سخنان نژاد پرستانه احمدی نژاد درمورد محو اسرائیل ازروی نقشه جهان،درطی یکی دوروز گذشته چنان اجماع جهانی علیه دولت ایران به وجود آورد که تا قبل ازآن، نه خود رژیم و نه حتی دولت آمریکا تصورش را نمی کردند. بی شک احمدی نژاد هرگزگمان نمی کرد که درکسوت رئیس جمهوربرزبان راندن همان شعارهای همیشگی حزب الهی ها، می تواند چه ولوله تکان دهنده ای را علیه او و دولتی که او ریاست جمهوری اش را برعهده گرفته برپا کند. درطی یک شبانه روزکرعظیم جهانی ازکوفی عنان تا پاپ اعظم،ازکشورهای اسلامی و همسایه ودوست تا دول اروپائی و آمریکا علیه ایران شکل گرفت. سفیران رژیم ایران درکشورهای مهم دریک اقدام هماهنگ فراخوانده شدند. نقطه اوج این فشاربین المللی صدور قطعنامه ای در محکومیت ایران درشورای امنیت سازمان ملل بود که به اتفاق آراء صورت گرفت.کنگره نمایندگان آمریکا هم فرصت را ازدست نداده و قطعنامه ای علیه دولت ایران صادرکرد. گفته می شود که کوفی عنان برآن شده که بزودی وقبل ازنشست شورای حکام سفری به کشور ایران بکند. بی تردید سفر او درپی بحران کنونی و قبل ازاجلاس حساس شورای حکام که کمترازیک ماه دیگربرگزارمی شود،دربرگیرنده آخرین اتمام حجت وی به دولت ایران است درموردموقعیت بس حساس و خطیری که دربرابرش قرارگرفته .قاعدتا خانم رایس که پیش ازاین سخت درتلاش دیپلماتیک برای منزوی ساختن کامل رژیم، باهدف ارجاع پرونده ایران به سازمان ملل بود،باید بیش ازهرکس دیگر ازاین که خود رژیم ایران این چنین به کمکش شتافته است سپاسگزارباشد. حالا دیگرمی توان به سادگی از اخراج ایران ازسازمان ملل ویاحذف نمایندگی اش ازمجامع بین المللی سخن به میان آوردکه خود درحکم عدم به رسمیت شناخته شدن دولت حمهوری است. حالا دیگر برداشتن گام های بعدی بسی آسان ترشده است. نبردی که بازنده آن ازقبل روشن شده است.
درپی صدورقطعنامه اولتیماتوم گونه شورای حکام علیه حکومت ایران دراجلاس پیشین،آماده سازی فضای بین المللی برای محکومیت رژیم ایران ومطرح کردن این رژیم به عنوان یک یاغی بین المللی که صلح و امنیت جهان را مورد تهدید قرار می دهد دردستور وزارت امورخارجه آمریکا قرارگرفت.هدف آن بود که به افکارعمومی جهانیان پذیرانده شود که مهارایران قبل ازدست یابی به سلاح اتمی،بهرحال، ازمهار ایران اتمی کم هزینه ترو معقول تراست. و درهمین رابطه درمحورهای متعددی تلاش های هدفمند شروع شد. پرونده های ایران نظیر نقش آن درماجرای 11سپتامبرو انفجارعربستان ولبنان و... دوباره گشوده شدند. حتی گفته شد که ایران انفجارهسته ای هم انجام داده است. برای کانونی کردن هرچه بیشتر بحران هسته ای ایران تلاش برای حل مشکل کره شمالی و کاهش دادن دامنه بحران در عراق شدت گرفت . فشاربه سوریه وحزب اله لبنان تشدید شد درحدی که سوریه متحد ایران نیز دربرابر دوراهی ی نظیر دولت لیبی یعنی یا رام شدن یا تحریم و پذیرش خطر سرنگونی قرارگرفت. کشاندن پای ایران و حزب اله لبنان به درگیری های عراق و حتی مداخله درمناطق حساسی چون اهواز توسط این قدرت ها بالاگرفت .