بر اساس سرشماری سال ۲۰۰۶ جمعيت ايران ۷۰ ميليون نفر است و از اين تعداد ۳۰ ميليون زير ۳۰ سال سن دارند .
از اين بابت ايران جزو جوانترين کشورهای جهان محسوب می شود . چنين جامعه ای يکی از دغدغه هايش تشکيل خانواده است . بالتبع جهت تشکيل خانواده فراهم آوردن شرايط اقتصادی اجتماعی ازدواج از مشغوليات ذهنی نسل جوان می باشد . و از طرف ديگر وظيفه دولت در کوتاه و دراز مدت
۱ - فراهم کردن شرايط تشکيل يک خانواده در کمترين محروميتها از قبيل تحصيل برای همه و فراهم نمودن امکانات تحصيل تا اينکه هر شخص بتواند به فراخور استعدادهايش در رشته مورد علاقه خود رشد نمايد .
۲ - اشتغال با حقوق مکفی که کفاف تشکيل يک خانواده را بدهد ، مسکن مناسب ، نبود فشار اجتماعی ، فرهنگی .
۳ - برخوردار بودن مردم از آزاديها جهت شکوفا شدن استعدادهايشان .
۴ - فراهم آوردن امکانات آينده روشن برای نسل جوان تا در اين فضا از ريسک توسعه طلبی نترسد و وارد ميدان خلق استعدادهای خود شود .
اينها بخشی از کارهای دولت است .
در امروز ايران چون شرايط ياد شده فراهم نيست سن ازدواج برای زنان حدود ۴ سال يعنی حدود ۲۶ سال و برای مردان حدود ۶ ساليعنی ۳۲ سال ، بالا رفته است . البته بعد از ازدواج نيز تجربه بيانگر آرامش و خوشبخی نيست .
بر اساس آمار سازمان نظام روانشناسی و مشاوره ايران ، در طی ۵ سال گذشته از هر ۴ ازدواج در شهر تهران به دلايل مختلف يکی منجر به طلاق، يکی منجر به بیتفاوتی و يکی منجر به کم تفاوتی و ديگری منجر به خوشبختی شده است. البته آمار طلاق هر ساله رو به رشد گذاشته است و نگرانی والدين را در مورد فرزندان خود دو چندان نموده است .
دلايل اين عدم خوشبخی ميان دختران و پسران جوان که شروع به زندگی کرده اند را موارد زير می دانند .
اعتياد : در حال حاضر قيمت ترياک کمتر از سيگار شده است و اعتياد به ترياک جزو سرگرمی جوانان گرديده و قبح آن در جامعه ريخته و تعداد معتادان را حدود ۴ ميليون تخمين می زنند که بايد تعداد افرادی که به اصطلاح تفننی می کشند را نيز به آنها افزود . مصرف مشروبات الکلی نيز رو به افزايش نهاده و در اين باره آمار دقيقی در دست نيست . می توان گفت که حد اقل، افرادی که مواد مخدر مصرف می کنند ابايی از مصرف مشروبات الکلی ندارند و تعداد الکلی ها را حدود ۶۰۰ هزار نفر تخمين می زنند . تاثيرات سوعی که تمامی مواد مخدر بر روی انسان می گذارد باعث بی مسعوليت شدن افراد نسبت به تعهدات خانوادگی می گردد و جو فشار را در خانواده تا آن حد بالا می برد که امکان ادامه به زندگی مشترک را از طرف مقابل می گيرد .
جو قهر در جامعه : بالا بودن فشارها و تبعيضها و برابر نبودن دخل و خرج و زندگی در نابرابری و عدم استقلال افراد و نبود آزاديهای اجتماعی باعث می شود که منتجه اين روابط در خانواده تاثيرات عکس صميميت و يکرنگی و عشق را گذاشته ، جو خانه را به قهر کشيده و رابطه ها را خصمانه گرداند ، بطوری که جايی برای عشق نماند و ترک خانواده ترجيح بر ماندن شود .
