جمعه 15 آذر 1387   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

مصاحبه روزآنلاين با مهدی عربشاهی، بهاره هدايت، علی رضا رجايی و علی تاجرنيا در مورد جنبش دانشجويی

مهدی عربشاهی: تیغ سرکوب دیگر دانشجویان را نمی ترساند‏

با مهدی عربشاهی، دبير تشکيلات دفتر تحکيم وحدت در آستانه ۱۶ آذر درارتباط با عملکرد دفتر تحکيم ‏وحدت گفت و گو کرده ايم. وی معتقدست “عملکرد دفتر تحکيم وحدت را نيز بايد با در نظر گرفتن اين ‏شرايط و تهديدات بيرونی فراوانی که وجود دارد بررسی” کرد. اين مصاحبه را می خوانيم.‏

‎‎عملکرد دفتر تحکيم وحدت در سه سال و نيم اخير را چگونه ارزيابی می کنيد؟ آيا اين عملکرد می ‏تواند نمره ی قبولی بگيرد؟‎
سالهای اخير دانشگاه و فعالان دانشجويی روزگار سختی را پشت سر گذاشته اند که شايد اشاره دوباره به آنها ‏تکرار ملال آور مکررات باشد. در اين سالها حضور نيروهايی که نگاه غير دانشگاهی و بعضا امنيتی به ‏مسائل دانشگاه داشتند در مصدر امور باعث شد تا شاهد برخوردهای سنگينی با دانشگاهيان شويم. تعطيلی ‏بسياری از تشکلهای دانشجويی منتقد، نشريات دانشجويی، صدور احکام محروميت از تحصيل توسط کميته ‏های انضباطی، بازداشت های گسترده دانشجويان و ستاره دار کردن آنها همه با هدف خاموش کردن هرگونه ‏صدای منتقدی در دانشگاه صورت گرفت. با اين حال دانشجويان و در صدر آنها انجمنهای اسلامی مقاومت ‏قابل تحسينی نشان دادند که به نظر می رسد ايستادگی اين سالها در تاريخ جنبش دانشجويی به ياد خواهد ماند. ‏عملکرد دفتر تحکيم وحدت را نيز بايد با در نظر گرفتن اين شرايط و تهديدات بيرونی فراوانی که وجود دارد ‏بررسی کرد؛ مقايسه آن با روزهايی که تحکيم از امکانات گسترده حکومتی بهره مند بود منصفانه نيست. در ‏هر حال گمان می کنم با وجود برخی ايرادات طبيعی و نقدهايی که به کارنامه اين سالها وارد است، در ‏مجموع فعالان تحکيم از اين آزمون سربلند بيرون آمده اند.‏

‎‎بعضی از فعالان سياسی هم چون آقای رجايی معتقدند دفتر تحکيم در اين سال ها، به جای آنکه ‏عقلانيت را سرلوحه کار خود قرار دهد، به دنبال آن است تا به نوعی نوک پيکان مخالفت با نظام سياسی باشد. ‏نظر شما چيست؟‎
متاسفانه بعضی از تحليلگران مسائل دانشجويی در ايران به نوعی با تاخير فاز فعاليت های دانشجويی را ‏تحليل می کنند و به اين نکته بی توجه هستند که تغيير نسل فعالين دانشجويی به سرعت رخ می دهد.مادر اين ‏سالها تلاش کرده ايم تا با جمع بندی ۱۰ سال گذشته تحکيم به رويکردی منطقی نسبت به مسائل برسيم و اين ‏نگاه را در بيانيه ها و قطعنامه های خود به خوبی منعکس نموده ايم. توجه بيشتر به مباحث فرهنگی و ‏اجتماعی و تاکيد بر رويکرد مدنی به عرصه سياست با همين هدف انجام شده و بارها اعلام کرده ايم که ‏جايگاه تحکيم نه در عرصه فعاليت حرفه ای سياسی بلکه در جامعه مدنی و عرصه عمومی است. از نظر ما ‏دو خطای کليدی انجمن های اسلامی در گذشته يکی عمل در قامت يک حزب تمام عيار و ديگری تعبير ‏نادرست از سياست دوری از قدرت و پوشيدن لباس اپوزيسيون نظام سياسی بود که اولی با ويژگی های ‏آرمانخواهی دانشجويان در تضاد بود و دومی با مختصات سنی و تجربی دانشجويان هماهنگ نبود. ‏

‎‎در اين سال ها بسيار شنيده ايم که جنبش دانشجويی دچار سکون و رکود شده است. نظر شما ‏چيست؟ ايا برنامه ای برای بيرون آوردن جنبش دانشجويی از اين وضع داشته ايد؟‎
از نظر ما ايران در ساليان اخير وارد يک دوره انقباضی شده و فعاليتهای سياسی و اجتماعی به طور کلی ‏دچار رکود و انفعال شده است. از ويژگی های دوره های انقباضی می توان به سرکوب شديد توسط حاکميت، ‏نا اميدی و رويگردانی مردم از عرصه سياست و نداشتن حرف جديد توسط روشنفکران اشاره نمود. در واقع ‏تاکنون راه حل مورد اجماعی برای عبور از بن بست سياسی فعلی ارائه نشده و به طور طبيعی فضای ‏دانشگاه نيز از فضای کلی اجتماع جدا نيست.اين روزها احزاب، روشنفکران، رسانه ها و ساير جريانها نيز ‏از رونق دوران اصلاحات بهره مند نيستند. با اين حال فعاليتهای دانشجويی در مقايسه با ساير جريانها هنوز ‏از رونق نسبی برخوردار است. گردهمايی ها وتجمعات دانشجويی بعضا از سالهای گذشته نيز پرشورتر است ‏و به دليل همين خصلت اعتراضی دانشجويان بيشترين هزينه نيز از سوی دولت نهم به دانشگاه تحميل می ‏شود.‏

‎‎برخی از دانشجويان همواره اين انتقاد را به دفتر تحکيم وحدت دارند که بيشتر از مشکلات ‏دانشجويی، به دنبال خودنمايی سياسی است. چه پاسخی به اين مساله داريد؟‎
توجه جدی به دفاع از آزادی های آکادميک و تلاش برای ترويج گفتمان دانشگاه مستقل از قدرت به همراه ‏تمرکز بر مشکلات صنفی دانشجويان در سالهای اخير در سرلوحه فعاليتهای دفتر تحکيم بوده تا جايی که ‏برخی از غيرسياسی شدن يا کم پرداختن ما به عرصه سياست ابراز نگرانی می کنند. بيشتر شعارها و ‏اعتراضات دانشجويی در اين سالها رنگ و بوی صنفی داشته و طرح چنين انتقادی دور از ذهن به بوده و به ‏نظر می رسد که ناشی از بی خبری از مواضع تحکيم وحدت است.‏

