ایران معتادترین کشورجهان!
براساس گزارش سازمان ملل ایران رکورد دار معتادین درجهان شد ونامش دررأس جدول دارندگان اعتیاد قرارگرفت.حتی قبل از کشورهائی چون قرقیزستان وموریتانی که درگزارش سازمان ملل بافاصله ای نسبتا زیاد ازایران قراردارند. افتخاری که به سادگی نصیب هرکشوری نمی گردد. مطابق این گزارش نرخ اعتیاد برابر 8\2 درصد جمعیت ایران است که تقریبا رقمی معادل دومیلیون نفرمی شود. آمارواقعی اعتیاد درجمهوری اسلامی مثل همه این گونه موارد جزو اسرارنظام تلقی شده ودست کاری می شود. آن چه هم که به طوراجتناب ناپذیر ارائه می شود،ازسوی مقامات و نهادهای گوناگون بطورمتفاوت ارائه می گردد. پایه محاسبه سازمان ملل براساس یکی ازگزارشات خوش بینانه است.چرا که براساس ارزیابی ها و گزارشات دیگری ازمنابع رژیم- وزارت بهداشت- تعداد معتادین به 4 میلیون نفر می رسد که حاکی ازنرخ اعتیاد به میزان دوبرابر برآورد سازمان ملل است. این رقم ها معمولا معتادین ثابت را دربرمی گیرد. گفته می شود با محاسبه آن هائی که بصورت گاه گدارو یا ازروی تفنن به مصرف کردن مواد مخدر می پردازند-که خود بسترمستعدی برای گسترش میزان اعتیاد ثابت است- رقمی بالغ بر9 میلیون نفر را تشکیل می دهد!. بدبختی دیگر آن است که این اعتیاد نه فقط درعرصه کمی به مرزهای وحشت آفرین رسیده بلکه در رویکرد به مصرف فرآورده های مخرب تری، نظیرهروئین، نیزسرایت کرده است.استفاده از انواع و اقسام قرص های روانگردان و آسیب رسان به مغزو روان،درصورت عدم دست یابی به مواد مخدرموردنیاز،ازدیگر پی آمدهای اشاعه اعتیاد است.
طرفه آن که سرآمد جهان شدن،علیرغم داشتن بیشترین اعدام و سرکوب وتعداد زندانیان وتبلیغات کرکننده علیه اعتیاد بدست آمده است. نتیجه آن که برنامه مبارزه رژیم با اعتیاد کاملا شکست خورده و بیلان کارش عملا صفر وحتا زیرصفراست. به طوری که حتا خود مقامات رژیم درکارآئی برنامه های خود به تردید افتاده و برنامه هائی چون کشت کنترل شده خشخاش که تصویب هم شده وزمزمه هائی هم درمورد توزیع کتنرل شده مواد مخدر و حتی اسکورت کاروان های قاچاق درداخل کشوربه سمت خارج به توسط نیروهای انتظامی شنیده می شود. میزان کشف موادمخدر-باصرف آن همه هزینه و بودجه و نیرو- سهم بسیارناچیزی ازکل موادی که وارد کشورو توزیع و تزانزیت می شود دارد.هم اکنون زندان های موجود دیگر گنجایش زندانیان جدید را ندارد. جامعه ایران نه فقط خود یکی ازکانون های مهم توزیع مواد مخدرشده، بلکه درعین حال به مهم ترین مرکزتزاتزیت مواد مخدر جهان نیزتبدیل شده است. دامنه شبکه های توزیع درداخل کشور حتی تا درون زندان ها ی رژیم و نهادهای حکومتی هم رخنه کرده ودرسطح کشور به سادگی قادربه توزیع درهرکوی وبرزن است.هرازگاهی رژیم به یکی ازمحلات و حلبی آبادها بورش برده و به پاکسازی می پردازد. اما چیزی نمی گذرد که دوباره همان بساط دوباره مثل قارچ روئیده می شود.براساس گزارش های موجود، بیش ازنیم میلیون نفرشاغل دراین عرصه وجود دارد. بخشی ازآن ها همان معتادین تهی دستی هستند که برای تأمین مواد مورد نیازخود به کارتوزیع درپائین ترین رده ها دراین شبکه ها مشغول هستند. گرچه ازمیزان واقعی سود حاصل و سرمایه ای که دراین شبکه ها به کارگرفته می شود وسربه صدها میلیاردتومان می زند اطلاع دقیقی دردست نیست، اما بی تردید میزان درآمد وگردش پول در تولید وتوزیع این ماده، بحدی است که آن را به یکی از "شیوه های تولید و توزیع"سود آور برای تأمین معاش بخشی ازجامعه درآورده است.
