جمعه 14 بهمن 1384

ضرورت گذر از جنگ نابرابر! تقی روزبه

برآمد پرشور کارگران مبارزشرکت واحد تهران وحومه

یک دولت قدر قدرت درهیئت یک کارفرمای غول پیکرکه مقدرات اقتصاد و معیشت مردم و نیزهمه ابزارهای قدرت شامل ارگان های سرکوب و زندان ودادگاه ورسانه های تبلیغی را درانحصار خود دارد،باهمه امکانات وتوانائی های خود به جنگی نابرابرهم فیزیکی وهم روانی علیه گروهی ازکارگران زحمتکشی برخاسته است که جرمشان آنست که به خودجرئت داده اند که دست به ایجاد یک تشکل صنفی مستقلی ازآن خود زده وخواهان بستن قراردادهای جمعی وآزادی نماینده دستگیرشده خودبشوندودراین نبرد نابرابرابزاری جزاتحاد واعتصاب ندارند.هدف فقط درهم شکستن مقاومت فیزیکی نیست بلکه درهم شکستن روحیه مقاومت هم هست.گفتم جنگ نابرابر؟! به یورش سبعانه گزمه های رژیم برای شکارکارگران درخانه وخیابان وبه جنگ و گریزی که هم اکنون درخیابان های تهران بین آن ها جاری است جزجنگ تمام عیار ونابرابرباهدف درهم شکستن جسم وروح کارگران چه می توان نام نهاد؟هجوم به خانه های کارگران وگروگان گیری ازخانواده ها،ضرب و شتم آنان با چماق و اسلحه،دستگیری فوج فوج،گریزازتورها ودام چاله هائی که رژیم دربرابرشان برافراشته است، تلفن بدست درخیابان های سردزمستانی ازاین قرارگاه به آن قرارگاه رفتن،وبرای سازماندهی مقاومت ازاین سو به آنسو دویدن و دویدن، ولحظه لحظه ها دل نگران بدام افتادن و بازداشت شدن و روانه زندان گردیدن وبه خیل یاران دستگیرشده پیوستن وبا این همه مبارزه را ادامه دادن... به محض آن که یکی دستگیر می شود،دیگری جایش را می گیرد وبه این ترتیب مبارزه سازمان یافته ادامه پیدامی کند و بهم راه آن زمستان هم آهسته آهسته جایش را به بهار می دهد.
مگرنه این است که بندکارگری اوین مملو ازکارگران بازداشتی شده است که حتی درپشت حصارهای زندان نیز با اعتصاب غذای خود به مقاومتشان ادامه می دهند؟ وعلیرغم قرارداشتن درزیر بازجوئی های سنگین، به همکاران خارج اززندان خود پیام می دهند که مبادا بادستگیری آن ها خللی درعزمشان نسبت به ادامه مبارزه پیدا شود.و کارگران دربیرون اززندان،با پرسه زدن درحول وحوش زندان اوین و ازطریق برپاکردن خطوط ارتباطی توسط تلفن وغیرتلفن سعی می کنند که هماهنگی بین مبارزه داخل زندان و بیرون زندان را برقرارسازند وبه آن ها پیغام دهند که آری هم چنان برسرپیمان های خودهستیم.
همسران کارگران وفرزندان کوچک کارگران نیز ازیورش رژیم درامان نمانده اند.آن ها نه فقط ازاصابت ضربات چوب و چکمه مصدوم می شوند،بلکه بعنوان گروگان برای به تسلیم واداشتن فعالین فراری سندیکا و آواره درخیابان ها،تبه کارانه مورد بهره برداری واقع می شوند. صدا و سخنان تکان دهنده آن دخترک 12 ساله را همه شنیده ایم. وحکایت رفتار مأموران رژیم باخواهرک 2 ساله وحکایت گونه بادکرده او را نیز به هم چنین.ازآخرین نمونه های گروگان گیری شهروندان توسط دولتی که بجای تأمین امنیت شغلی وآسایش کارگران، خود مستقیما به شکارکارگران وگروگان گیری ازخانواده های آن ها می پردازد،می توان به گروگان گرفتن پسرخاله وهاب محمدی ازاعضای هیئت مدیره سندیکا برای وادارکردن وهاب محمدی به معرفی خود به دستگاه های امنیتی رژیم اشاره کرد.