‎‎از استراتژی های مطرح شده در سال های اخير توسط دفتر تحکيم وحدت، بحث ديده بانی جامعه ‏مدنی است. آيا خود را در اين راه موفق می دانيد؟‎
شعار ديده بانی جامعه مدنی از بهترين سياست های اتحاديه انجمن های اسلامی بوده و تلاش کرده ايم تا با ‏ارتقای آن به نوعی پشتيبان جامعه مدنی باشيم. ارتباط بيشتر با نهادهای مدنی و توجه به ساير جنبش های ‏اجتماعی از نتايج عملی اين سياست است. در واقع از طريق کميسيون زنان با جنبش زنان و از کانال ‏کميسيون اقوام با جنبش های قومی ارتباط نزديکی برقرار شده و واحد اجتماعی نيز در صدد نزديکی هرچه ‏بيشتر با فعالان صنفی معلمان و کارگران است. با اين حال با توجه به اينکه اين سياست هنوز دارای برخی ‏نقاط ابهام بوده و در اين حوزه انباشت تجربه چندانی نداشته ايم نياز به تمرکز بيشتری برای يادگيری به روش ‏آزمون و خطا داريم.‏

‎‎در سال های اخير سرکوب دانشجويان شدت بيشتری داشته است. آيا برنامه خاصی برای آنکه از ‏زير ضرب خارج شويد، داشته ايد؟‎
اين موضوع بستگی به سياست های حاکميت داشته و ما توانايی تغيير آن را نداريم. ما تنها می توانيم ‏دانشجويان را به ايستادگی بيشتر و مسوولين را با بالا بردن آستانه تحمل خود دعوت کنيم. تصور می کنم که ‏دانشجويان سازگاری بيشتری با اين شرايط پيدا کرده اند و تيغ سرکوب آقايان ديگر چندان مانند گذشته موجب ‏هراس و عقب نشينی دانشجويان نمی شود وشايد در آينده سياستگذاران نظام نيز با مشاهده اين مساله در ‏سياست سختگيرانه خود تجديد نظر کنند.‏

‎‎شورای مرکزی قبلی تحکيم تا چه حد در رسيدن به اهداف مورد نظر موفق بود؟‎‎
شورای مرکزی قبلی در بازسازی دوباره اين مجموعه نقشی اساسی ايفا کرد و فعاليت صادقانه آنها موجب شد ‏تا با برگزاری نشست های به نسبت منظم و برنامه های موفق در مقاطع حساس مثل ۱۸ تير و ۱۶ آذر دفتر ‏تحکيم جان دوباره ای بگيرد. جای آن است که اينجا از زحمات دوستان آن دوره که ديگر در شورای مرکزی ‏فعلی حاضر نيستند آقايان نيکونسبتی، وفقی، عزيزی و يزدانی تشکر کنم. فراموش نکنيم که آن شورا تنها ‏شورايی بود که همه اعضای آن هزينه فعاليتهای مستقل خود را با يک يا دو بار بازداشت دادند که اين در ‏تاريخ تحکيم امری بی سابقه بود.

‎‎چند سالی است که دفترتحکيم نگاه ويژه ای به بحث قوميت ها دارد. در مقابل انتقاداتی که دفتر ‏تحکيم را به دامن زدن به گرايش های شوونيستی متهم می کنند، چه پاسخی داريد؟‎



تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


مساله اقوام يکی از نقاط موفق کارنامه تحکيم در سالهای اخير بوده و به نظر می رسد تلاش تحکيم در ‏شکستن يخ های رابطه بين فعالان قومی و مرکزنشينان در حال ثمر دادن است. ما به عنوان گروهی که حقوق ‏بشر را در سرلوحه کارهای خود قرار داده ايم نمی توانيم نسبت به نفض حقوق اوليه و بديهی بخشی از ‏ساکنان اين سرزمين بی تفاوت باشيم.آموزش زبان مادری، امکان حفظ و گسترش سنت های خاص فرهنگی و ‏توسعه متوازن و همه جانبه مناطق مختلف ايران در کنار احترام به تماميت ارضی کشور چارچوب نگاه ما به ‏مساله اقوام را تشکيل می دهد. در ميان دانشجويان کرد و ترک و… نسل جديدی ظهور کرده که بی توجه به ‏پاره ای از اختلافات تاريخی به دنبال تعامل سازنده با ساير جريانهای مدافع دموکراسی و حقوق بشر در ايران ‏هستند و نبايد اين تمايل از سوی احزاب و گروههای سراسری بدون پاسخ بماند. اينگونه می توان به تجميع ‏مطالبات نيروهای پراکنده منتقدين حول محور دموکراسی و حقوق بشر دست زد. فراموش نکنيم که هيچ مدلی ‏برای آينده ايران بدون توجه به مطالبات بر حق اقوام ايرانی کامل نخواهد بود. در اين زمينه بازسازی هويت ‏ملی با در نظر گرفتن ويژگی های همه ساکنان اين سرزمين ضروری است و تعاريف ارتدکس از هويت ملی ‏با هدف همانندسازی و ناديده گرفتن تنوع طبيعی فرهنگی و نژادی راهگشا نيست. ‏

‎‎اين روزها بحث انتخابات بسيار داغ است. برخی از فعالان سياسی بيانيه دفتر تحکيم درباره ‏انتخابات را نوعی عقب نشينی نسبت به سال ۸۴ و موضع تحکيم در آن زمان می دانند. اين بيانيه چطور ‏صادر شد و هدف تحکيم از صدور آن چه بود؟‎
بايد ابتدا ديد که از چه منظری به مختصات صفحه سياست در ايران نگاه می کنيم تا مشخص شود که کدام ‏حرکت رو به جلو و چه حرکتی عقبگرد است. اکثر فعالين فعلی انجمنهای اسلامی اگرچه هنوز به درست ‏بودن سياست انتخاباتی تحکيم در سال ۸۴ معتقدند، با اين حال مخالف اين هستند که با انتخابات برخورد ‏ايدئولوژيک داشته باشند. از نظر ما بايد در مورد هر انتخاباتی به مقتضای شرايط روز تصميم گيری کرد. ‏اين ساده ترين کار است که ما بيانيه تحريم يا شرکت در انتخابات را از امروز برای همه دوره ها بنويسيم و ‏تنها تاريخ آن را عوض کنيم. البته ممکن است اين سوال پيش بيايد که چه چيزی نسبت به دوره قبل تغيير کرده ‏که بايد دوباره شرايط بررسی شود. پاسخ اين سوال در انتظاراتی است که در گذشته از انتخابات وجود ‏داشت. در آن زمان تصور اين بود که صندوق های رای، حلال همه دردهای ملت هستند و با رای دادن می ‏توان مسير دموکراسی و توسعه پايدار را گشود.امروز با توجه به تجربه ۸ ساله دولت خاتمی و روشن شدن ‏اينکه برخی از موانع ساختاری مانع اين امر می شود به نادرستی اين نگاه پی برده ايم. از نظر ما بايد ‏اصلاحات جامعه محور را جايگزين سياست اصلاحات از بالا نمود و اولويت پيشبرد آرمان دموکراسی ‏خواهی با جنبش های اجتماعی است. با اين حال شايد بتوان از طريق تغيير مديريت سياسی کشور فضای ‏حياتی برای رشد جنبش های اجتماعی فراهم کرد که اين سوالی است که در واحد سياسی تحکيم وحدت در ‏حال بررسی است و با عنايت به چارچوب تدوين شده در نشست آبان شورای عمومی برای رويکرد انتخاباتی ‏تحکيم تلاش می کنيم تا پاسخی مناسب برای اين سوال بيابيم و تصميم درستی بگيريم. البته در اين راه نيازمند ‏نقد و نظر سايرين نيز هستيم.‏

