موجودیت کشور اسرائیل دیری است که به یک واقعیت انکارناپذیر تبدیل شده است. واقعیتی که حتی افکار عمومی و رهبران مردم فلسطین نیز آن را پذیرفته اند.
ملت ایران هیچ منافعی در دشمنی با دولت اسرائیل ندارد. ما ایرانی هستیم و پیش از هر چیز باید مراقب و مدافع منافع ملی خودمان که از هر سو در معرض مخاطره است، باشیم. اختلافات میان اسرائیل و فلسطین و یا اسرائیل و اعراب قبل از هرکس و هرچیزی به خود آنان مربوط است. فلسطینی ها خود نماینده و رهبر دارند و هیچ کس را هم به عنوان قیم خود نپذیرفته اند. نه فقط برخی دولت های عربی مثل مصر، اردن و قطر، مراکش مدتها است موجودیت اسرائیل را به رسمیت شناخته اند، بلکه مقامات و نمایندگان مردم فلسطین نیز موجودیت اسرائیل را پذیرا شده اند. و برای دستیابی به صلح با سران اسرائیل گفتگو و مصالحه می کنند.
اگرحکومت گران، نمایندگان ملت ایران بودند و ما دارای حاکمیت ملی می بودیم طبعا منافع ملی ما ایجاب می کرد که نه فقط اسرائیل را به رسمیت بشناسیم بلکه با این کشور از در دوستی و همکاری درآئیم. ما با اعراب خلیج فارس اختلافات مرزی داریم، ما شاهد زیاده خواهی های امیر نشین هایی که به برکت سیاست های ضد ملی جمهوری اسلامی فربه شده اند در خلیج فارس هستیم اما با اسرائیل نه مشکلات مرزی داریم و نه تضاد منافع درخلیج فارس و یا هر جای دیگرمنطقه. اتفاقا اسرائیل می تواند دوست ومتحد ایران در برابر ادعاهای اعراب درخلیج فارس باشد. جریانی که احمدی نژاد در مقام سخنگوی آن بر صندلی ریاست جمهوری تکیه زده نه تنها عاری از شناخت و علاقه نسبت به منافع ملی ایران است بلکه نماینده افراطی ترین گرایش اسلامی موجود در میان طیف بنیادگرایان اسلامی است. گرایشی که اسلام را در جنگ دائم با کفر یعنی جهان غیرمسلمان می خواهد وآرمان خود را پیروزی نهائی اسلام بر کفر جهانی از طریق نابودی حکومت های غیراسلامی قرار داده است. این جریان که امثال بن لادن و ملاعمر در جهان اسلام و مصباح یزدی و شاگردان او همچون احمدی نژاد در ایران پرچم آن را به دست گرفته اند نه فقط دشمن آشتی ناپذیر دموکراسی و حقوق بشر در جهان امروز است، نه فقط با ادیان دیگر سرجنگ دارد، نه فقط با هویت ملی ایرانی بلکه با مسلمانانی که چون آنان نمی اندیشند و میانه روی پیشه کرده اند، نیز دشمنند و آنان را "خائن و ستون پنجم کفر" در جهان اسلام می دانند. براساس همین نگرش است که احمدی نژاد در کنفرانس "جهان بدون صهیونیسم" خواستار نابودی اسرائیل می شود، جهان بدون آمریکا و اسرائیل را آرزو می کند و هم چون بن لادن مسلمانانی که مثل او نمی اندیشند و در فکر صلح و آشتی با اسرائیل اند را به نابودی تهدید می کند. احمدی نژاد می گوید:" به تمامی سران دنیای اسلام هشدار می دهم که باید مراقب باشند؛ اگر کسانی از فشار نظام سلطه، کج فهمی و ساده لوحی یا خودخواهی و دنیا پرستی قدمی را در راه شناسایی این رژیم بردارند بدانند که در آتش اهل امت اسلام خواهند سوخت و لکه ننگ ابدی را بر پیشانی شان خواهند نشاند." نظیر این سخنان را بن لادن بارها در بیانیه های خود تکرار کرده است. حتم بدانیم که احمدی نژاد وقتی طرفداران آشتی با اسرائیل و مسلمانانی که خواهان نابودی این کشور نیستند، را به "آتش خشم امت اسلامی" حواله می دهد، در ضمیر خود از وجود بن لادن و گروههای بنیادگرای مشابه در جهان اسلام احساس دلگرمی می کند و در عین حال آنان را به ادامه راه خود تشویق و ترغیب می نماید.
