ضرورت بازاندیشی در مفهوم و ابزارهای عبور از جمهوری اسلامی
با گذشت نزدیک به نیمقرن از استقرار جمهوری اسلامی و با آنکه جنبشهای سیاسی، مدنی و فکریِ بسیاری در این دوران شکل گرفتهاند، هنوز نمیتوان گفت ایران وارد «دوران گذار» شده است. گویی میان آرزو برای گذار و توهمِ تحقق گذار معلق ماندهایم. این امر نشان میدهد که باید بار دیگر در تعریف و پیشنیازهای گذار تأمل کنیم: گذار چیست، چگونه آغاز میشود، و چرا تاکنون از دسترس ما دور مانده است؟
در ادبیات گذار، چه در مباحث فرایند دموکراسیسازی و چه در حوزهٔ عدالت انتقالی، نقطهٔ مشترک تحلیلها این است که گذار پدیدهای تکبعدی نیست. گذار صرفاً تغییر حاکمیت سیاسی نیست؛ فرایندی چندلایه است که تحول در ساختار قدرت را با دگرگونی در فرهنگ، اقتصاد، روابط اجتماعی و نظام هنجاری جامعه پیوند میدهد.
با این حال، بخش قابلتوجهی از اپوزیسیون ایرانی--از طیفهای راست تا چپ--گذار را عمدتاً در قالب یک مسئلهٔ سیاسی فهم کردهاند: «چه کسی جایگزین میشود؟» یا «نظام سیاسی آینده چه خواهد بود؟»
اما تجربهٔ دیگر کشورها و نیز تجربهٔ زیستهٔ خود ما نشان میدهد که گذارِ صرفاً سیاسی، گذار نیست؛ بلکه تنها تعویض بازیگران در ساختاری حلنشده است.
گذار زمانی آغاز میشود که برای آن چشماندازواقع گرا و برنامهٔ منسجم و دقیقی وجود داشته باشد:
• گذار فرهنگی، بهمعنای بازنگری در ارزشها و الگوهای خشونت و قدرت؛
• گذار اجتماعی، شامل گفتوگو دربارهٔ حقوق، نقشها، هویتها و تنوع جامعه؛
• گذار اقتصادی، که بدون آن هیچ وعدهٔ آزادیِ سیاسی پایدار نمیماند؛
• و گذار سیاسی، که نتیجهٔ این تحولات است، نه نقطهٔ آغاز آن.
جامعهٔ ایران - بهویژه نسلهای جوان و طبقهٔ فعال اقتصادی - بهخوبی آگاه است که تغییر حکومت، بهخودیِ خود، تضمینی برای تغییر زندگی نیست. پرسش اصلی آنها نه «چه کسی میرود؟» بلکه «چه چیزی جایگزین میشود؟» و «زندگی من چگونه تغییر خواهد کرد؟» است. گروههای مختلف اجتماعی نیز انتظار دارند نگرانیهایشان در زمینهٔ حقوق فرهنگی، عدالت منطقهای، آزادیهای فردی و آیندهٔ اقتصادی مورد توجه قرار گیرد.
این آگاهی گسترده ناشی از تجربهٔ تلخ انقلاب ۵۷ و نیز پیوند دائمی جامعه با جهان از طریق رسانهها، اینترنت و شبکههای اجتماعی است. جامعهٔ امروز خود را در مقایسه با استانداردهای جهانی تعریف میکند و مطالباتی بسیار فراتر از شعارهای سادهانگارانه دارد.
اما نکتهٔ کلیدی اینجاست:
گذار لحظهای نیست که پس از سرنگونی آغاز شود؛
گذار، فرایندی است که پیش از سرنگونی و در باور و در دلِ جامعه شکل میگیرد.
به عبارت دیگر، ما اکنون در مرحلهای قرار داریم که میتوان آن را پیشا گذار نامید--دورهای که در آن باید نهفقط ساختار سیاسی آینده، بلکه شیوهٔ فکر کردن به آینده را تغییر دهیم.
تا زمانی که نگاه و فهم جامعه نسبت به امکان تغییر دگرگون نشود، هیچ فروپاشیای--بهتنهایی--ما را وارد دموکراسی نخواهد کرد.
دگرگونیِ نگاه به آینده، همان نقطهٔ آغاز گذار است.
اگر این تغییر نگرش و این باور جمعی شکل نگیرد، آنچه رخ میدهد نه گذار، بلکه خلأ و تکرار شکستهای تاریخی است.
از این رو، گذار نه با فروپاشی نظام آغاز میشود، نه با شعارهای کلی دربارهٔ دموکراسی. گذار زمانی آغاز میشود که بتوانیم تصویری روشن و متکی بر برنامه از آینده ارائه کنیم--چیزی فراتر از نفی جمهوری اسلامی؛ تصویری که نشان دهد چه میخواهیم بسازیم، چگونه میخواهیم بسازیم و چگونه از تکرار خطاهای گذشته جلوگیری خواهیم کرد.
این لحظهٔ بازاندیشی برای اپوزیسیون فرصتی است تا از نگاه تکبعدی فاصله بگیرد و گذار را در چارچوبی جامع، چندلایه و آیندهنگر بازتعریف کند. بدون این بازتعریف، نه تنها گذار محقق نخواهد شد، بلکه خطر تکرار چرخههای شکستخوردهٔ تاریخی نیز جدی است.
ایران فرزندانش را صدا کرده است، پاسخگویش باشیم

سیمکارت سفید و بخشی که بدان پرداخته نشد! بابک خطی

نامه سرگشاده به شهردار شهر فرایبورگ، بهروز اسدی