بهاره خسروی

***

بهاره هدايت: دانشگاه ‏فعال است و به حرکت خود ادامه می دهد و هزينه اين پيگيری را نيز پرداخت می کند

هاره هدايت، عضو شورای مرکزی دفتر تحکيم وحدت و مسوول سابق کميسيون زنان اين اتحاديه، از ‏اعضای قديمی و با تجربه اين تشکل دانشجويی است. او به دليل فعاليت هايش در دفتر تحکيم وحدت سابقه ‏چندين بار زندان رادارد که آخرين آن، چند ماه پيش بود. با بهاره هدايت به مناسبت روز دانشجو، درباره ‏وضعيت امروز دفتر تحکيم به گفت و گو نشسته ايم. خانم هدايت با تاکيد بر اينکه “وضعيت امروز به هيچ ‏وجه قابل مقايسه با وضعيت سال های گذشته نيست” می گويد: شايد امروز به دليل جو سرکوب و خفقانی که ‏در دانشگاه ها وجوددارد، بايد به دانشجويان نمره قبولی داد.‏

‎‎خانم هدايت، شما عملکرد دفترتحکيم را در سه و سال نيم اخير چگونه ارزيابی می ‏کنيد؟‎‎
بعد از انتخابات سال ۸۴ و در دوره ی آقای احمدی نژاد، با توجه به شرايطی که ايجاد شد فضا نسبت به قبل ‏خيلی متفاوت شده بود. در نتيجه برای فعال کردن نسل جديدی که وارد انجمن ها شده بودند، بايد راهکارهای ‏جديدی پيدا می کرديم که از طريق آن بشود هم نقاط قوت فعاليتهای سياسی دفتر تحکيم را تقويت کرد و ‏استمرار بخشيد و هم به عرصه هايی که در سال های قبل مغفول مانده بود پرداخت و انها را پررنگ کرد. ‏فعاليت در عرصه های فرهنگی و اجتماعی از اين جمله بود که عملکرد تحکيم در اين سه سال در اين حوزه ‏نسبت به گذشته کاملا قابل قبول بوده در حاليکه اصولا مطرح کردن “ورود به عرصه ی اجتماعی” در دوره ‏های نه چندان دور “مضحک” تلقی ميشد. خوشبختانه نگاه و رويکرد جديد تحکيم در اين سه سال، که به علت ‏تغيير گام به گام تلقی دفتر تحکيم از خاستگاه و جايگاه خود بوده، کاملا ملموس است و دستاوردهای تازه ای ‏هم برای ما داشته.‏

‎‎مثل چه مواردی؟‎‎
شاخص ان را با تشکيل کميسيون زنان دفتر تحکيم می توانم مثال بزنم که در همان انتخابات شورای مرکزی ‏سال ۸۴ استارت آن زده شد. تشکيل يک مجموعه دانشجويی که مشخصا به فعاليت های زنان بپردازد و روی ‏مسايل دختران دانشجو تمرکز داشته باشد و در عين حال از دل جريان دانشجويی برآمده باشد، تا جايی که من ‏باخبرم بی سابقه بود که به تدريج توانست اهدافش را در اين زمينه تا حدودی عملی کند. من کميسيون زنان را ‏به عنوان يک مثال و شاخصه ی جهت گيری تحکيم در دوره ی آقای احمدی نژاد می دانم. يا مثلا بحث ‏‏”تحکيم مهر” که از سال گذشته استارت خورد و معطوف به آسيب های اجتماعی برنامه ريزی شده بود که ‏البته روند آن بايد خيلی صيقل بخورد و اصلاح شود ولی به هر حال بروز اين نوع نگاه در مجموعه کاملا ‏تازگی داشته است.‏

‎‎يعنی فعال کردن تحکيم در جامعه مدنی؟‎‎
يعنی نگاه تحکيم به خاستگاه اصلی اش. به جامعه ی مدنی. ما در تداوم منطقی دو استراتژی دوری از قدرت ‏و نقد همه جانبه قدرت که تا سال ۸۴ پيگيری می شد، ديده بانی جامعه مدنی را سرلوحه ی شعارهای خودمان ‏قرار داديم. عملی شدن و کارکردی شدن اين خطوط که در تدوام منطقی هم تعريف شدند، حتی گاهی موجب ‏بروز اختلاف هايی با دوستان سياسی نزديک به مجموعه تحکيم شد. اما ما بسيار تلاش کرده ايم و می کنيم که ‏اين تلقی را از تحکيم جا بياندازيم که رويکرد دفتر تحکيم به مسائل سياسی، نه از نگاه يک فعال حزبی بلکه ‏از درون دانشگاه با ذائقه ی يک دانشجوی آرمانخواه به فضای سياسی جامعه است. ما “فعال دانشجويی” ‏هستيم پس برآمده از دانشگاهيم نه حزب، غايت همه ی احزاب از هر نوعش دستيابی به قدرت است که ‏دانشجو در مرحله ی مبارزه ی دانشجويی اش بايد از اين رويکرد دوری کند. در عين حال دانشجو نگاهش ‏ناظر بر کل جامعه است که تحولات سياسی تنها بخشی -البته تأثيرگذار- از آن است. اصولا اين زاويه ديد ‏سابقا در مجموعه وجود نداشت. من اين مساله را نکته ی مثبت فعاليت های تحکيم می دانم که در عرصه ‏هايی به جز ساحت سياسی نيز شروع به فعاليت کرد و تحت همان عنوان ديده بانی جامعه مدنی هم می شود ‏آن را تعريف کرد. ‏

