Tuesday, Dec 30, 2025

صفحه نخست » شادی به اندازه یک «خروس قندی» در دست‌های کودکان سرزمینم، ابوالفضل محققی

Abolfasl_Mohagheghi_4.jpgسال ۲۰۲۶ قدمش مبارک باد

سرانجام گردش یک‌ساله لیل و النهار دارد به نقطه پایان می‌رسد. گویی دیروز بود که کودکی با نام سال دو هزار بیست‌وپنج متولد شد؛ هم لبخند زد و هم اشک ریخت.

بر کالسکه زرین به ارث‌رسیده از سال دو هزار و بیست‌وچهار نشست، در میان هلهله و شادیِ خیرمقدم‌گویان از پیر و جوان و کودک، همراه با انبانی از امید و آرزو، نیزه طلایی خود را بر سینه آسمان کوبید و سفر خود را در پهنای زمان آغاز کرد؛ با امید شادی و دیدن جهانی انسانی، فارغ از جنگ، گشت و کشتار. جهانی که از آنِ همه انسان‌هاست؛ انسان‌هایی که مانند هم نفس می‌کشند، زیر یک سقف بزرگ که آسمان نام دارد می‌خسبند، سحرگاهان با طلوع خورشید چشم بر جهان می‌گشایند.

اما گردش زمان، دیدن زشتی و زیبایی، که گاه قلبش را شادی‌بخشید و گاه اندوهگینش ساخت، و دیدن چهره ترسناک فقر و نداری مردم، سفره‌های خالی آن‌ها در کنار سفره اغنیا، عبور از میدان‌های جنگی که از آن مردم نبود اما دولت‌مردان بر آن‌ها تحمیل کرده بودند، چهره شهوت‌انگیز دیکتاتورهایی که جنون قدرت داشتند و انسان جز ابزاری برای اعمال این قدرت نبود، قلبش را به درد آورد.

آیا این تمامی هویت این کره خاکی است که او دور آن می‌چرخید؟ به عقب سر می‌نگرد، دست سایبان چشم می‌کند، به گذشته خیره می‌گردد. تلاش عظیم انسان در مسیر زمان، که همان تاریخ باشد، به اعجابش می‌کشاند. چهره‌های بزرگ انسانی، هر کدام با ویژگی‌های خود، در برابرش صف می‌کشند. قدرت سازنده و خلاق نسل‌های گذشته را می‌بیند که چگونه تلاش می‌کنند تا از اعماق تاریک قرون و اعصار گذشته، با یاری خرد و سخت‌کوشی، نقبی به روشنایی و آینده بزنند، توانایی‌های نهفته درون طبیعت و انسان را شکوفا کنند، انسان و جامعه انسانی را به منزلگهی که شایسته آن است برسانند.

از درد و اندوهش کاسته می‌شود و عمیق‌تر در سیمای جوانی که کودکی را سپری ساخته، بر جهانی که دور آن در حرکت است می‌نگرد؛ جهانی که بسیار چون او بر گرد آن چرخیده‌اند، از کودکی به پیرانه‌سری، نهایت رفتن و واگذار کردن آن.

به کودک تازه‌متولدشده از بطن زمان، که پایان گردش او و آغاز سال جدید را اعلام می‌کند، می‌اندیشد. آیا جهانی زیباتر از آن‌چه از پیر قبلی تحویل گرفت، تحویل این کودک نورسیده می‌دهد؟ کودکی بی‌خبر از جهانی که بخشی از آن در آتش جنگ می‌سوزد؛ جنگی که کودکان قربانیان اصلی آن‌اند.

کودک با نام «سال دو هزار بیست‌وشش» متولد خواهد شد. بر آغاز سال نو میلادی لبخند خواهد زد؛ با صمیمیت، خلوص، شادی و با رویاهای کودکانه خود؛ رویاهایی که هنوز به تیرگی جهان ساخته‌شده توسط بزرگان آلوده نگردیده است. جهانی پاک و صمیمی، شفاف چون قلب یک کودک؛ کودکی که تفاوتی بین رویاهایش با واقعیت نمی‌بیند.

