردای انقلاب ۵۷ شکل گرفته بود. همین اختلافات پایه‌ای منشأ در پیش گرفتن سیاست تحت عنوان « اتحاد و انتقاد» و یا «پیروی از خط امام در مبارزه ضدامپریالیستی» شده بود. درست است که حزب توده از انشعاب در سازمان چریک‌های فدائی خلق و تولد سازمان فدائیان اکثریت به سود نظرات خود استقبال می‌کرد، اما اگر عامل انشعاب را به نقش و نفوذ حزب توده محدود کنیم، به معنای ندیدن تاثیر بافتار جامعه ایران در دوران پس از انقلاب در این انشعاب یا انشعاب‌ها و بزرگ کردن نقش نفوذی یا توطئه‌گرانه این حزب است. نگاه «توده‌ای» به جهان دو قطبی آن زمان حتی میان چپ‌های مذهبی نیز مرسوم بود.

مسئله اصلی آن است که اختلاف نیروهای چپ بر سر امپریالیسم، آمریکا، و نسبت میان آزادی‌های داخلی و مبارزه با سلطه‌جویی خارجی، یک موضوع جهانی است نه مختص ایران. این اختلاف فکری، ریشه‌ای عمیق‌تر از فعالیت حزب توده یا روش‌های امنیتی شوروی دارد. از فرانسه و آلمان گرفته تا یونان، اسپانیا، بریتانیا و کشورهای آمریکای لاتین، چپ‌ها دهه‌هاست بر سر این پرسش اختلاف دارند: آیا مبارزه با امپریالیسم آمریکا باید در اولویت باشد، حتی اگر به چشم‌پوشی بر سرکوب داخلی در کشورهایی که «ضدامپریالیست» معرفی می‌شوند منجر شود؟

امروز نیز در اروپا شاهد آن هستیم که بخشی از چپ به‌خاطر دشمنی با آمریکا، با دولت‌هایی مانند روسیه پوتین هم‌موضع می‌شوند. این رویکرد تناقض‌آمیز، پدیده‌ای جهانی است. بنابراین، اختلافی که علمداری آن را نشانه «ابزار شدن» برخی نیروها می‌داند، در واقع اختلافی نظری و سیاسی است که در سراسر جهان چپ وجود دارد؛ نه نتیجه نفوذ، نه عملیات، و نه تکرار تجربۀ حزب توده.

نقد اندیشه زمانی سازنده است که بر مواضع، استدلال‌ها و پیامدهای سیاسی آن‌ها متمرکز شود. اگر بخواهیم جریان‌های ضدامپریالیست را نقد کنیم، پرسش‌های واقعی فراوانی وجود دارد.

آیا نگاه‌شان به امپریالیسم یک‌ جانبه و غیرتاریخی است؟

آیا نقد سیاست‌های آمریکا با نادیده‌گرفتن نقض حقوق بشر در کشور خودشان همراه می‌شود؟

آیا اولویت‌بندی‌شان منافع مردم را نمایندگی می‌کند یا تنها واکنشی هویت‌محور به سیاست خارجی آمریکا است؟

آیا به نام مبارزه با آمریکا آماده‌اند با دولت‌های سرکوبگر یا ارتجاعی در منطقه هم‌حسی کنند؟

این‌ها پرسش‌هایی جدی‌اند و نقد بر مبنای آن‌ها هم معتبر است و هم روشنگر. اما هنگامی که نقد به «نیت‌خوانی» تبدیل می‌شود و نویسنده می‌کوشد با طرح اتهام‌هایی از جنس امنیتی، جای تحلیل را بگیرد، فضای بحث تیره می‌شود. تجربه تاریخی نیز به ما آموخته که نسبت دادن اختلافات سیاسی به نفوذ یا عملیات امنیتی، خود زمینه‌ساز تفرقه‌های بیشتر و بسته‌شدن راه نقد واقعی شده است.

چپ ایران، چه در دهه ۵۰ و چه پس از انقلاب، هزینه‌های سنگینی بابت همین نوع سوءظن‌های درونی پرداخته است. انشعاب‌های پی‌ در پی، تخریب نیروهای هم‌سو، و تحلیل‌رفتن توان نظری و عملی، محصول همین الگوهای رفتاری بوده است. تکرار همان الگو امروز نیز نه کمکی به فهم مسائل جاری می‌کند و نه امکان هم‌فکری یا هم‌پیمانی نیروهای دموکراسی‌خواه را افزایش می‌دهد.

اگر قرار است نقد جریان‌های چپ یا ضدامپریالیست به بازسازی خرد سیاسی کمک کند، باید نقد اندیشه را محور کار قرار داد؛ نه انگیزه‌خوانی و نسبت ‌دادن نقش‌های امنیتی. تحلیل سیاسی باید بر پایه شواهد، مواضع و پیامدها باشد، نه بر پایه حدس و گمان درباره نیت‌ها.

جامعه‌ای که از قطبی‌سازی و سوءظن تاریخی رنج می‌برد، بیش از هر زمان به گفت‌وگوی آزاد، نقد مستدل و پرهیز از امنیتی‌کردن اختلافات نیاز دارد. راه آینده روشن است: سیاست را باید در میدان استدلال سنجید، نه در میدان ظن. از این گذشته وقتی بنا بر انگیزه‌خوانی باشد نه اندیشه‌‌خوانی، طرف مقابل نیز می‌تواند بجای نقد اندیشه شما به انگیزه‌خوانی درباره نقد و نظر شما بپردازد.‎



Copyright© 1998 - 2025 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie & Privacy Policy