‎‎يعنی سعی کرديد نوعی بازتعريف از عملکرد دفتر تحکيم ارايه کنيد.‏‎ ‎
بله.‏‎ ‎يعنی از اين حالتی که تحکيم را صرفا اپوزيسيون و تنها در ساحت سياسی می شناختند و همچنين وجهه ی ‏تاريخی آن که يک تشکيلات حکومتی در داخل دانشگاه تعريف می شد، در اين سه سال مورد بازبينی قرار ‏گرفت و سعی کرديم از اين دو تعريف فاصله بگيريم و نوع نگاه به تحکيم راتغيير دهيم. دفتر تحکيم هم اکنون ‏نه ديگر پشت بيرق احزاب اصلاح طلب سينه می زند و نه طرح رفراندوم را مطرح می کند ـ جدا از ‏مطلوبيت يا عدم مطلوبيت اين طرح- بلکه نگاهش نسبت به خودش و به تحولات سياسی کشور منطقی تر از ‏چند دوره ی قبل شده است. مثالم را هم روی بيانيه ی پايانی نشست اخير اين اتحاديه مطرح می کنم که زاويه ‏ی نگاهمان را به موضوع انتخابات کاملا با معيارهای فعاليت دانشجويی همسو نشان می دهد. شعار دوری از ‏قدرت در دوره ی قبلی مجموعه مطرح شد و ما با درصدی ضريب خطا توانستيم آن را “عملی” کنيم، ديگر ‏‏”وابستگی” به احزاب نداريم و “ميزان رابطه مان” را با احزاب با وسواس تعيين می کنيم. در عين حال تغيير ‏ديگری که مجموعه در اين سه سال داشته اين است که خوشبختانه در دوره ی جديد برای ايجاد حداقلی از ‏انسجام تشکيلاتی تلاش های مجدانه ای ميشود. چيزی که از سالها قبل نقطه ضعف محسوس ما محسوب ميشد ‏و متاسفانه ـ شايد به دليل فشارهايی که در سالهای پايانی دوره ی اصلاحات روی مجموعه تحکيم بود- دچار ‏وضعيت بسيار بد تشکيلاتی شده بود. ما به سمت ترميم حرکت کرده ايم و من فکر می کنم با لحاظ شرايط ‏سرکوب شديدی که با دوره ی قبل قابل قياس نيست موفق بوده ايم.‏

‎‎يعنی فکر می کنيد به همه اهدافی که مدنظر بود رسيديد؟ مثلا در مقايسه با گذشته چقدر خود را ‏موفق می دانيد؟‎
اگر منظور از گذشته فعاليت های دانشجويی در دوره ی اصلاحات است بايد اول بگويم که در آن دوره ‏دانشجويان منتقد از چه طيفی از ابزارها و راهکارها برای پيشبرد اهدافشان برخوردار بودند و الان وضعيت ‏ما چگونه است؟ سرکوب ها آن زمان چگونه سازماندهی می شد و الان نهادهای پيشبرنده ی سرکوب دانشگاه ‏چارچوب فعاليت های دانشجويی را چگونه تعريف می کنند؟ يک ابزار مهم در دانشگاه انتشار آزاد نشريات ‏دانشجويی و فعاليت آزاد تشکلهای دانشجويی است. آيا تضييقاتی که الان در طول اين سه سال صورت گرفته ‏اصولا قابل قياس با دوره ی پيش از آن است؟ ستاره دار شدن دانشجويان در اين سه سال باب شد، آيا پيش از ‏آن چنين بود؟ جعل نشريات دانشجويی و حبس ۱۵ ماهه ی قربانيان آن در اين دوره بود و بسياری موارد ‏ديگر. در کنار اينها بگذاريد سانسور اخبار دانشجويی با دستور مقامات بالا در نشريات و روزنامه های ‏سراسری و بسياری موارد از اين دست، آيا با دوره ی قبل قابل قياس است؟؟ بنابراين مسلما شرايط عميقا ‏تغيير کرده، از همه لحاظ. از يک ديدگاه منصفانه هم بايد استقلال کامل مالی دفتر تحکيم از دانشگاه را به ‏عنوان نقطه ای درخشان در کارنامه ی تشکيلاتی اش تلقی کرد که در دروه های قبلی چنين مسأله ای اصلا ‏مطرح نبود. در کنار اينها وضعيت کلی جامعه را هم مجبوريم لحاظ کنيم. کل جامعه ای که يک زمانی پيگير ‏اصلاحات و مطالباتش بوده، در عرصه های مختلف از فضای روزنامه نگاری گرفته تا فعاليتهای سياسی و ‏حزبی، سالهاست دچار رکود و سکون است. دانشگاه هم اين رکود را بازتاب می دهد. اين نگاهی که دانشگاه ‏را منفک از جامعه تلقی می کند به نظر من نادرست است. با اين حال اين سرکوب ها هنوز ادامه دارد و هنوز ‏کانون های بحرانی در دانشگاه ها ايجاد می شود و اعتراضاتی صورت می گيرد وتعدادزيادی از دانشجويان ‏قربانی اين سرکوب ها می شوند؛ از محروميت از تحصيل تا زندانی شدن. اين نشان می دهد هنوز دانشگاه ‏فعال است و به حرکت خود ادامه می دهد و هزينه اين پيگيری را نيز پرداخت می کند. اگر اين سرکوب ها ‏کاملا موفق بود چنين تحرکاتی در دانشگاه ها صورت نمی گرفت. يعنی حاکميت دليلی نداشت اين گونه مستمر ‏با دانشگاه ها برخورد کند. ‏

‎‎بحث داغ اين روزها، بحث انتخابات است و البته دفتر تحکيم هم بيانيه ای در اين زمينه داده است. ‏بعضی اين بيانيه و اعلام موضع را، نوعی عقب نشينی تحکيم از بحث تحريم که ۴ سال پيش مطرح شد تلقی ‏می کنند‏‎. ‎
ابدا اينطور نيست. اولا طرح “تحريم انتخابات” توسط کسانی نظير همين افرادی تصويب شد که الان در ‏شورای مرکزی تحکيم در حال فعاليت هستند. يعنی ما خودمان را دخيل و اثر گذار در آن تصميم گيری می ‏دانيم و هنوز هم از آن دفاع می کنيم. منتها بحثی که الان هست اين است که تحريم انتخابات تصميم ۳ سال ‏پيش ما بوده و ما الان منطقاً بايد به تحليل دوباره فضا بپردازيم در عين حال چون دفتر تحکيم يک مجموعه ی ‏از پايين به بالا تعريف می شود بايد فرايند تصميم گيری را در هر دوره به طور مجزا طی کند. لذا اتخاذ هر ‏تصميمی اولاً حق بديهی دفتر تحکيم است و کسی حق زير سوال بردن آن را ندارد و ثانيا فرايند منحصر به ‏فردی را بايد طی کند. همين رويکرد هم الان در مجموعه حاکم است. يعنی ما تاکنون صرفا به تحليل فضای ‏فعلی پرداخته ايم. بيانيه ای که شما اشاره کرديد نيز همين را تأييد می کند. ما در بيانيه مان گفته ايم که “هيچ ‏موضع پيشينی” در مورد انتخابات اتخاذ نکرده ايم. يعنی موضع تحريم انتخابات هم برای ما يکی از گزينه ‏های پيش روست و ممکن است با برآورد فضا به اين تصميم برسيم. ما اتفاقا گامی هم به جلو برداشته ايم و به ‏جای اينکه تمام تمرکزمان را روی اين يا آن کانديدا معطوف کنيم برای اولين بار بحث “مطالبه محوری” را ‏به طور جدی مطرح کرده ايم. يعنی می خواهيم بازتاب مطالبات ما در فرايند انتخابات ديده شود نه اينکه ما ‏همچون گذشته در جذبه ی بحث های انتخاباتی و چانه زنی روی اين يا آن کانديدا غرق بشويم. اتفاقا با وجود ‏اينکه طرح “مطالبه محوری” ابتدا ميان بسياری از گروه های سياسی جدی گرفته نميشد ولی الان می بينيم که ‏بسياری از همان افراد خوشبختانه به فکر تدوين مطالباتشان افتاده اند و ما هم از اين استقبال می کنيم و همه ی ‏گروه ها را دعوت می کنيم که پيروی ازاين رويکرد را اتخاذ کنند.‏