شگفت آن که کارگران علیرغم یورشی چنین سنگین و با وجود دستگیری حدود 1200 نفر،هم چنان به مقاومت خود ادامه می دهند: گردانندگان سندیکا درواکنش به گروگان گیران خاطرنشان ساخته اند که به وجود وهاب محمدی دربیرون اززندان وبرای ادامه مبارزه نیازبیشتری هست تادرون زندان. اوالبته سرانجام برای رهائی فامیل بی گناه خویش خود را معرفی می کند.اما نبرد هم چنان ادامه دارد و ازطریق دادن فراخوان ها: فراخوان برای تحصن و تجمع خانواده های کارگران درجلوی مجلس رژیم،که البته مورد هجوم گزمه های رژیم قرارمی گیرد... ...فراخوان برای امتناع ازبه حرکت درآوردن اتوبوس ها وبرپاکردن یک اعتصاب برای روزجمعه!وفراخوان برای تجمع روزشنبه دربرابر "دادگاه انقلاب".آری علیرغم این یورش گسترده وبیرحمانه واین هوای سردزمستان که برودتش نفس آدمی را لوله می کند، مبارزه هم چنان ادامه دارد ودرچندین جبهه:
هم دردرون زندان اوین وبا عبورازدیواره های قطورآن، هم درعرصه خوابانیدن وسائل حمل ونقل بعنوان ابزاراصلی قدرت کارگران- تلفن بدست درخیابان ها، میعادگاه ها و خانه های نیمه پنهان و محقرکارگران-و هم درتماس با رسانه های برون مرز برای درهم شکستن توطئه سکوت رژیم، ورساندن صدا و مطالبات خود بگوش مردم ایران و جهان. ویعنی تلاش برای برپاکردن یک سیستم مستقل اطلاع رسانی. وبالأخره سازماندهی همسران کارگران-که بعنوان بخشی ازخانواده کارگری و با پشتوانه رنجی بیش ازمردان و شوهران خود،اکنون به نقش آفرینی پرداخته اند.
و همه این ها درشرایطی صورت می گیرد که هرلحظه دامی دربرابرشان دهان می گشاید و آن ها باید ازچنگ اشان بگریزند ودرانتظاردستگیری شب را به صبح برسانند.
ازخود دانستن و یک پیکرشدن
این سؤال یک دم ذهن آدمی را رها نمی کند که فوران این عزم پرشوردرشرایطی که رژیم در پی"یکدست کردن قدرت دربالا" گام دوم برای یکدست کردن امت اسلامی و بخط کردن آن ها را دردستورکارخود قرارداده، و به یک تعبیرنفس ها را درسینه حبس کرده، با اتکاء به چه نیرو وامیدی ناگهان این چنین پرچم مقاومت برمی افرازد ورؤیای رژیم را به کابوسی آشفته بدل می کند؟ آیا فریاد کارگران را باید درحکم سردادن آوای مرگ قودانست یا درحکم سروصدای چلچه هائی که با حضور خود فرارسیدن فصل بهار را بشارت می دهند؟ کدامیک؟البته این نوشته درمقام دادن پاسخ سرراست و مستقیم به این سؤال نیست. اما بسهم خود برای گشودن کوره راهی جهت یافتن پاسخی سنجیده و مبتنی برفرایافت های عینی به سؤال مزبور، تنها به طرح یک نکته مهم و مرتبط با این موضع می پردازد.