فقر مالی : مشکل جامعه ايران در بحث تغذيه اين است که ۱۰ ميليون نفر زير خط فقر به سر میبرند که سبد غذايی آنها و در کل از نظر تغذيه و کالری که بايد دريافت کنند بسيار در سطح پايينی هستند . اختلاف دهکهای بالا با دهکهای پايين جامعه بسيار زياد است و در واقع اختلاف درآمد اين دوطبقه ۲۰ برابر يکديگر است . قيمتها روزانه بالا می روند . قيمت خانه وکرايه خانه به حدی است که امکان تشکيل زندگی را برای دو جوان محال کرده است . و از طرف ديگر نرخ بيکاری جوانان ايرانی را در سال ۸۳، ۳۴ درصد اعلام کرده اند .
از دلايل بيرونی که بگذريم بزرگترين زالوی عدم دوام زندگی، عقايدی است که دو جوان در زندگی مشترک وارد می کنند که اين عقايد ، عشق را به نفرت و بی تفاوتی تبديل می کند . نقطه نظراتی که دو زوج جوان با آن تربيت شده اند و تصور می کنند که هر کس بايد با زور و در هر شکل و در هر فرم ديگری را به دلخواه خود عوض کند .
در غرب در ۲ دهه گذشته از هر دو ازدواج يکی به طلاق ختم شده است . الگوی غربی شکست خورده است . الگويی که افرادی در فرد گرايی سعی می کنند عشق را به معامله بگذارند و اگر بهای آن پرداخت نشد معامله را فسخ می کنند . در اين جامعه ها عشق مفهوم خود را از دست داده و زندگی ها بدون پشتوانه گرديده است .
در غرب ديگر برای شناختن يکديگر، وقتی نيست. تا زنی و مردی يکديگر را میبينند احساس میکنند نسبت بهم کششی دارند. بدون اينکه منتظر شوند ببينند عاشق يکديگرند يا نه، آيا میتوانند باهم زندگی کنند يا نه، همبستر میشوند. اگرچه برای اينکه ببينند میتوانند باهم زندگی کنند يا نه، وقت صرف میکنند، اما همآغوشی را موکول به اطمينان از نتيجه آن، نمیکنند!
آمار نشان میدهند که معايب و مضايق در زناشويی که زنان احساس و تحمل میکنند، تلخ ترند. برای مثال، گرچه کار حرفهای زنان سبکتر است، اما اوقات فراغت آنها، در هفته، هشت و نيم ساعت از اوقات فراغت مردان کمتر است. بعد در زناشويی، کار خانه مرد نصف میشود و کار خانه زن، دو برابر میگردد .
در کشور ما وضع بدتر است . زنان کار بيرون انجام می دهند ، کار خانه نيز اکثرا به عهده آنهاست ، بازنشستگی و مرخصی نيز ندارند .
اينجانب ۲۴ اشتباه در طرز فکر و نوع برقرار کردن اتباط را که باعث می شود عشق بسوزد و غم و جدايی جای آن بنشيند را تيتر کرده ام .
۱- سرسختانه همواره خود را حق بجانب دانستن، حتی زمانی که دلايل کافی در اختيار نداشته باشيد.
۲- هيچگاه عذرخواهی نکردن، حتی مقصر کار بودن آدمی اثبات گردد .
۳- خطاها ی شريک زندگی خود را بازگو کردن. مخصوصا بصورت تحقير آميز در مقابل ديگران .
۴- انگيزه های شريک زندگی خود را تفسير کردن .
۵ - هميشه منتظر بودن که شريک زندگی شما بايد خواسته ها و نيازهای شما را درک کند و بدون وقفه آنها را برآورده سازد .