‎‎نمونه جهانی يا داخلی در اين زمينه وجود دارد؟‎
نمونه تجربه شده اش را می توان در جنبش زنان و بحث کمپين يک ميليون امضا ديد. اين تجربه ناشی از ‏همان تغيير رويکردی بود که سه سال پيش دفتر تحکيم در اقبال به جنبش های اجتماعی از خود نشان داد. ‏نزديکی ما به گروه های مختلف جنبش زنان باعث شده که از نزديک تجربه ی کمپين يک ميليون امضا را ‏لمس کنيم و حتی به نوعی در آن شريک باشيم. در کمپين يک سری مطالبات مشخص مطرح شد و در کنار آن ‏از سوی حاکميت سرکوب شديدی صورت گرفت، ولی جنبش زنان مقاومت شديدی در مقابل اين قضيه مطرح ‏می کند و هر بار هم خلاقيت جديدی برای ادامه روند بروز می دهد. اين يک تجربه به لحاظ زمانی بسيار ‏نزديک به ماست و می تواند الگو قرار بگيرد.. فکر می کنم طرح مطالبات مشخص باعث مقاوم شدن جنبش ‏در مقابل فشارها می شود. يعنی نيروهای جنبش را برای پاسخگويی و جا انداختن منطق مطالباتشان آماده ‏خواهد کرد.‏

مصاحبه از شيرين کريمی

***

علی رضا رجايی: اينکه به شکل بی پرواتری انتقادات خودمان را به جنبش دانشجويی مطرح می کنيم نشان می دهد که در مرحله درست تری قرار ‏داريم.
با علی رضا رجايی، فعال ملی ـ مذهبی در ارتباط با جنبش دانشجويی سخن گفته ايم. او معتقدست “فضای ‏جنبشی تا حدی مهار شده، ولی کاملا روشن است که به محض گشايش فضای سياسی، اين جنبش نيز اشکال ‏روشن تری به خود خواهد گرفت”. اين مصاحبه در پی می آيد.‏

‎‎آقای رجايی، بعضی از فعالان سياسی معتقدند اصلا چيزی به اسم جنبش دانشجويی وجود ندارد و ‏ما به جای جنبش بايد از کلماتی چون جريان دانشجويی استفاده کنيم. نظر شما در اين باره ‏چيست؟‎‎
در اينکه جنبش دانشجويی از يک سابقه ی روشن برخوردار است هيچ ترديدی نيست، ولی اين محتوای جنبش ‏که در دانشگاه های ايران وجود دارد و از نمونه های منحصر به فرد جنبش های دانشجويی در دنياست، فراز ‏و فرودهايی دارد و در مقاطعی با سرکوب های سياسی که صورت می گيرد محتوای جنبشی خودش را تا حدی ‏تقليل می دهد. اين وضعيت چندان آگاهانه و از پيش تعيين شده نيست و به فضای سينوسی بر می گرددکه در ‏يکصد ساله ی اخير در فضای سياسی ايران وجود داشته و در جنبش دانشجويی ايران عيان است و به شکل ‏بارزتری بروز پيدا می کند. در مقاطعی که می توانيم بگوييم مقاطع افول حرکت جنبش دانشجويی در ايران ‏است، خيلی ها به تصور مرگ جنبش دانشجويی درباره ی آن صحبت می کنند ولی واقعيت اين است که ‏مطالبه ی مستمری تحت عنوان دموکراسی سازی عرصه ی اجتماعی وسياسی در ايران است و اين يک ‏مطالبه ی همچنان مستمر است که جامعه ی ايران با آن مواجه است و هر از چندگاهی به شکل عيان تری در ‏فضای دانشجويی ايران ديده می شود. درحال حاضر می توانيم بگوييم اين فضای جنبشی تا حدی مهار شده ‏است. ولی کاملا روشن است که به محض گشايش فضای سياسی، اين جنبش نيز اشکال روشن تری به خودش ‏خواهد گرفت.‏

‎‎يعنی حيات اين جنبش، به ميزان برخوردهايی که با آن انجام می شود بستگی دارد؟‏‎‎
هم بله، هم خير. ما در مورد خاص دانشگاه، وجود جنبش را لزوما در شکل رفتارهای فيزيکی خيلی عيان ‏نمی توانيم ارزيابی کنيم. بلکه نوعی مطالبه ی دايمی در جامعه ی ايران در اين يکصد ساله وجود داشته که ‏دانشجويان، بيشتر از ساير افراد جامعه از ان بهره برده اند. در واقع مطالبه ی طبقه ی متوسط شهری و ‏گرايش ها و طيف های متفاوت آن است که می توانيم بگوييم هم چنان در مسير دموکراتيزاسيون نيمه کاره ‏است. ولی در صورتی که مطالبات به انجام برسد ما می توانيم از پايان جنبش دانشجويی در ايران صحبت ‏کنيم.‏

‎‎به هر حال پايان که معنا ندارد. مثلا الان در خيلی از کشورها، جريانات دانشجويی مطالبات صنفی ‏را پيگيری می کنند.‏‎
مطالبات صنفی هم بخشی از گستره ی جنبش دانشجويی است. زمانی که مطالبات صنفی به شکل اعتراضات ‏جمعی يا مطالبه ی عمومی صورت نگيرد جنبشی نداريم. ولی وقتی مطالبه ی عمومی به شکل پنهان يا آشکار ‏وجود نداشته باشد ما می توانيم راجع به اين جنبش صحبت کينم. در واقع تا زمانی که طبقه ی شهری که بعد ‏از مشروطه به عنوان موتور تجدد در ايران در عرصه ی سياسی ورود کرده است نتواند به طور تمام و ‏کمال، هم به جهت طبقاتی و هم به جهت ايدئولوژيک غلبه ی کامل پيدا کند اين جنبش وجود خواهد داشت.‏