تلاش ها برای جلب نظرروسیه و چین درپی کسب همراهی هند و شکست دادن تلاش رژیم ایران برای دورزدن باصطلاح اروپا و نگاه به شرق مضاعف گردید. درهمان حال دولت آمریکا به تلاش های خود برای تقویت "اپوزیسیون دست آموز ورام" افزود که برگزاری کنفرانس برلین و کنفرانس موسسه اینترپرایزو مایکل لدین درآمریکا با شرکت برخی ازنیروهای اپوزیسیون ایران نمونه ای ازآن است*1 دربرابرچنین اقداماتی دست اندرکاران رژیم گرچه درمقام سخن هم چنان از نگاه به شرق و بهره گیری ازعامل اقتصادی درایچاد موازنه بین رابطه اقتصادی و سیاسی و وحتی تهدید ضمنی برخی کشورها چون کره جنوبی واسترالیا و تاحدی انگلیستان سخن به میان می آورند. اما درواقعیت آمر آن ها ضمن عقب نشینی گام به گام ازتهدیدها و ادعاهای اولیه خود و درپی سخنان احمدی نژاد درسازمان ملل اولا اصل ادامه مذاکرات مجدد را پذیرفتند و ثانیا دریک عقب نشینی آشکار با دعوت ازبازرسین آژانس عملا بیکی ازمواد اولتیماتوم شورای حکام، یعنی بازرسی از نقاط حساس وامکان تماس و گفتگوی آژانس با برخی دست ندرکاران پروژه هسته ای را پذیرفته و اطلاعات مهمی هم ازچگونگی فعالیت های گذشته خود دراختیارآژانس نهادند. و اخیرا هم احمدی نژاد درگفتگو با پوتین توافق کرد که درچهارچوب آژانس همه گونه همکاری را برای حل مشکلات به عمل آورد.
بااین وجود سخنان اخیراحمدی نژاد وضع را ازاین هم که بود خراب ترکرد.او درحساس ترین لحظات ممکن،بهترین مستمسک را دراختیار دولت آمریکا و کشورهای غربی قرارداد تا توقعات و انتظارات خود را ازطرف مقابل گسترش دهند. چرا که دوقطبی شدن فضای بین المللی علیه ایران و خالی شدن چاپاهای رژیم،موجب تقویت قدرت چانه زنی حریفان و تضعیف قدرت چانه زنی رژیم شده است . حالا دیگر امر محکومیت ایران درسازمان ملل درصورت کوتاه نیامدن قطعی ترشده و زمینه برای پیشروی گام به گام حریفان آماده ترشده است.
اشتباه محاسبه استراتژیک رژیم
جمهوری اسلامی درپی حساب بازکردن بیش ازحد درباره بحرانی که دولت آمریکا درعراق دست به گریبانش شده و نیز با حساب بازکردن بیش ازحد به شکاف های بین اروپا و آمریکا ازیکسو وحمایت حامیانی چون چین و هند و روسیه ازطرف دیگر، و با اتکاء به درآمد سرشارنفتی شرایط را برای بهم زدن قرارداد سعد آباد و طی کردن مسیرکره شمالی مناسب تشخیص داد*2. وحال آن که اولا بااین کار خود اروپا را به امریکا نزدیک ترکرده و خلاء بحران بین المللی را پرکرد و ثانیا به آمریکا کمک کرد تا با حرکت ازحربه دپیلماسی به سوی حربه هائی چون تحریم اقتصادی وحتی فرااقتصادی، برپایه اجماع جهانی به دکترین حمله پیشگیرانه پوشش تازه ای بدهد. و ثالثا نقش کشور ودولت ایران درمنطقه حساس نفتی و استراتژیک خاورمیانه را با نقش غیرقابل مقایسه کره شمالی یکسان دانست.علاوه براین رژیم-علیرغم مقایسه فناوری هسته ای با ملی کردن صنعت نفت- حتی نمی تواند همانند ماجرای سفارت و جنگ عراق به حمایت توده ها امید به بندد. واین درشرایطی است که بیش از70 درصد درآمد دولت ازفروش نفت بوده و بیش از70% درصد نیازهای داخلی ازطریق واردات خارجی تأمین می شود و ایران دراین عرصه یکی ازشکننده ترین حکومت های جهان را تشکیل می دهد. واگر شکاف های داخلی را براین وضعیت اضافه کنیم، شکاف هائی که هم اکنون بحث انتقال زمام مذاکرات هسته ای به رفسنجانی و خاتمی را پیش کشیده ودولت را مجبورکرده که گزارش عملکرد هسته ای خود را برای مجمع تشخیص مصلحت بدهد، آنگاه به شکنندگی مواضع رژیم درمذاکرات هسته ای و و کاهش قدرت چانی زنی اش بیشترپی خواهیم برد. این که هرعقب نشینی درچنین فضائی منجر به طرح توقعات و انتظارت تازه ای ازسوی قدرت های بزرگ خواهد شد.
