به نقل از کیهان (لندن) 18 مه 2006
روز دوشنبه هشتم ماه مه 2006 (18 اردیبهشت) معلوم شد آن «خبر مهم» که احمدی نژاد پس از «خبر خوش» ورود به باشگاه کشورهای اتمی وعده داده بود، نامه مهر و موم شده ای به شیوه قدماست که برای جرج بوش فرستاده است. نامه ای با انشای یک شاگرد دبیرستانی متوسط حزب اللهی که از سوی مردم جهان حرف می زند و برای خود پیامبرانه رسالت هدایت دیگران از جمله رییس جمهوری آمریکا را قائل است. پیامبر اما در این نامه طولانی و خسته کننده پیام اصلی را در لابلای شانزده صفحه امر به معروف و نهی از منکر پنهان کرده است: «سؤال بنیادین من این است: آیا راه بهتری برای تعامل با سایر کشورهای جهان وجود ندارد؟»
بنیان ایدئولوژیک
برخی مفسران خارجی گمان کردند این نامه در آستانه نشست شورای امنیت و مذاکرات وزرای خارجه، درباره برنامه های اتمی رژیم است و آن را گامی در راه «آشتی» توصیف کردند. بعد گفته شد این نامه هیچ تأثیری در آن مذاکرات نداشت و برخی از وزرای خارجه اصلا آن را نخواندند.
برخی «فرهیختگان» ایرانی شتابزده صِرفِ نوشتن این نامه را «گامی بزرگ در راه رابطه ایران و آمریکا» ارزیابی نمودند و حتی احمدی نژاد را برای این «اقدام تاریخی» که هنوز مضمونش معلوم نبود، ستودند و تا آرزوی هر چه زودتر باز شدن سفارت آمریکا در تهران هم پیش رفتند. به گمان آنها این رابطه به جنبش دمکراسی خواهی و فروپاشی جمهوری اسلامی یاری خواهد رساند و این در حالیست که جمهوری اسلامی این رابطه را برای ادامه و بقای خود می خواهد! طبیعتا باید توضیح داد چگونه یک عمل و یک رابطه می تواند همزمان به دو نتیجه کاملا متناقض منجر شود!
اگرچه قابل قبول نیست این نامه را بدون توجه به مضمون آن بررسی کرد و حکم داد، ولی برخی صرف ارسال این نامه را «تابوشکنی» در داخل کشور می شمارند. شاید درست این باشد که بگوییم «تابوشکنی» برای آن جمعیتی که هر هفته در نماز جمعه «مرگ بر آمریکا» می گویند و همین چند ماه پیش پرچم آلمان و فرانسه را هم به آتش کشیدند. وگرنه به نظر نمی رسد مردم ایران هیچ تابویی در زمینه ارتباط با آمریکا داشته باشند. این مفسران تکرار مواضع ضد غربی و ضد اسراییلی را هم برای «مصرف داخلی» می دانند و اساسا فراموش می کنند درباره یک حکومت دینی سخن می گویند که این مواضع جزو بنیان های ایدئولوژیک آن است که در سراسر نامه احمدی نژاد و زندگی واقعی مردم حضور دارد.
حدس و گمان صاحب نظران جمهوری اسلامی نیز پیش از انتشار نامه پیرامون برنامه اتمی و برقراری رابطه با آمریکا دور می زد.
لیکن برای خیلی ها روشن بود که احمدی نژاد، که بر خلاف خاتمی، آن هم نه با کلینتون، بلکه با بوش هم عکس گرفته و هم برایش نامه فرستاده، دست به یک شیرین کاری تاکتیکی زده است.
خود احمدی نژاد این نامه را بسیار مهم پنداشت. او که پیش از این در باکو گفته بود تهدیدات آمریکا برای این است که «مردم ما را بخنداند» در آستانه سفر به اندونزی به خبرنگاران گفت: «به نظر من این خبر به اندازه کافی مهم بود... در این نامه ما نگاه ملت ایران به مسائل جهانی و راه های برون رفت از مشکلاتی که بشریت امروز از آن رنج می برد را پیشنهاد داده بودیم».
از آن طرف، کاندولیزا رایس وزیر امور خارجه آمریکا این نامه را بی اهمیت خواند و آن را یک «گشایش» در مسائل واقعی و مطروحه ندانست. به گفته وی نامه احمدی نژاد ملغمه ای از «فلسفه و تاریخ و مذهب» و یا به زبان جمهوری اسلامی «ارشادی» و «امر به معروف و نهی از منکر» بوده است. بیهوده نبود که روزنامه آلمانی «دی ولت» همان روز به تمسخر نوشت احمدی نژاد می خواهد بوش را نسبت به اوضاع جهان آگاه کند!