جهان امروز چه می‌کند با این روح‌های لطیف کودکانه؟ حتی داستان‌ها هم خالی از پیام‌های انسانی گردیده‌اند. دیگر حتی یک سرزمین کوچک نیست؛ چنان پاکیزه که گوزن شاخ طلایی با ننوئی از عشق برای کودکان از راه برسد، و والت ویتمنی که برای پادشاهی‌اش پنجره‌ای به کوچه‌باغ و برای تخت سلطنتش خوشه‌ای از گندم و رنگین‌کمانی از عشق آرزو کند.

چه میزان جهان در دست‌های جنگ‌طلبان و غارتگران و مستبدان، زیبایی خود را از دست می‌دهد. رویاهای کودکان تلخ‌تر می‌شوند. میلیون‌ها کودک آواره جنگ، کودکان کار، کودکان فقر و اعتیاد، چهره زندگی را تیره می‌سازند؛ چهره‌ای تلخ که مستبدان و جهان‌خواران ترسیم‌گران آن‌اند.

انسان چه میزان بی‌پناه و آسیب‌پذیر گردیده است. دستگاه‌های رهبری‌کننده و برنامه‌ریز سخت در کار تغییر جهان‌اند. جهان آینده چگونه جهانی خواهد بود؟ جهانی که هنوز دیکتاتورها و متعصبان مذهبی در ام‌القرای اسلام، خشونت، جنگ و کشت‌وکشتار را بر مردمان دیکته می‌کنند.

کودک ده‌ساله به رگبار می‌بندند و در صلات هر صبح آزاده‌ای را بر دار می‌کشند. جهان و جامعه بی‌حس و بی‌رگ، جهان خشن و بی‌روح، واکنشی نشان نمی‌دهد.

کودکان آواره در مرزهای دور، در اردوگاه‌ها چشم از جهان می‌بندند. در سکوت مطلق، خبری با درد و رنج، در جستجوی لقمه‌ای نان و سرپناهی کوچک، کودکی نکرده پیر می‌شوند. انسان در کجای جهان ایستاده است؟ رویاهای کودکان را چه کسی پاسخ خواهد داد؟

سالی دیگر بر عمر جهان افزوده می‌شود، بی‌آن‌که وجدان بشری بر حساسیت و تعهدش در مقابل این همه جنایت افزوده شود.

با کاسه بر دست، لبریز از اشک مادران و پدرانِ فرزند از کف‌داده سرزمینم می‌نویسم. جهان را و وجدان‌های بیدار را، مشخصاً وجدان‌های بیدار کشورم را، سازمان‌ها و فعالان سیاسی و اجتماعی را به همبستگی فرامی‌خوانم؛ همبستگی برای پایان دادن به حکومت مستبدی که در چهل‌اندی سال، جز مرگ و خون‌ریزی ارمغانی برای مردمش نداشت و جز افزودن ناآرامی در منطقه و جهان کاری نکرد.

آرزو می‌کنم جنگی نباشد. تلاش می‌کنم در حد توان خویش، منادی شادی، وحدت و صلح -- این زیباترین کلام -- در روز آغازین سال ۲۰۲۶ باشم.

آرزو دارم؛ آرزوی جهانی انسانی، جهانی خالی از فقر، خالی از استبداد، خالی از رنج و زشتی و ابتذال؛ جهانی پر از رویاهای زیبا و لطیف، که کودکان شادمانه در آن بچرخند، در کنار عزیزان خود، بی‌هراس از صدای راکت‌ها و شنی تانک‌ها آرام گیرند.

جهانی که پدربزرگ‌ها و مادربزرگ‌ها در پیرانه‌سری خود، بی‌دغدغه با نوه‌هایشان شادی کنند، توان این را داشته باشند که هدیه‌ای ولو کوچک -- یک بسته کوچک شکلات، یک خروس قندی -- برای نوه‌های خود بگیرند، با فراغ بال در پارک‌ها با آن‌ها بگردند. شادی به همین اندازه.

آرزوی بزرگی نیست؛ اما چه میزان محال به نظر می‌رسد.

ابوالفضل محققی



Copyright© 1998 - 2025 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie & Privacy Policy