۶ - احترام نگذاشتن به خواسته های جنسی همسر خود و صحبت نکردن در مورد احساسات جنسی و خواسته های جنسی . شکستن سانسورهای جنسی که در تربيت مردم ما نقش بسزايی دارد . چنانکه هر کس تصور می کند خواسته های طرف مقابل من مثل خواسته های من است و يا درک نکردن زنان و علايق جنسی آنها از طرف شوهرانشان و بها دادن به ارضای آنها و خود .
۷ – قبل از رنجش و ابراز دلايل رنجش ، عصبانی شدن و پرخاش کردن .
۸ – بجای استفاده از دلايل مستدل در اختلاف نظر ها و مشاجرات ، عيوب همسر و خانواده او را چماق کردن .
۹ – از احساسات همسر خود نسبت به خود، سوء استفاده کردن و در او احساس گناه کاشتن و او را به بازی گرفتن .
۱۰ – خوبيها و تواناييها و استعدادهای همسر خود را بزبان نياوردن .
۱۱- کوتاه نيامدن به هيچ قيمتی، و کشاندن مجادله تا جايی که همسر از خانه بگريزد.
۱۲- هيچگاه رها نکردن گذشته، و بازگويی و باز آفرينی آن به کرات.
۱۳-ابراز وابستگی شديد به همسر خود،وادعای آنکه بدون او و يا در صورت بی اعتنايی او بی شک خواهيد مرد.
۱۴- قول دادن، وهيچگاه عمل نکردن.
۱۵- تا حدی متظاهر و دو رو بودن که همسر نميداند شما چه زمان جدی هستيد.
۱۶ - حسادت و شکاکی بيش از حد در مورد همسرتان ، در رابطه هايش ، دوستانش ، خانواده اش و به استعدادهايش .
۱۷- پافشاری براين عقيده که همواره مطلبی که شما ميخواهيد بيان کنيد مهمتر از مطلبی است که همسرتان ميخواهد بگويد، بنابراين حرف وی را قطع ميکنيد.
۱۸- نپذيرفتن اشتباهات خود و تغيير خواستن از شريک زندگی خود .
۱۹ – شرکت نکردن در کارهای خانه و آن کارها را ناچيز شمردن .
۲۰ – نادان دانستن زنان از طرف مردان در امور اداره خانه .
۲۱ – زن را تنها در شستن و پختن و سکس خلاصه ديدن .
۲۲ – چه همسر کار کند و يا نکند مرد اکثرا خود را صاحب مال خانواده می داند .
۲۳ – در تصميم گيريهای مهم مالی مرد نظر خود را اعمال می کند .
۲۴ – دخالت دادن دلخواه ديگران ، خصوصا خانواده در امور خود .
ذهنيتی که باعث می شود يک خانواده از هم بپاشد و در بندهای بالا شرح شد اساس فکرش قدرت است و از اصول زير سرچشمه می گيرد :
بر بنياد قدرت ميان مرد و زن تبعيض وجود دارد و اين تبعيض اغلب به نفع مرد صورت می گيرد و در آن :
۱- زن مظهر هوس با تنی انباشته از سکس است .
۲- زن به قدرت تعلق دارد. و در بازی قدرت ناچيز می شود .
۳- در ديد قدرت بين زن و مرد از لحاظ جنسی نابرابری وجود دارد : مرد فعال و زن فعلپذير است .
۴- زن، ناقص عقل، ويرانگر و منشاء مرگ است .
۵- زناشويی و رابطه جنسی آزاد برپايه هوس است .
۶- از خودبيگانگی جنسی وجود دارد و سکس به يکی از عناصر محوری در روابط شخصی و گروهی قدرت تبديل شده است .
۷- حقوق زن ناشی از موقعيت او در روابط قوا است.
زندگی کردن بر اساس موازنه وجودی يا قدرت ، اعتياد جنسی ويرانگر، اعتياد روزافزون به مخدرها، خودکشيهای روزافزون، سستی بنياد زناشويی، بی حالی جنسی، همه گم کردن عشق است .
