پنجشنبه 20 ارديبهشت 1386

يک فنجان طنز تلخ ناصر خالديان؛ فرق ميان طنز و لودگی، ف. م. سخن

قديم‌ها به هر کس که ساز در دست می‌گرفت، می‌گفتند مطرب. اين کلمه را برای تحقير و تخفيف شخص به کار می‌بردند. امروز هم خيلی‌ها به محض شنيدن کلمه طنز، جوک و مسخره‌بازی و لودگی به ذهن‌شان تداعی می‌شود. کار مطرب اگر رقصاندن است، کار اهل طنز خنداندن است. شدت خنده هر چه بيش‌تر باشد، طنز حتما قوی‌تر است. پس کسانی که در مجالس جشن و عروسی، انواع و اقسام صداها را تقليد می‌کنند و به انواع و اقسام لهجه‌ها آواز می‌خوانند و چنان جوک‌هايی تعريف می‌کنند که مردم از شدت خنده از حال می‌روند لابد طنزشان بی‌نظير است...

***

گل‌آقا اصطلاحی داشت به نام طنز نجيب. اين يک اصطلاح خشک و خالی نبود بل‌که يک فرهنگ بود که زير خروارها کلمه‌ی مبتذل و مستهجن که به نام طنز به خورد مردم داده می‌شد، مدفون بود. بيرون کشيدن اين جواهر گران‌بها از ميان انبوه ِ آشغال و زباله، هنری بود که گل‌آقا داشت. هزار شرِّ اختناق اجتماعی، يک حسن ديالکتيکی هم داشت و آن نگاه به طنز از اين زاويه بود. اين اتفاق در سينما هم افتاد. جبر بی آن‌که خود بفهمد، مردم و هنرمندان را به نقطه‌ای راند که می‌توانستند تصاوير ديگری از خود و اجتماع اطراف‌شان ببينند...

***

فرق ميان ويولن‌زن ِ بنگاه شادمانی خيابان سيروس با خانم آنه سُفی موتر چيست؟ آيا هر دوی اين‌ها مطرب‌اند؟ آيا صِرف ِ داشتن ويولن هر کسی را مطرب می‌کند؟ قطعا با ديدن خانم موتر و اجرای او، شخص جرئت نخواهد کرد او را مطرب بخواند. پس کار و نحوه‌ی اجرای اوست که تعيين‌گر است نه وسيله. ابزار او ويولن است و ابزار طنزنويس قلم. بسته به چگونگی گرداندن قلم بر روی کاغذ، شخص طنزنويس يا لوده می‌شود.

***

طنز ِ ناب چيزی‌ست هم‌پايه اجرا در ارکسترهای بزرگ. هدف‌اش ايجاد انبساط خاطر و گشودن ذهن است. لبخند و تبسم اثری‌ست ثانويه که می‌تواند بر چهره آشکار شود. آن چه اصل است انبساط درون است. آشکار شدن لبخند و تبسم به خودی خود اهميتی ندارد.

***

طنزنويسانی که می‌خواهند به هر قيمت مخاطب را بخندانند، اشتباه می‌کنند. آنان ميزان موفقيت‌شان را به طول و شدت خنده‌ی مخاطب وابسته می‌دانند. اين معيار غلط است. طنزنويسانی که بر اساس چنين معياری کار می‌کنند، به دره‌ی لودگی و مسخرگی سقوط خواهند کرد. لب‌ها را به خنده می‌گشايند، ولی اثر کارشان سطحی و زودگذر است. يک‌بار مصرف و دورريختنی‌ست. ماندگار و قابل دوباره خواندن نيست.