به یکی ازپیش فرض های رژیم که دراتخاذ چنین یورشی دخیل بود و نادرست از آب درآمد. رژیم بااین تصورولاجرم با چنین شیوه ای برای جاروکردن سندیکا وخاموش کردن مبارزه کارگران وارد میدان شد،که گمان می کرد هم چون موارد پیشین و مشابه با دستگیری چند کارگرفعال و پیشرو موتور حرکت خاموش خواهد شد. بگمان وی سندیکا نهالی بودبی ریشه و"گلخانه ای" که توسط بخش محدودی ازفعالین کارگری،ازبالا شکل گرفته و لاجرم بسهولت قابل کنده شدن است.ولی برخلاف تصور رژیم این نهال ریشه دوانده بود و باخاک و آب زمین سخت درهم شده بود.غافل ازآن که حرکت فعالین کارگری ریشه دراعماق دوانده و سندیکای مستقل به بخشی ازوجود تک تک کارگران تبدیل شده بود ولاجرم تجاوزبه آن ودستگیری حتی یک فرد درحکم تهاجم به تک تک کارگران و به همه تلقی می شد. وقتی مردمانی به این درجه ازهمبستگی می رسند نیروی متراکم وشگفت اعماق وارد میدان شده و قطعه هائی این چنین زیبا ازمقاومت و حماسه آفریده می شود.درحقیقت ترکیب توأمان کارتوده ای فعالین کارگری بهمراه رزمندگی و سربرآستان قدرت نسائیدن، چیزی که درتجربه گذشته کمترباهم جمع می شدند، امری که تحقق آن قواعد دیگری را می طلبید ومی طلبد، تجربه ترازنوینی بوده وهست که مقاومت کارگران شرکت واحد میوه آن است.اکنون می توان ازخود پرسید که اگرهرآینه این فرایند ازخود شدن درسطح بخش های دیگر جنبش زحمتکشان هم به منصه ظهوربرسد براستی چه نیروی عظیم و دگرگون کننده ای برای پائین کشیدن استبداد و گشودن مسیربراستی دمکراتیک فوران خواهد کرد؟
گذرازجنگ نابرابر
رژیم اسلامی باوجود یدک کشیدن واپسگرائی های قرون وسطائی دراصل به عنوان پاس دارنده و نماینده نظام طبقاتی موجود و دردفاع ازکیان آن،هم اکنون جنگ بیرحمانه و نابرابری را علیه بخش کوچک والبته بسیارمهمی از کارگران-کارگران شرکت واحد تهران و حومه- شروع کرده است. درچنین شرایطی بی شک عبور ازجنگ نابرابربه جنگی برابر جزبا پیوستن و پیوند بخش های دیگر جنبش کارگری ونیز حمایت فعال سایرجنبش های اجتماعی نظیرجنبش دانشجوئی،جوانان وزنان و...یعنی بهم پیوستن خرده جنبش ها و جنبش های منفرد به یکدیگرو ایجاد جنبشی ازجنبش ها، ناممکن است. برای برابرکردن موازنه قوا دراین جنگ وسپس فراتررفتن ازآن، راهی جز چنگ درچنگ شدن و به یاری هم رزمان شتافتن نیست. برپاکردن صندوق های های حمایت ازکارگران زندانی و خانواده های آنان وتأمین هزینه های سنگین مبارزه علیه رژیم توسط کارگرانی که دستشان ازهمه چیز خالی است، حضورفعال و پردامنه درفراخوان های اعتراضی آن ها، کمک به شکستن تؤطئه سکوت و برقراری یک سیستم اطلاع رسانی مستقل و نیرومند، سازمان دادن آکسیون های حمایتی درمحیط های کارودرس وجلب حمایت و همبستگی طبقاتی و انسانی بین المللی...همه وهمه بخشی ازروند چنگ درچنگ شدن وبهم زدن موازنه جنگ نابرابرکنونی است. روندی که درتحلیل نهائی یکی ازعالی ترین تجلیات همبستگی خود را می تواند دربرپا ساختن اعتصاب عمومی نشان دهد.

تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 

وسخن آخر
کارگران شرکت واحد درسکوت سنگین و هوای سرد زمستان آرش وار جان خویش درچله کمان نهاده و تیر را تا دورترین نقطه ممکن به پروازدرآورده اند. اما ما، ما مردمی که از نسل آرشیم، بجای حبس کردن نفس درسینه هایمان،اکنون همه ما باید به چگونگی تبدیل این جنگ به یک جنگ برابر،ازجنگ یک گردان کارگری به جنگ همه گردان های کارگری وجنگ همه زحمتکشان بیاندیشیم. گرچه به یک تعبیر مبارزه کارگران شرکت واحد خود یکی ازبی شمارمبارزاتی است که همواره توسط این یا آن بخش از طبقه زحمتکش صورت گرفته ومی گیرد وازاین حیث چندان تازگی ندارد. اما ازسوی دیگربااین واقعیت مواجهیم که این نبرد بدلیل عمق توده ای بودن آن واین که حول دست یابی به مطالبات کلیدی وشفافی هم چون سندیکای مستقل وقراردادهای دسته جمعی صورت می گیرد ونیز بدلیل ابعاد مقاومت و رزمندگی وپژواک سنگین اش وبالأخره بخاطر موقعیت ویژه این کارگران درکل ساختارنیروی کاراهمیتی فراترازدیگرنبردهای موضعی پیدا می کند*. ازاین رو با توجه به دامنه برد آن دراشاعه اندیشه مبارزه برای تشکل مستقل وطرح ضرورت همبستگی درمیان کارگران واقشاردیگردرمقیاسی تازه،منبای ارزش گذاری وقضاوت درمورد آن نیز نمی تواند صرفا درمحدوده بدست آوردن خواست های اخص و موضعی آن ودرجه شکست و پیروزیش دراین عرصه خلاصه شود. ازاین روبا درنظرگرفتن چنین شاخصی ودربستریک منحنی بزرگ تر و بلندمدت تر می توان گفت کارگران مبارز شرکت واحد تاهمین جا- صرفنظرازاین که دردست یابی به هدف های مشخص خود تاچه حد پیروزشوند ویا شکست بخورند- تجربه نوینی را درگشودن مسیر نبردهای بزرگ آتی بوجود آورده اند.و ازهمین منظرمی توان پرسید آیا رژیم قلدر وتبه کارولایت فقیه،ناخواسته،با تهاجم خودنقش قابله برای زایمان جنبش نوین کارگری را بعهده نگرفته است؟ اگرچنین باشد نباید چندان تعجب کرد.درتاریخ برای بار اول نیست که طبقات حاکمه بدست خود گورگنان خود را بوجود می آورند.
پس اگرچنین است، بافتخار مبارزات پرشور کارگران کلاه ازسرمان برداشته و ورود به این نقطه تازه توسط جنبش کارگری را گرامی بداریم.


* نباید فراموش کنیم که درطی سال های اخیر مبارزه ای دراین وسعت و اهمیت با تکیه برنیروی صرف خود وبدون تکیه برهیچ کدام ازجناح های رژیم، کمتروجود خارجی داشته است. بعنوان مثال مبارزات گذشته جنبش دانشجوئی و یا جنبش معلمان باهمه اهمیتشان عموما برپایه استفاده از شکاف های درونی حاکمیت و با دلگرمی به حمایت بخشی ازحکومت پا می گرفت. ظهور چنین برآمدی بدون هیچ حمایتی ازسوی بالائی ها ویاداشتن دلگرمی به آن ها، یکی ازدلایلی است که جنبش کارگران شرکت واحد را اصیل ومتعلق به مرحله عروج جنبش ضداستبدادی-مطالباتی پس ازشکست اصلاح طلبی قرارمی دهد.

دنبالک:

فهرست زير سايت هايي هستند که به 'ضرورت گذر از جنگ نابرابر! تقی روزبه' لينک داده اند.
Copyright: gooya.com 2016