تبدیل شدن پروژه هسته ای به پاشنه آشیل رژیم با فعل و انفعالات جاری اکنون بیش ازپیش روشن شده که دست یابی به چرخه سوخت هسته ای به ضد خود و به پاشنه آشیل رژیم تبدیل شده است.
دراهداف راهبردی سران نظام،دست یابی به اقتدارهسته ای درپی فروپاشی جهان دوقطبی و به مثابه عامل جبران کننده نقاط اتکائی که دیگروجود ندارند، و درچهارچوب روند روبه تشدید تهدیدات بین المللی وتأمین توازن منطقه ای(باتوجه به تسلیح اتمی اسرائیل و هندو پاکستان)دست بابی به توانائی هسته ای عامل بازدارنده دربرابراین گونه تهدیدات و تضمین کننده ثبات حکومتی ارزیابی شده است.اما غافل ازاین که برملا شدن این هدف به دلیل حساسیت فوق العاده ای که موقعیت ایران و ماهیت رژیم ولایت فقیه برمی انگیزد، می تواند منجربه عزمی بین المللی برای ممانعت ازدست یابی رژیم گردد.والبتبه همان طور که اشاره شددراین میان خطاهای تاکتیکی بزرگ دولت مکتبی جدید نیز درفراهم ساختن شرایط مناسب برای آن که دولت آمریکا اهداف و عزم خود را به عزم بین المللی تبدیل کند،نقش مهمی داشته است.
درپرتو خطاهای استراتژیکی و تاکتیکی فوق،بحرانی که بزعم رژیم قراربود که درخدمت تثبیت وتقویت موقعیت رژیم درعرصه جهانی و داخلی قرارگیرد، به ضد خود تبدیل می شود. یعنی اولا درسطح بین المللی با روندشکل گیری اجماع جهانی حتی همان چاپاهای موجود دربین کشورهای غیرمتعهد ویاحمایت کشورهائی چون هند و چین و روسیه، شکاف بین اروپا و آمریکا به زیان رژیم تغییر کرده وچون حشره ئی که دست وپایش درتورهای تنیده شده عنکبوتی هوشیار گیرکرده باشد، باهرتلاش مجدد تنها حلقه محاصره خود را تنگ ترمی کند. حتی موقعیت جناح اصول گرا درداخل نیز بشدت روبه ضعف گذاشته وتوانائی هایش برای حکومت کردن بیش ازپیش به زیر سؤال می رود.اصول گرایان که با شعارعدالت و بردن نان به سرسفره مردم قوه مجریه را به دست گرفتند،دربرابرانتظارات زیادی که دربین رای دهندگان به خود برانگیختند،اکنون تنها پس ازگذشت سه ماه معلوم می شود که نه فقط با کنارگذاشتن ادعای تثبیت قیمت ها،دروغ گویانی بیش نبوده اند،بلکه با هرسخن و اقدامی که به عمل می آورند موجب فرارسرمایه ها وافزایش ریسک سرمایه گذاری وبالارفتن تورم و درواقع خالی کردن سفره موجود مردم می شوند. اگر درشرایط پس از انقلاب بهمن چندین سال طول کشید تا مردم به توخالی بودن طبل خط امامی ها پی ببرند و برای روشدن دست اصلاح طلبان هم چندسالی لازم آمد،اما اکنون تنها سه ماه کافی بوده است تامردم پی به ماهیت این شارتالان ها واصول گرایان قلابی و بالباس مبدل که موقعیتشان را مدیون حمایت بیت رهبری هستند، ببرند.