***

به نمايشگاه کتاب که رفتم، سعی می‌کردم فراموش نکنم غرفه‌ی "آوای کلار" را پيدا کنم و کتاب "يک فنجان طنز تلخ" ناصر خالديان را بخرم. ناصر خالديان را از روی نوشته‌هايش در وبلاگ "نقطه ته خط" می‌شناسم. کسانی که يک مدت وب‌لاگ می‌نويسند و در ارتباط وب‌لاگی با ديگر وب‌لاگ‌نويسان قرار می‌گيرند، انگار عضو يک فاميل بزرگ می‌شوند. روابط برخی نزديک و برخی دور؛ برخی در حد اهل يک خانه و برخی در حد يک سلام عليک ساده. کسانی که هم‌ديگر را هيچ‌وقت نديده‌اند انگار سال‌هاست هم‌ديگر را می‌شناسند. چه از کار و نوشته‌ی کسی خوشت بيايد، چه نيايد، اين رابطه وجود دارد. ناصر خالديان برای من نقطه ته خطی‌ست که نوشته‌هايش را می‌خوانم و شناخت من از او در همين حد است. حال که با زحمت بسيار کتابی بيرون داده، حتما خواندن آن برايم جالب خواهد بود، چنان که کتاب‌های آقای ابطحی که برگزيده‌ای از وب‌نوشته هايش را در آن‌ها منتشر کرده بود، برايم جالب بود. خالديان بعضی وقت‌ها در وب‌لاگش تند می‌شود و لحنی به کار می بَرَد که من دوست ندارم ولی طنزهايش را که دوست دارم! پس در آن نمايشگاه ِ درندشت، آوای کلار را پيدا می‌کنم و کتابش را می‌خرم و ۲۳۲ صفحه‌ی آن را در يک نشست می‌خوانم...

***

تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 

مقدمه‌ی عمران صلاحی چيزی به يک فنجان طنز تلخ اضافه نمی‌کند. شايد به فروش کتاب کمک کند اما تاثيری بر روی طنزهای خالديان ندارد.
کتاب چند عنوان کلی دارد: مطبعه‌جات و مينی‌مال‌ها و کاريکلماتورها و اينترنتيات و وبلاگيات و کردستانيات. اين‌ها نشان می‌دهند که نويسنده به استان‌های مختلف کشور ِ طنز سر کشيده و از هر چمنی گلی چيده. اين تنوع هم امتيازی برای خالديان محسوب نمی‌شود.
چاپ کتاب تميز است و غلط‌های مطبعی –که حتی بهترين ناشران هم نسبت به آن سهل‌گير شده‌اند- در حد قابل قبول. وقتی چشمم به اولين جمله‌ی صلاحی افتاد که "دنيای تکنولوژی يا به تعبيری ديگری فن آوری..." انتظار کتابی پر از غلط چاپی داشتم که خوش‌بختانه کم‌تر از انتظار بود. اين مسائل ظاهری هم به امتياز ناشر اضافه می‌کند و پوئنی برای نويسنده نيست...

***

کاری که ناصر خالديان با انتشار اين کتاب کرده است، ارائه‌ی طنزی‌ست شايسته‌ی نام طنز. از چند مينی‌مال ِ شبيه به لطيفه که به قول نويسنده در رده‌ی فکاهه و مطايبه و غيره قرار می‌گيرند بگذريم، اکثر کارها در چارچوب طنز است؛ طنزی که باز به قول خود او اخلاق‌گراست؛ طنزی که فکر پشت آن است، و بعد از اتمام لبخند، زمينه‌های تفکر را فراهم می‌کند؛ طنزی که مرز مشخص با لودگی دارد؛ طنزی که مثل موسيقی يک هنرمند است و نه يک مطرب.

***

برای آقای خالديان آرزوی موفقيت داريم و منتظر انتشار کارهای بعدی‌شان هستيم.

[وبلاگ ف. م. سخن]

دنبالک:
http://news.gooya.com/cgi-bin/gooya/mt-tb.cgi/33257

فهرست زير سايت هايي هستند که به 'يک فنجان طنز تلخ ناصر خالديان؛ فرق ميان طنز و لودگی، ف. م. سخن' لينک داده اند.
Copyright: gooya.com 2016