شنبه 5 بهمن 1387   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

خيلی غم انگيز است که حتی استخوان های عزيزانمان هم در امان نيستند، گزارش تازه ای از خاوران (همراه با عکس)، بيداران

سلام بر بيداران

باران هستم رفته بودم خاوران ، واستون خبرهای داغ دارم. آنقدر داغ که قلبم می سوزه و سوزشش را تا اعماق استخوانم حس می کنم .از رسانه های ماهواره ای شنيدم که خاوران رو هفته پيش زير و رو کردند. يکباره دلم فرو ريخت. دو هفته پيش همه چيز سر جاش بود هر چند توی سه ماه اخير و بعد از جلو گيری از برگزاری مراسم بيستمين سالگرد آنجا تحت نظر بود. از جا پريدم تلفنم زياد مطمئن نبود. با موبايل به يکی از بچه ها زنگ زدم و گفت آره منم شنيدم و هر دو با حال پريشان قرار گذاشتيم که جمعه بريم و ببينيم.



تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


امروز که رفتم با کمال تاسف ديدم که خيلی عجولانه درست به صورت همان عجله ای که عزيزانمان را سال ٦٧ در کانال مدفون کرده بودند، زمين را شخم و با بولدوزر صاف کرده اند. البته آنچنان هم صاف نه، خاک تازه و کهنه با هم قاطی شده بود و خاک جديد خيلی بالاتر به نظر می آمد. قسمت کانالها هنوز خوب جا نيفتاده بود سنگها و بلوکهای سيمانی شکسته در کنار زمين و جای چرخ بولدوزرها به چشم می خورد. به جز قسمت کانالها ساير جاها مرتب تر بود انگار که خيلی سطحی و برای اينکه کل محوطه يک دست شود آنجا را هم دستی کشيده و زير و رو کرده بودند. به فاصله های منظم در حدود سه متر از هم نهال کاشته بودند که يک رديف سرو و يک رديف درخت های بلندتر که نفهميدم چه بودند ولی بسيار منظم. پای درختها خيس و خيلی از قسمتهای زمين گل آلود بود.

خانواده ها آمده بودند همه خشمگين و اندوهگين و در بعضی قسمتها دو باره مثل قبل شنهای رنگی ريخته شده بود. همچنان گذشته دو قسمتی که هميشه برنامه اجراء می شد را با شن و سنگهای درشتر علامت گذاری شده بود. و بعضی ها از روی فواصلی که با درختان گورستان بهايی ها به خاطر داشتند باز محل مشخص و محدوده خود را پيدا کردند و با شنهای رنگی علامت می زدند مثلا درخت ششم از رديف درختهای گورستان بهايی ها و فلان قدم به سمت راست يا چپ و روش هايی اينگونه.

لابلای تمام درخت ها گل فرو می کردند و هم چنين روی زمين گل های زيادی به چشم می خورد. در چهره ی مادران اندوه و خشم موج می زد و مادر عزيزی که از بيماری ام اس رنج می برد بيشتر از ديگران مرا متاثر کرد. اشک هايم بی شکيب می ريخت و عجيب اولين روز کشف اجساد و کانال ها برايم تدائی شده بود.

بيداران بنويس که خيلی غم انگيز است که حتی استخوانهای عزيزانمان هم در امان نيستند، بنويس پست ترين نمونه ی برخورد های غيرانسانی را رژيم خمينی و خامنه ای به جهان ارائه کردند و بالاخره بنويس ما نگران سند جنايت نيستيم چون هزاران سند عليه بشريت از اينان وجود دارد، شما وقتی می نويسيد کمی دلمان آرام می گيرد. برايتان آرزوی نيک روزی و موفقيت دارم.

بدرود، باران از ايران





















Copyright: gooya.com 2016