‎‎به اعتقاد شما در جريانات دانشجويی عقلانيت وجود دارد.‏‎ ‎
عقلانی بودن جنبش دانشجويی يا هر حرکت سياسی موضوع قابل بحثی است. ممکن است مقصود اين باشد ‏که حرکت عقلانی يعنی حرکت مثمرثمر يا بهترين نوع حرکت يعنی حرکت عقلانی؛ در صورتی که اين ‏طور نيست. ممکن است حرکتی عقلانی باشد ولی بر اساس محاسبات عقلانی غلط صورت بگيرد. حرکت ‏جنبش دانشجويی يقينا حرکت عقلانی بوده است. ولی آيا اين عقلانيت به معنای اين است که درست هم بوده؟ ‏اين محل بحث است. به نظر من، نه. يعنی در مقاطعی جنبش دانشجويی به دلايل زيادی - که طرح بحثش به ‏جهت فضايی که در ايران است و ما بايد با ملاحظه در باره ی خيلی مسايل صحبت کنيم امکان پذير نيست- ‏حرکت عقلانی درستی نداشته است. حرکت دانشجويی با صورت بندی های نادرستی به عرصه ی سياسی در ‏سال های آخر عمر دوم خرداد ورود پيدا کرده است. نتايجش هم نتايجی بود که فکر می کنم حداقل بخش قابل ‏توجهی از جنبش دانشجويی به بی ثمر بودن آن يا اينکه اين حرکات باعث ضرباتی به جنبش شد اتفاق نظر ‏داشته است. بنابراين من در مورد عقلانی بودن حرکت ترديد زيادی ندارم ولی در باره ی درست بودنش ‏اعتقاد دارم که مسيرهای چند سال آخر دوم خرداد مسيرهای درستی نبوده است.‏

‎‎زمانی آقای حجاريان گفته بود که دانشجويان به جای عمل سياسی، به دنبال مباحث تئوريک باشند. ‏شما هم چنين نظری داريد؟‎
مسلما اگر از جنبش دانشجويی انتظار توجهات تئوريک و ارزيابی های عميق نداشته باشيم ديگر از چه کسی ‏بايد داشته باشيم؟ اگر منظور اين است که از جنبش دانشجويی نبايد مثل يک سياست مدار خيلی حرفه ای و ‏محال انديش انتظار داشته باشيم حرف شما درست است ولی اگر منظور اين است که آيا می توانيم از جنبش ‏دانشجويی انتظار حرکت عميق داشته باشيم، جدا از اينکه آيا ما موافق آن حرکت باشيم يا خير، من می گويم، ‏بله. ما اصلا انتظارمان همين است که به تناسب ظرفيت هر جريان بايد از آن انتظار پختگی داشته باشيم و ‏نسبت به ناپختگی هر جريانی در هر سطح از صلاحيت بايد برخورد انتقادی بکنيم. اين فرقی نمی کند که ‏فردی تصدی های سياسی داشته باشد يا تصدی های جنبشی از جمله جنبش دانشجويی. به نظر من اين انتظار ‏نامعقولی از جنبش دانشجويی نيست.‏

‎‎يعنی تئوری پرداز جريان اصلاحات و دموکراسی خواهی؟‎‎
به عنوان تئوری پرداز و حداقل به عنوان تئوری پرداز رديف اول لزوما نه، ولی در عين حال فکر نمی کنم ‏بشود از پيش تعيين کرد که در هر حرکت لزوما چه جريانی تئوری پرداز است. آقای حجاريان هم نگفتند ‏تئوری پردازی کنيد، بلکه گفتند کار تئوريک کنيد. به هر صورت اين توصيه به هر جريانی يک توصيه ی ‏درست است.‏

‎‎خب، با اين بحث ها، شما به عنوان يک فعال سياسی شناخته شده، چه توصيه ای به دانشجويان ‏داريد؟ يعنی عمل درست در زمان حاضر را چه می دانيد؟‎
سوال سختی است. يعنی اينکه چه کاری درست است و چه کاری درست نيست به شکل يک نسخه به آسانی ‏تجويز کردنی نيست. ما معمولا وقتی درباره ی صحت عمل سياسی صحبت می کنيم در باره ی مجموعه ای ‏از اعمال، رويکردها يا شاخص های تحليلی صحبت می کنيم. جنبش دانشجويی بعد از دوم خرداد تلاش کرد ‏از ميراث به جا مانده از دهه ی ۶۰ دانشگاه يعنی دفتر تحکيم وحدت يک گونه ای از کانون سياسی متمرکز ‏درست کند که اهداف و فعاليت های جنبش دانشجويی را متمرکز کند. به همين جهت گاهی اين طور به نظر ‏می آمد که شبيه يک حزب عمل می کند که پايگاه خود را در دانشگاه مستقر کرده است. اين تلاش در پی ‏ضربه هايی که دفتر تحکيم در جريان مبارزات سياسی خورد به نظر می رسد که از دست رفته است و در ‏حال حاضر هيچ کانون متحد کننده ای برای حرکت های دانشجويی وجود ندارد. تقريبا می توانيم بگوييم که به ‏نظر می رسد هيچ اتفاق نظری وجود ندارد که يک جريان سياسی و يک چيزی شبيه دفتر تحکيم سال های بعد ‏از دوم خرداد، مشروعيت نمايندگی سياسی از طرف همه ی گرايشات را دارد. اين به ان جهت است که به ‏روشنی تنوع ايدئولوژيک در دانشگاهها زياد است و اين تنوع مانع از هجمه ی يک جريان خاص می شود و ‏معلوم نيست اگر يک جريان دانشجويی بخواهد واجد اکثريت بشود لزوما بايد از چه شاخص هايی برخوردار ‏باشد. گاهی وقت ها در همين مورد به نظر می آيد سوء تفاهم های زيادی ايجاد شده است. به نظر می آيد که ‏صرف نظر از تلاش های تئوريکی که هر گرايش سياسی از هر جنسی بايد انجام دهد، نوعی هميابی است و ‏در حال حاضر چيزی که من در حرکت های دانشجويی مشاهده می کنم نوعی سرگردانی است؛ در عين حال ‏که بسيار مايلند راديکال باشند، خيلی هم اصرار نمايشی دارند که به عنوان نوک پيکان ترقی خواهی حرکت ‏سياسی مطرح باشند. يعنی چون خيلی ميل به نشان دادن ترقی خواهی دارند می بينند که نمی توانند بدون متحد ‏سياسی در جامعه پيچيده ای مثل ايران با فشارهای زيادی که هست حرکت کنند. در عين حال هم خيلی مايلند ‏که مرزبندی روشنی با حرکت اصلاحی داشته باشند و از موضع يک جور استقناع با نيروهای سياسی، ‏بخصوص اصلاح طلبِ به تعبير خودشان حکومتی، حرکت کنند. اين نمايش ترقی خواهی مستلزم نوعی ‏حرکات راديکال است که در عين حال امکان آن وجود ندارد. اين نگاه متاسفانه منجر به نوعی بی پناهی می ‏شود. به نظر من تا زمانی که به يک توافق نسبی سياسی نرسيده اند می توانند به شکل فرهنگی تری حرکت ‏کنند. به هر حال من فکر می کنم که صرف نظر از بحث های محتوايی که خيلی پيچيده ودامنه دار خواهد بود ‏آنچه جنبش دانشجويی به آن نياز دارد نوعی هميابی است و بايد بداند که با چه نيروهايی می تواند متحد باشد. ‏يک نيروی سياسی برای متحدان خودش می تواند مرحله بندی و سطح بندی کند. در يک مرحله سياسی خاص ‏با متحدی خاص و در هر مرحله با متحدان خود سطح اتحاد خود را می تواند تعريف کند. ما به هيچ حرکت ‏دانشجويی نمی توانيم توصيه کنيم با اين دقتی که من می گويم عمل کند و حتی در احزاب سياسی خودمان ما ‏نمی توانيم اين دقت را مشاهده کنيم. ولی اگر خيلی اصرار داشته باشند که حضور سياسی خود را در هر ‏مقطعی حفظ کنند لازم است که مقدماتی را که عرض کردم و نهايتا به هميابی و اتحاد سياسی منجر می شود ‏در هر سطح و هر مرحله لحاظ کنند که در حال حاضر در حرکت های دانشجويی ديده نمی شود. اصولا ‏سران حرکت های دانشجويی هم خيلی روشن نيستند. گروهی فعالان خيلی قابل احترامی مثلا در دفتر تحکيم ‏شاخه ی علامه هستند. ولی اصولا ظرفيت چندانی برای حل خيلی از مسايلی که در حرکت های دانشجويی ‏وجود آمده است در جايگاهی که آن ها قرار دارند وجود ندارد. اين مساله حرف های آقای حجاريان را حداقل ‏در زمينه ی بحث کردن در باره ی ايدئولوژی سياسی خاص موجه نشان می دهد.‏