اگرشعار اقتدارهسته ای رفته رفته دارد به پاشنه آشیل رژیم و به منزله ابزاری برای خود زنی آن تبدیل می شود،به معنای آن نیست که قدرت های خارجی و یا خود رژیم میدان را به مردم و به دموکراسی خواهند سپرد. هم چنین به معنای آن نیست که نتیجه نبرد طرفین الزاما به سود مردم تمام خواهد شد. برعکس با توجه به هدف ها و ماهیت هردوطرف،دوران سخت و مشقت باری دربرابر مردم ایران قرار دارد. آن چه که به طرفین منازعات امکان نقش آفرینی تا این درجه فاجعه بار می دهد، همانا فقدان یک جنبش فراگیردمکراتیک-مطالباتی درصحنه سیاسی است. کمک به شکل گیری جنبش سراسری و غلبه برآن چه که می توان آن را بحران آلترناتیومردمی نامید، مهم ترین اقدام عاجلی است که دربرابر همه نیروهای مترقی و مدافعان آزادی و برابری قرار دارد.
-----------------------
*1- جالب است که این کنفرانس ویاگردهم آئی که با همراهی جمهوری خواهان شرمگین-نظیر آقای حسین باقرزاده و سلطنت طلبان برای بهره گیری دیرهنگام از ثمرات موج سواری پروژه رفراندوم صورت گرفت،برای آن که بتواند بدور ازهیاهو و فشارها به نتیجه برسد، بصورت پنهانی و به عنوان نشست خصوصی برگزارگردید. تقریبا هم زمان موسسه انترپرایز و مایکل لدین هم تلاش های موازی را برای نزدیک کردن اپوزیسیون به سیاست و سیاستمداران دولت آمریکا تشدید کرد. حزب دمکرات ایران ازشرکت کنندگان دراین اجلاس بود. نکته ای که درمورد تحولات فوق حائز اهمیت است سکوت سازمان هائی چون اکثریت و اتحادفدائیان خلق ایران یعنی مؤتلفین امروزی حزب دمکرات هستند که صلاح آن دیدند که نه درمورد شرکت حزب دموکرات موضعی اتخاذ کنند، ونه دربازتاب دادن اخباراین گونه فعالیت ها کوششی بکارگیرند. اگر ضرب المثل ایرانی سکوت علامت رضا مصداق داشته باشد، باید گفت که احتمالا آنان درضمیر و خلوت گاه خود خویشتن را به عنوان نیروهای ذخیره این "اپوزیسیون" به حساب می آورند.اما فعلا قدری باید صبرکرد و دید که آیا سکوت علامت رضاست یا نه؟
*2- به عنوان نمونه می توان سخنان حمید رضا ترقی شورای مرکزی موتلفه اشاره کرد که درسایت آفتاب درج شده است:
سیاست نظام بر این است که کاملا تهاجمی عمل کند
حمیدرضا ترقی در خصوص اظهارات اخیر رئیس جمهور و عکسالعمل برخی کشورهای اروپایی گفت: سیاست نظام بر این است که در شرایط فعلی به صورت کاملا تهاجمی عمل کند.
عضو شورای مرکزی جمعیت مؤتلفه اسلامی با بیان این که دولت گذشته سیاست اغماض، امتیاز دهی و مواضع انفعالی در پیش گرفته بود ، سیاست فعلی دولت را مورد تایید قرار داد و افزود: این سیاستی است که نظام پای آن ایستاده و بنابراین این استراتژی جدید نباید تضعیف شود.
وی در پیش گرفتن این سیاست را برای امتیاز گرفتن از کشورهای اروپایی موثر دانست و گفت: در شرایط فعلی امکان اتخاذ مواضع جدی و تهاجمی از سوی آنها وجود ندارد زیرا آنها اهرمی برای وارد کردن فشار زیاد در اختیار ندارند و تحلیل دولت از شرایط منطقه به این شکل است که در حال حاضر بهترین موقع برای اتخاذ مواضع تهاجمی است.