ظاهرا به گمان زمامداران جمهوری اسلامی که احمدی نژاد را مانند عروسک خیمه شب بازی به روی صحنه فرستاده اند، مشکل نه برنامه اتمی آنها، و نه حمایت از تروریسم و نقض حقوق بشر توسط آنها، بلکه دیگران، یعنی سیاست آمریکا و موجودیت اسراییل و لیبرالیسم و دمکراسی هستند. از همین رو راه حلی که در نامه ارائه می شود همانا به رسمیت نشناختن دولت اسراییل، دفاع از گروه هایی مانند حماس، پذیرفتن این که یازده سپتامبر با اطلاع و چه بسا توسط خود دولت آمریکا صورت گرفته، اعلام شکست لیبرالیسم و دمکراسی و سرانجام پیوستن بوش به اسلام است! کسی نیست از احمدی نژاد بپرسد اگر اینها راه حل است پس چرا جمهوری اسلامی تا گلو در مشکلات اقتصادی و فرهنگی فرو رفته و تقاضای «تعامل» سیاسی و اقتصادی و امنیتی از «شیطان بزرگ» و همه آن جوامعی دارد که به نظر وی شکست خورده اند؟
در ترجمه متن آلمانی نامه آمده است: «به من گفته شده است عالیجناب از آموزش های مسیح پیروی می کنید... ما هر روز بیش از پیش می بینیم که انسان ها در سراسر جهان حول یک نقطه کانونی اصلی که خداوند قادر مطلق است گرد می آیند. از شما می پرسم، آیا نمی خواهید به آنها بپیوندید؟» در نامه ای که مرتب بر اعتقاد بوش در پیروی از «آموزه های مسیح» تأکید شده که «تثلیث» رکن اصلی آن است، فراخواندن به «خداوند قادر مطلق» چه معنایی جز دعوت به اسلام می تواند داشته باشد؟ این در حالیست که خبرگزاری ایسنا به نقل از روزنامه عربی «الحیات» چاپ لندن اعلام کرد احمدی نژاد به بوش نوشته است: «اسلام تنها راه نجات پیش روی توست!»
احمدی نژاد که با اصرار می خواهد نه تنها وارد تاریخ ایران شود، بلکه تاریخ اسلام و آمریکا و جهان را نیز فتح کند (راستی، تعریف «عقده ناپلئون» را پیدا کردید؟) بر این پندار باطل بود که نامه اش بلافاصله به دهها زبان دنیا ترجمه خواهد شد و چه بسا توده مسلمانان را به حرکت در آورد. اما تمسخر از سوی جهان عرب و رسانه های کشورهای مسلمان و هم چنین بی اعتنایی غرب و ظاهرا نادیده گرفتن تقاضای «تعامل» و انگشت نهادن بر روی نکاتی در این نامه که ارزش های جوامع آزاد و دمکراتیک را به پرسش می کشد، او را وا داشت تا هنوز یک روز نگذشته «اخلاق» ادعایی خود را زیر پا بگذارد و متن کامل نامه را به خبرگزاری های جمهوری اسلامی بسپارد.
حکومت اسلامی با این نامه به خیال خود «توپ» را به زمین آمریکا شوت کرد و حالا آمریکاست که باید بدود. احمدی نژاد طبیعتا منتظر پاسخ رسمی از سوی جرج بوش است که به نظر برخی ناظران با توجه به متن نامه می تواند انتظاری بیهوده باشد. با این همه برخی محافل از جمله در خود آمریکا به دولت بوش فشار می آورند از این «فرصت» استفاده کرده و باب گفتگو را با جمهوری اسلامی بگشاید و در یک مذاکره مستقیم تلاش کند بحران اتمی را که اروپا قادر به حل آن نشد، با دادن تضمین امنیتی و لغو تحریم های اقتصادی حل کند. محافلی از ایرانیان خارج کشور و هم چنین درون جمهوری اسلامی نیز بر همین نظرند.
رابین هود اسلامی
جالب ترین جمله این نامه اما آنجاست که احمدی نژاد که تنها ده ماه از ریاست جمهوری اش می گذرد، خود را هم سطح قدرتمندترین رییس جمهوری جهان قرار می دهد و می نویسد (ترجمه از آلمانی): «مردم دوران ریاست جمهوری ما را به دقت مورد بررسی قرار خواهند داد... آیا توانستیم برای مردم صلح، امنیت و رفاه تأمین کنیم یا نا امنی و بیکاری آورده ایم؟»
به هر حال سیاستمداران راه تأمین منافع خود را از روی غریزه هم که شده خواهند یافت. برای من اما روانشناسی این نظام و احمدی نژادش جالب تر است. در این نامه آرزوی ابرقدرت شدن و خود را همتای آمریکا پنداشتن و هم چنین رؤیای «رابین هود» شدن برای مسلمانان جهان موج می زند. به راستی هم احمدی نژاد در مبارزه با آمریکا و تبلیغ به نام اسلام کاری کرد که بن لادن و زرقاوی و ظواهری مجبور شدند در ماه گذشته پشت هم پیام ویدئویی بدهند تا مبادا «رییس جمهوری اسلامی» که در صدر اخبار جهان قرار گرفته است، گوی سبقت را از آنها برباید و به «ستاره» تبدیل شود. احتمالا باید منتظر ویدئوهای جدید و یا نامه از بن لادن و یارانش در پاسخ به نامه احمدی نژاد بود! جهان تا کنون واکنش تروریسم اسلامی را در رقابت با حامیان خود نادیده گرفته است.
به هر روی، این نامه اهدافی چون افشای سیاست های آمریکا، اعلام شکست آزادی و دمکراسی در جهان غرب، کسب محبوبیت رابین هودی و مهم تر از همه تقاضای «تعامل» را دنبال می کرد. «خبر مهم» احمدی نژاد که در طول کمتر از یک روز از صدر اخبار بین المللی در کنار خبرهایی مانند آنفلونزای مرغی قرار گرفت، هرگونه که ارزیابی شود و هر پاسخی که دریافت نماید، یک واقعیت را نمی تواند لاپوشانی کند: جمهوری اسلامی از داخل و خارج شدیدا احساس خطر می کند و این را از ارزیابی و گمان برخی مسئولان نظام نیز پیش از انتشار متن نامه به خوبی می توان دریافت. اگر تا هفته دیگر احمدی نژاد یک «خبر خوش» یا «خبر مهم» دیگر اعلام نکرد، من مجموعه ای از این نظرات را برای شما خلاصه خواهم کرد که مضمون آن چیزی جز تداعی جمله معروف «ملالی نیست جز دوری شما» خطاب به ایالات متحده آمریکا نیست.