‎‎به نظر می آيد شما نقدهای زيادی به جنبش دانشجويی داريد؟‎
اينکه به شکل بی پرواتری انتقادات خودمان را مطرح می کنيم نشان می دهد که در مرحله درست تری قرار ‏داريم. حداقل دستاورد بحث درست سياسی توهم زدايی از يک حرکت است. چون هر حرکت سياسی را خطر ‏ايجاد توهم حتی در احزاب خيلی پيشرفته تهديد می کند. همين است که گاها شکست يک جريان سياسی غير ‏قابل انتظار به نظر می رسد. چون توهم کرده است به فضا و نتايجی که نادرست است. من فکرمی کنم در ‏مرحله ی درستی قرار داريم. به اين دليل که فرصت زيادی پيدا کرديم و می توانيم گذشته را جمع بندی کنيم و ‏خيلی مولفه های سياسی را که معمولا لحاظ نکرده ايم، لحاظ کنيم. بله. من به حرکت های دانشجويی خيلی ‏انتقاد داشتم ودر همان مراحل نيز به صراحت اعلام کردم.‏

‎‎نظرتان درباره بيانيه انتخاباتی دفتر تحکيم وحدت چيست؟ شما اين بيانيه را چطور ارزيابی می ‏کنيد؟ بخصوص اينکه در سال ۸۴انتقاداتی به بيانيه دفتر تحکيم مبنی بر تحريم انتخابات داشتيد.‏‎‎
به هرحال با ارزيابی گذشته به روشنی مخالفم و صريح تر بگويم فکر می کنم يکسره نادرست بوده است. ‏نادرست بودن آن را همين وضعيتی که اکنون در آن هستيم نشان می دهد؛ آفتاب آمد دليل آفتاب. ارزيابی که ‏شما به آن اشاره کرديد فی نفسه مفردات آن چندان نادرست نيست و اين حق يک جريان سياسی است که در ‏مورد حمايت يا عدم حمايت خودش تصميم بگيرد و معيارها و موازين خودش را مشخصا روشن کند. ولی به ‏نتايج عملی اين بحث می شود فکر کرد و اينکه نتايج آن درست است يا خير. اگر از اين بحث اين طور استنباط ‏شود که ما به صرف حضور آقای خاتمی مجددا به او رای نخواهيم داد اين حرکت، حرکت غلطی است و اتفاقا ‏نقدی که جريان راست، بخصوص افراطی به حاميان آقای خاتمی وارد می کنند همين است که القا می کنند ‏حضور خاتمی يعنی فقدان نياز به برنامه. در حالی که نکته ی اساسی اين است که حضور اقای خاتمی صرف ‏نظر از برنامه هايی که خواهد داد و اينکه آن برنامه ها تا چه اندازه قابل وصول است و يا چقدر درست تنظيم ‏شده است ـ تکرار می کنم و تاکيد می کنم که معلوم است که برنامه خواهند داد- اين است که حضور آقای ‏خاتمی برهم زدن موازنه ای است که به طور مشخص بعداز مجلس ششم و دولت احمدی نژد ايجاد شده است. ‏اگر اين استدلال ها همه اسم رمزی است برای اينکه حضور خاتمی فی نفسه واجد هيچ اهميت و دستاوردی ‏نيست من با آن مخالفم. معتقدم که نفس حضور خاتمی واجد يک ارزش استراتژِک فوق العاده بالايی است که ‏محتوای برنامه ی ايشان را در وهله ی دوم اهميت قرار می دهد. ولی باز روشن است که اگر راست افراطی ‏بخواهد بر اين صحبت بنده اين ايراد را وارد کند که برای ما برنامه اهميت ندارد، بايد بگويم هيچ عقل زير ‏متوسطی اعتقاد ندارد که کانديدای رياست جمهوری نبايد برنامه داشته باشد. ما در مورد وزن يک فرد و تغيير ‏مثبت موازنه ی قدرت مستقر داريم صحبت می کنيم. بيانيه ی تحکيم اگر نافی اين باشد من با آن مخالفم و فکر ‏می کنم يک بار ديگر ممکن است مسير نادرستی بروند. ولی تصور من اين است که اين طور نخواهد شد و ‏فکر می کنم که شعاع حضور آقای خاتمی آنقدر پرقدرت خواهد بود که همه ی اين اما و اگرها را منتفی ‏خواهند کرد. من فکر می کنم حضور بسيار درخشانی خواهد بود و از همين الان نگرانی راست افراطی را از ‏حضور ايشان احساس می کنم. ‏

مصاحبه از احمد توتونچی

***

علی تاجرنيا: پيگيری حادثه ۱۸ تير از دست ما خارج بود

علی تاجرنيا، عضو شورای مرکزی حزب مشارکت و نماينده مجلس ششم، از اعضای قديمی دفتر تحکيم ‏وحدت است. تاجرنيا بعد از ورود به مجلس با همراهی ميثم سعيدی، فاطمه حقيقت جو و علی اکبر موسوی ‏خوئينی فراکسيون دانشجويی مجلس ششم را فعال کرد. با تاجرنيا از خاطرات و تجربيات آن روزها صحبت ‏کرده ايم.به اعتقاد وی “تحصن فراکسيون دانشجويی، موفق تر از تحصن نمايندگان‎ ‎‏ در مجلس ششم بود.” ‏گفت و گو را پی می گيريم. ‏