بن لادن با همه نفوذی که در میان بنیادگرایان اسلامی پیدا کرده رهبر فراری یک جریان تروریستی است. احمدی نژاد اما رئیس جمهور دولت جمهوری اسلامی است. وقتی احمدی نژاد در موضع رئیس یک دولت عین همان سخنانی را بر زبان می راند که بن لادن قبلا بر زبان رانده بود و به همان شیوه ای به اسرائیل و طرفداران صلح با این کشور اعلام جنگ می دهد که بن لادن قبلا داده است، آن وقت دنیای امروز به ناچار می پذیرد که خطرناک تر از بن لادن و گروه او جریانی است که نگرش و رفتار بن لادن را به سیاست یک دولت عضو سازمان ملل تبدیل کرده و می خواهد با تکیه بر امکانات وسیع اقتصادی و نظامی دولتی استراتژی بن لادن را به اجرا بگذارد و درعین حال الهام بخش همه جریانات تروریستی شود. شاید احمدی نژاد که قطعا به دستور عمل می کند مامور بوده است که با آشکار کردن حرف دل خود آنهم به این صراحت و قاطعیت، دولت سوریه، متحد جمهوری اسلامی را که متهم به ترور رفیق حریری است موقتا از زیر فشار جهانی خارج سازد. اما به هرحال سخنان احمدی نژاد نه یک مانور سیاسی که ملهم از تفکر بنیادگرایانه ای است که مصباح و شاگردان وی را با امثال بن لادن در کنار هم قرار می دهد.
احتمالا دنیا در روزهای آینده قدم های دیگری در مقابله هماهنگ با جمهوری اسلامی برخواهد داشت. امثال نتانیاهو در اسرائیل و مقامات آمریکائی طرفدار مداخله نظامی در ایران قطعا می توانند سخنان احمدی نژاد را به وسیله موثری برای پیشبرد مقاصد خود تبدیل کنند. احمدی نژاد پیش از انتخابات وعده حل فقر می داد و حالا برعکس می خواهد امکانات کشوروفقرا را در مقابله وجنگ با اسرائیل و آمریکا برباد دهد و فقرا را فقیرتر کند.
با آشکارتر شدن مواضع پرچمداران فاشیسم مذهبی در ایران نه فقط شکاف های رو به کاهش میان آمریکا و اروپا در قبال ایران هرچه کمتر خواهد شد بلکه هیچ بعید نیست که روسیه نیز که در سالهای گذشته همواره ایران را به یکی از موارد معامله و چانه زنی برای منافع خود با غرب قرار داده بود، حساب خود را بیش از پیش از جمهوری اسلامی جدا کند. بنیادگرایان جمهوری اسلامی به اوضاع بحرانی و هم چنان تثبیت نشده عراق و افغانستان و گرانی نفت دل خوش کرده و ساده لوحانه بر این خیال خام اند که با ادامه بحران در عراق و افغانستان و نزدیک شدن دوره پایانی ریاست جمهوری جورج بوش اوضاع دارد به سود آنان ورق می خورد. از همین رو است که حالا هم در فکر تکمیل صنایع هسته ای اتمی خود هستند و هم بسیج "امت مسلمان" برای نابودی اسرائیل و پیروزی بر "کفر جهانی".
تحلیل آنان از بیخ و بن غلط است. چرا که در قضاوت نسبت به خطر تروریسم و خشونت ملهم از بنیادگرائی اسلامی هر دو حزب حاکم آمریکا و تقریبا همه جناح ها و احزاب مختلف اروپائی نظرواحدی دارند. هیچ دولتمرد و سیاستمدار راست و چپ غربی نیست که نداند که پیروزی قطعی بر نگرشی که امثال بن لادن پرچم آن را برافراشته اند همان قدر برای جهان معاصر مهم است که پیروزی غرب بر فاشیسم و نازیسم. پس نتیجه می گیریم پیامد این ماجراجوئیهای خطرناک، منافع ملی و تمامیت ایران را تهدید می کند وگرنه جمهوری اسلامی ضعیف تر از آن است که بتواند شعارهای خود را عملی کند.
به عنوان یک ایرانی میهن دوست و مشتاق آزادی و پیشرفت کشورم دوست ندارم وطنم به میدان مقابله نظامی جهان غرب با فاشیسم مذهبی تبدیل شود، چرا که هیچ معلوم نیست در پس چنین جنگی از تمامیت ایران و از ساختار صنعتی و اقتصادی کنونی ایران چه چیزی باقی می ماند. اما می پذیرم که اگر ما ایرانیان نتوانیم خود گریبان این بن لادن های ایرانی را بچسبیم و آنان را از اریکه قدرت به زیر آوریم، آن وقت نمی توانیم جهانیان را از مداخله نظامی در ایران منع کنیم. چرا که لابد مصالح بشریت بالاتر از مصالح یک ملت است و فاشیسم مذهبی آنگاه که در قالب یک دولت با همه امکانات نظامی و اقتصادی و چه بسا اتمی جهانیان را تهدید می کند، هرگاه بتواند ملت خود را همراه خود و یا بی طرف کند دیریا زود قدرت های جهانی را در مقابله با خود خواهد دید. و البته هرملتی نیز درسرنوشت خود مسئوول است. پیشنهاد می کنم که روشنفکران و کنشگران سیاسی ایرانی مخالف فاشیسم مذهبی سخنان احمدی نژاد را با قلم و سخن محکوم کنند. و بویژه در مقابله صریح با این مواضع جنگ طلبانه و خطرناک از موجودیت اسرائیل به عنوان یک کشور دفاع کنند، همان گونه که از حق مردم فلسطین برای داشتن یک کشور مستقل دفاع می کنند. ما ایرانیان نباید و نمی توانیم حساب خود را از حاکمان موجود جدا کنیم، مگر آن که در همه زمینه ها با آنان در پیکار و مخالفت دائم باشیم.
جمعه 6 آبانماه 84
علی کشتگر