و اگر خانواده ای می تواند بر عشق استوار شود و جزو آن ۲۵ در صد ازدواجهای خوشبخت جامعه ما قرار گيرد ، به آن دليل است که بنياد فکر ذوج بر عشق و عدم قدرت است :
يکی شدن يک زوج بر بنياد عشق . بر اين بنياد هر گونه تبعيضی ميان مرد و زن از بين می رود . يکی شدن به معنای نبود تبعيض است .
۱- بر اين بنياد زن مظهر عشق می باشد .
۲- زن آزاد است .
۳- برابری از لحاظ جنسی و انسانی ميان زن و مرد فراهم می باشد .
۴- زن خلاق و سازنده منشاء حيات است .
۵- زناشويی بر اساس عشق و عقيده می باشد .
۶- زناشويی ناظر به اقتصاد توليد و صرفه جويی است .
۷- آزادی جنسی از روابط شخصی و گروهی قدرت رها گرديده است .
۸- حقوق زن بخاطر انسانيت او است .
۹ – هويت مرد و زن هر کدام ميدانی می شود برای رشد ديگری .
۱۰ - هر يک استعدادها و حقوق را به ديگری يادآور می شود .
۱۱ – فرزند محصول تلاش هر دو در آموختن حقوق و رشد استعدادهاست .
اصل راهنمای ابتلا و آزمايش در زناشويی ، بايد موازنه منفی ( يعنی رابطه شخص با خود و با ديگری و با جامعه بر اساس آزادی و احترام به حقوق) باشد و هدف آن عشق باشد . بدين صورت است که عشق گمشده در ميان انسانها يافت می گردد و انسان نوی بوجود می آيد و انسان از زن و مرد منزلت گمشده خود را می يابند و در بهشت ساخت دست و انديشه خود ، در آزادی زندگی می کنند .
پيش از آنکه بدنها در هم آميزند و هوس ها را ارضا کنند، در عقيده و علاقه، دست کم بايد آشنايی بعمل آمده باشد. تا برداشت موافق آزادی از عشق نداشته باشيم ساختمان خانواده اساسش زور و نتيجه اش تخريب طرفين خواهد بود .از اين رو شيوه های عشق ورزی را شماره می کنم .
شيوه های عشق ورزی
۱-.عاشق نبايد در عشق ورزی، واکنش ديگری باشد. او بايد بر عقيده استوار و در اظهار عشق، خودجوش باشد.
۲- عاشق بايد دائم در رشد خويش بکوشد. يعنی استعدادهای گوناگون خويش را رشد بدهد. تا ميدان رشد ديگری را نيز وسعت دهد.
۳- عاشق بايد عقيده و علاقه را دليل راه قرار دهد و از آندو، حتی بخاطر معشوق، جدا نشود.
۴- اشتباه و خطا را بايد جبرانپذير دانست. در جبران آن، دو همسر بايد صميمانه همکاری کنند. قوتهای يکديگر را ضعف نشمارند. خطا و ضعف را نه بپوشانند و نه ناديده بگيرند و نه مطلق و چماق کنند.
۵- به هر عهدی که در ميانشان میآيد، بايد وفا کنند چرا که عشق، عهد است. عهد که شکست، عشق شکست برداشته است.
۶- تسليم ترديد و ترس نبايد شد. نه تنها ترديد و ترس از بابت عشق ديگری بخود، بلکه بيشتر از بابت عشقی که خود به ديگری داريم.
۷- ميزان عشق، حق جويی است. عاشق و معشوق بايد به حق قانع باشند و در زناشويی، همواره حق را اساس رابطه قرار دهند. از سر حق حتی بخاطر يکديگر نگذرند.
۸- نه تنها پيش از تسليم کردن بدنها به کشش يکديگر، بايد در عقيده و علاقه، آشنايی پديد آمده باشد، بلکه آينده نيز بايد تا حد ممکن روشن شده باشد.