‎‎آقای تاجرنيا، می خواهيم نقبی به گذشته بزنيم. چطور به فکر افتاديد در مجلس ششم فراکسيونی به ‏اسم فراکسيون دانشجويی تشکيل دهيد؟
چند علت داشت. شايد مهم ترين دليلی که فکر می کرديم باعث ورود ما به مجلس شد، فعاليت های ما در دفتر ‏تحکيم بود. مساله ديگر اينکه به دليل سابقه در شورای عمومی و شورای مرکزی دفتر تحکيم، با حمايت ‏تحکيم به مجلس راه پيدا کرده بوديم. در وهله سوم هم می دانيد که چند ماه قبل از آغاز مجلس ششم، حادثه تلخ ‏‏۱۸ تير اتفاق افتاد و فضاهای دانشجويی هم تحت فشار بودند؛لذابرای پيگيری حوادث ۱۸ تير و بازداشت های ‏دانشجويان وسايرمسايل دانشجويی، تصويب شد که چنين فراکسيونی پا بگيرد.‏

هدف گذاری شما در زمان تشکيل اين فراکسيون چه بود؟ به دنبال چه بوديد و چه می خواستيد به ‏دست آوريد؟‏
ما البته هيچ بحث مدونی نداشتيم. اما هدف گذاری ما در آن زمان بيشتر بحث آن بود که بتوانيم خواست و ‏ندای جريان دانشجويی را مطرح کنيم؛ چه در حوزه فعاليت های دانشجويی و چه در حوزه مسايل بيرونی و ‏نگاهی که جريان دانشجويی به آن ها دارد. مثل بحث هايی چون آزادی فعاليت تشکل ها و آزادی بيان و حقوق ‏بشر و… بحث هايی که در آن زمان البته جريانات دانشجويی به دليل فضای خاص آن زمان در آنها فعال تر ‏بودند.‏

الان که به گذشته نگاه می کنيد، تا چه خودتان را موفق می دانيد؟‏
مشکلی که آن زمان داشتيم، اين بود که ارتباط ارگانيکی که برای موفقيت ما لازم بود شکل نگرفت. يک ‏دليلش اين بود که جريانات دانشجويی تصور می کردند نزديکی زياد به ما ممکن است باعث شود استقلالشان ‏زير سوال برود. بحث ديگر هم اين بود که چون در مجلس بوديم، اولويت های زيادی مطرح بود که باعث شد ‏آن طور که بايد و شايد وقت و فکرمان را به اين مساله اختصاص ندهيم.‏

البته شما در مجموع که با شورای مرکزی تحکيم جلسه داشتيد؟‏
بله چندين جلسه داشتيم، اما هيچ وقت ارتباط ارگانيک و مستمری ميان ما شکل نگرفت. شايد به دليل اين بود ‏که بچه ها نمی خواستند استقلالشان زير سوال برود.‏

يعنی موفق نبوديد؟
مجموعا فکر می کنم در خيلی از حوزه ها، موفق بوديم. مثلا در سالگرد حادثه ۱۸ تير با توجه به مسايلی که ‏وجود داشت موفق بوديم. مثل حضور من و خانم حقيقت جو در زمان حادثه ۱۸ تير در کوی دانشگاه، يا مساله ‏زندان ها و بازداشت دانشجويان که پيگير آن ها بوديم، بخصوص آقای موسوی خيلی پيگير اين قضيه بودند و ‏فعاليت می کردند.‏

اين کارهابرای دانشجويان کافی بود؟
مجموعا تصور می کنم فعاليت ها، در حوزه مسايلی بود که دغدغه های جنبش دانشجويی بود. فکر می کنم ‏همين که جمعی وجودداشت که باعث شد اين مسايل انعکاس پيدا کند، کار خوبی بود. گرچه با پيگيری بيشتر ‏ما و نزديک شدن تحکيم، فکر می کنم می توانستيم موفقيت های بيشتری به دست آوريم. شايد در شمردن ‏دلايلی که باعث شد ما به موفقيت کامل نرسيم، اين بحث هم وجود داشت که بعد از حادثه ۱۸ تير، کم کم بحث ‏اختلافات در دفتر تحکيم بالا گرفت و همين مساله باعث شد بخش عمده ای از وقت صرف رفع اختلافات شود.‏
درباره بحث ۱۸ تير، به نظر نمی رسد خيلی موفق شده باشيد. به هر حال بحث تشکيل دادگاه ‏کذايی و بازداشت ها و احکامی که برای دانشجويان صادر شد و…
ببينيد بخشی از دادگاه ها قبل از تشکيل مجلس برگزار شده بود و بخشی از دادگاه هم در زمان ما برگزار شد. ‏پيگيری بحث دانشجويان هم انجام شد. ما بحث سالگردرا هم پيگيری کرديم که می دانيد، هنوز هم من و هم ‏خانم حقيقت جو در اين باره پرونده مفتوح داريم. چون وقايعی که در آن سالگرد اتفاق افتد و زد و خوردها و ‏گروگان گيری ها به هر حال مسايلی را به وجود دارد. منتها من فکر می کنم حل آن حادثه، از دست ما خارج ‏بود، ولی تا جايی که امکان داشت قضيه را پيگيری کرديم.‏

شما تحصنی هم در مجلس داشتيد. شايد به نوعی فتح باب تحصن در مجلس ششم. کمی درباره آن ‏تحصن فراکسيون دانشجويی توضيح می دهيد؟
من البته آن زمان در مجلس نبودم، روز اول تحصن با کميسيون امنيت ملی در سفر بودم اما وقتی از سفر ‏برگشتيم، خيلی زود به دوستان پيوستم. آثار آن مساله، حتی بيشتر و بهتر از آثار تحصنی بود که در انتهای ‏مجلس انجام شد. چون ما توفيقاتی به دست آورديم مثل بحث آزادی دانشجويان و هم شکستن شرايطی که در آن ‏زمان بر فضاهای دانشجويی حاکم بود. من فکر می کنم در مجموع تحصن خوبی بود و نتايج خوبی هم داشت.‏

اگر باز هم به آن دوران برگرديد، آيا باز هم چنين فراکسيونی تشکيل می دهيد؟‏من فکر می کنم مجلس بيشتر وظيفه قانون گذاری و نظارتی دارد، يعنی چيزی که بايد مورد توجه ما باشد ‏فراتر از بحث جنبش ها و تشکل های دانشجويی است. بايستی به استقلال دانشگاه ها در حوزه های مختلف، ‏مثل مباحث صنفی، فعاليت های علمی و… بيشتر توجه کنيم. شايد اگر در آن زمان نگاه ها معطوف به اين بود ‏که در جنبش دانشجويی چه ميگذرد، الان بايد بحث دانشجو و دانشگاه را کمی فراتر ببينيم. در باره کارهايی ‏هم که انجام داديم بايد با قوت بيشتری انجام می داديم، و در عين حال سعی می کرديم - و می کنيم - تعداد ‏بيشتری را در اين فراکسيون جمع کنيم. چون وقتی جنبش دانشجويی فعال باشد، جامعه هم فعال می شود. اين ‏چند سال اخير هم نشان داد که انفعال جريان دانشجويی باعث انفعال جامعه می شود. بنابراين فکر می کنم باز ‏هم بايد اين مساله، مورد توجه ماباشد، اما کمی بحث را فراتر از تشکل های دانشجويی می بينيم.‏

مصاحبه از حسين محمدی
روزآنلاين





















Copyright: gooya.com 2016