آیا مذهب به راستی افیون جامعه است؟
سردمداران جمهوری اسلامی همواره بیشترین ضدیت و دشمنی را با این اندیشه مارکس و کسانی که سلطه اندیشه و نهاد مذهب برانسان و جامعه را به مثابه افیون اجتماعی مضر وموجب تخدیرانسان ها می دانند ابرازداشته اند. به ادعای آن ها حاکمیت مذهب یعنی رستگاری بشروبرطرف شدن همه این گونه انحطاط ها.
بی نیاز ازاحتجاجات تئوریک و تجارب تاریخی،آیا نگاهی به بیلان عملکرد رژیم اسلامی پس از27 سال حکومت رانی،واقعیتی خلاف آن را نشان نمی دهد؟ آیا تجربه این 27سال نشان نمی دهد که دامن گیرشدن اعتیاد ووجود حکومت مذهبی رابطه تنگاتنک و این همانی باهم دارند؟ آیا موجودیت جمهوری اسلامی تجربه مهمی را برای بررسی رابطه این دو برای پژوهشگران فراهم نساخته است؟ آیا عملکرد نظام اسلامی قوی ترین ادله را اندرضرورت یک حکومت سکولار و غیرایدئوژیک دراختیارهمه شهروندان ایران قرار نداده است؟
گرچه عوامل داخلی و خارجی بیشماری دردامن زدن به اعتیاد عمل می کنند،اما نباید فراموش کرد که ازمیان آن ها دوعامل فقروبیکاری وسلطه یک حکومت مذهبی بیشترین نقش را دارد. و ترکیب همین دوعامل است که واقعیت دهشتناک اعتیادفراگیر،نهادی شده و غیرقابل کنترل را درجامعه ما فراهم آورده است.
بی تردید مذهب درطول تاریخ به عنوان آگاهی وارونه وتجسم ازخود بیگانگی انسان بیشترین نقش را درایجاد تمکین ورضا دربرابرقلدرها،نظام های طبقاتی و متکی براستثماراقتصادی وفرهنگی به عهده داشته است وازهمین منظردامنه تأثیرات ویرانگرانه آن بسیاربیشترازاعتیاد به معنای اخص آن است.ودرنزدمارکسیست ها نیزازهمین منظرعام ترمورد توجه ونقد قرارگرفته است.با این همه نقش مخرب سلطه مذهب درنظام های سیاسی-طبقاتی غیرمتعارفی نظیر جمهوری اسلامی که درآن مذهب به عنوان مسلک الهام بخش یک دولت همه توان و فرمانروای حاکم برجامعه عمل می کند ودرقالب فرامین وعملکردحکومتی به عنوان یک امرعمومی،تحمیلی و مبتنی برزور، درمقایسه با نظام های متعارف بورژوائی بسی بیشترمخرب بوده و به یک معضل اجتماعی بزرگ تبدیل می شود.به طوری که دامنه این ویرانگری با دامنه پررنگ ترشدن هرچه بیشترعنصرمذهب دراین گونه حکومت ها رابطه مستقیمی پیدا می کند.برهمین اساس می توان تصورکرد که دامنه گسترش اعتیاد با ورود به فاز "دولت اسلامی" و به موازات افزایش سرکوب زندگی عرفی و افزایش فقر و بدبختی بازهم افزایش بیشتری خواهد یافت.
بنابراین درکشورما مبارزه با اعتیاد درعین حال یک مبارزه سیاسی، اقتصادی و فرهنگی است. مبارزه با تباهی بدون مبارزه علیه حاکمیت مذهب برمقدرات مردم،بدون مبارزه علیه فقر و شکاف های طبقاتی و بدون یک مبارزه فرهنگی همه جانبه و پالاینده ولاجرم بدون بوجود آوردن یک عزم ملی برای بدست گرفتن سرنوشت خود،ناممکن است. مذهب باید به امرخصوصی تبدیل شود تا درگام های بعدی با قرارگرفتن درکانال بالنده آگاهی و تولید ولاجرم آزادی ازجبرو با عبور ازدوران "پیش تاریخ بشری"، به فرجام محتوم خود یعنی پژمردگی و محوشدن سپرده شود. تأمین کار برای همه باید جزو مختصات اصلی نظامی قرارگیرد که سوداگری مرگ درآن بی معنا گردد.