۹- عرصه عشق، عرصه فدا شدن، هيچ شدن و...، نيست. عرصه عشق، عرصه محدوديت آزاديها نيست. عرصه گسترشپذير رشد و آزاديها است.
۱۰- زور را نبايد وسيله کرد. در همه حال و پيش از هر کار، راه حل هر مشکلی را بايد در خود جست. بايد اول مطمئن شد که هدفی به زيان ديگری در سر نداريم و خميرمايه وسايلی که برای رسيدن به هدف بکار میبريم، زور نيست.
غير از فضاهای عشق آفرينی که بايد زمينه تمرين هر دو نفر باشد ، هر دو بايد فضلهای يکديگر را بشناسند و به آنها احترام بگذارند .
فضلهای زنان : فضل مادری ، فضل بارداری ، آموزش کودکان ، آموزگاری عشق ، هنرمندی ، ديدن آينده در حال هستند .
فضلهای پدری : فضل پدری ، فضل کار در مرحله توليد فرآورده ها ، فضل استواری و اعتماد به خانواده دادن و ستون خانواده شدن است .
اگر مرد زن را گرامی ندارد و حقير بداند، نمیتواند او را بعنوان انسان همسر دوست بدارد. اما اگر عشق تنها محرک انسان نباشد، محرک اول او هست. پس وقتی مرد نتواند زن را در مقام انسانيت، دوست بدارد، ناگزير بعنوان «شئی جنسی» در او نظر میکند و در شمار کسانی میشود که زن و فرزند را در رديف مال و منال دوست میدارند .
برای اينکه زن خود را با مرد دوگانه نيابد، بر مرد است که بداند خداوند «مرد را با دو قلب نيافريده است». او نمیتواند در درون زناشويی، دلی با همسر و در بيرون آن، دلی با همبستر داشته باشد. بر مرد است که عفت خويش را «قوام» عفت زن بداند و با عفت بماند . زنا نکند چرا که وقتی مرد عفت خويش را از دست میدهد و با زنی همبستر میشود، نظام زناشويی را به بازی مرگ عشق می برد .
و در کشور ما جايی برای شناخت در همسری نمی گذارند . شناخت بر اساس سکس است . تنها از شکل ، ميزان درآمد و وضعيت مالی خانواده ها صحبت می شود . قبل از اينکه با هم به عقد درآيند و هم بستر شوند کمتر به عقيده ها فکر می کنند . حقوق نزد جوانان و زندگی بر حقوق و در عدالت ، برای آنها ناشناخته است . رژيم روزانه زنان را در شکل سکس بيان می کند و می خواهد به هر شکل آنها را سکس پوشانده وانمود کند . البته در اين کار تا حدودی موفق نيز بوده است . بسياری پسران و دختران را وسيله التذاذ خود می دانند . و بسياری از دختران سرمايه مالی پسران را عامل خوشبختی خود می انگارند .
وقت آن رسيده که انتقال قدرت به حکومت مردم سالار با وارد شدن مردم در صحنه مبارزه عليه استبداد ، فضای آموزش برای نسل جوان را فراهم آورد . نسل جوان اگر بنياد نظر خود را بر اساس آزادی و احترام به حقوق ديگری و زندگی در عدل و رشد تغيير دهد ، خانواده را محل آزمايش رسيدن به عشق و آزادی خواهد يافت . وگرنه جزو آن ۷۵ درصدی می شود که يا از زندگی مشترک خود ناراضی هستند يا بی تفاوت هستند و يا درحال جدا شدن می باشند و يا جداشده اند.
زيبايی عشق ارزش آن را دارد که برای رسيدن آن تغيير را اساس کار کنيم .
متن سخنرانی در جلسه کانون دفاع از حقوق بشر در ايران ( به مناسبت روز جهانی خانواده )