شنبه 1 فروردین 1388   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

مشاهدات حسام فيروزی از وضعيت پزشکی زنده ياد اميد رضا ميرصيافی، مجموعه فعالان حقوق بشر

ساعت ۱۱ صبح روز ۲۸/۱۲/۸۷ يکی از دوستان سالن ۵ اندرزگاه ۷، (آقای عباس خرسندی) به من مراجعه کرد و خبر خودکشی آقای ميرصيافی و اينکه ايشان هم اکنون در بهداری اندرزگاه ۷ بستری است و حال مساعدی ندارد و مسئولين بهداری هيچ توجه ای به وی نمی کنند را به من داد.

سريعا خود را به بهداری اندرزگاه ۷ رساندم و با جسم بی حال و رنگ پريده و سرد ايشان مواجه شدم، در لحظه حضور من هيچ کس بر بالين مريض نبود و هيچ مراقبت پزشکی از وی صورت نمی گرفت، نبض دست مريض قابل لمس نبود، نبض گردن وی حدود ۴۰ ضربان در دقيقه داشت، فورا فشار مريض را چک کردم ولی متاسفانه دستگاه بعلت پائين بودن بيش از حد فشار، فشار را ثبت نکرد.



تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 


يکی از مسئولن حاضر در بهداری مرا صدا کرد و وضعيت بحرانی ايشان را به وی متدکر شدم، ايشان ان جی يا لوله دماغی- معده ای را برای بيمار آورد و سعی کرد لوله را جهت شستشوی معده از بينی عبور داده که نتوانست ، من پيشنهاد دادم بايد اول سريعا برای مريض رگ بگيريم و سرم تزريق نماييم و وضعيت بحرانی فشار وی را تثبيت نمائيم و هر چه سريعتر پس از ثبات وضعيت قلبی و عروقی به همراه پزشک، وی را به مرکز تخصصی مسموميت ها ارجاع دهيم، در اين حين "آقای صدقی" که خود را به عنوان پرسنل بهداری اندرزگاه ۷ معرفی نمود من را از اتاق احيا بيرون راند و درب اتاق را به روی من بست، در اين موقع من به پزشک آنکار بهداری مراجعه نمودم "آقای دکتر رضايی" و وضعيت وخيم اين بيمار را به ايشان هشدار دادم و عنوان کردم که من از سابقه پزشکی ايشان مطلع می باشم اجازه بدهيد در درمان آن شما را ياری نمايم. آقای دکتر رضايی پرونده آقای ميرصيافی را که به روانپزشک زندان مراجعه نموده بود را به من نشان دادند و گفتند روانپزشک برای ايشان قرص کلوناسپام شروع کرده و من با تعجب پرسيدم چطور ممکن است برای شخصی که چندين بار در طول زندان قصد انجام خودکشی را داشته تنها به يک قرص کلوناسپام اکتفا شده ؟
آقای دکتر رضايی در پاسخ به من عنوان کردند که اين زندانی ها همه تمارض می کنند. من در پاسخ به ايشان گفتم فشار خون کمتر از ۶۰ ميليمتر و نبض کمتر از ۴۰ عدد در دقيقه به همراه سابقه تمايل به انجام خودکشی چطور ممکن است تمارض باشد؟ و با تاکيد بر اينکه اين بيمار بايد هر چه سريعتر به مراکز درمانی تخصصی ارجاع گردد مجددا به اتاق احيا مراجعه نمودم از آقای صدقی خواستم برای ايشان سرم نمکی و آتروپين برای بالا آوردن فشار شروع کنند و هر چه سريعتر به همراه يک پزشک به مرکز مجهزی در خارج از زندان منتقل گردد که ايشان برای دومين بار مرا به بيرون از بهداری هدايت کرد و گفت به شما ربطی ندارد و بيمار حالش خوب است و نيازی به اين کارها ندارد .
از لحظه حضور من تا ارجاع بيمار آن هم بدون برانکارد و پزشک مراقب به درمانگاه اصلی اوين بيش از يک و نيم ساعت گذشت حتی مسئولين بهداری اجازه ندادن که کسی از دوستان وی به عنوان همراه با او به بهداری برود تا چه برسد به من که پزشک بودم و از سابقه بيمار اطلاع کافی داشتم در اينجا سوالاتی برای من مطرح شده که خواهان پاسخگويی مسئولين مربوطه می باشم .
۱- چرا فردی که پس از گذران مراحل بازجويی دچار افسردگی شديد شده بدون مراقبت های لازم پزشکی در زندان نگهداری می شود ؟
۲- چرا روانپزشک زندان اين بيمار را مورد مراقبت های ويژه قرار نداده است ؟ در حالی که سابقه افکار خودکشی در تاريخچه پزشکی زندانی موجود بوده و روان پزشک اطلاع کامل از آنها داشته و آگاهی لازم داشته که اين يک وضعيت اورژانس روانپزشکی است .
۳- چرا شخصی که به دليل افسردگی شديد ناشی از مراحل بازجويی قادر به ادامه گذران زندان خود نيست بايد مراحل حبس خود را آن هم بدون مراقب های ويژه روانپزشکی و پزشکی بگذراند ؟
۴- چرا بيماری که ساعت ۱۱ صبح توسط همراهان به عنوان خودکشی با قرص به بهداری مراجعه کرده بايد ساعت ۱۱:۳۰ يعنی با ۳۰ دقيقه تاخير آن هم به دليل فشارهای ناشی از يک شخص غير مسئول يعنی اينجانب مورد معاينه قرار گيرد ؟
۵- چرا پزشک بهداری يک و نيم ساعت پس از مراجعه بيمار وی را بدون برانکارد و با مراقبت پزشکی لازم و عدم حضور پزشک همراه به بهداری مرکز ارجاع داده ؟
۶- چرا بيمار با چنين وضعيت بحرانی در حالی که بهداری اوين به هيچ وجه قادر به درمان وی نبوده را به مرکز تخصصی در زمان لازم ارجاع نداده است ؟
۷- چرا پزشکان و پرسنل بهداری زندان معمولا تمايل دارند اولين تشخيص برای بيماران مراجعه کننده با مشکلات جسمی-روانی را تمارض تلقی نمايند ؟
متاسفانه اين وضعيت به هيچ وجه خطای پزشک يا پزشکی محسوب نمی گردد زيرا هيچ کادر بهداشتی-درمانی در هيچ نقطه ای از دنيا راضی به مرگ يا ايجاد ضايعه برای بيمار خود نمی باشد و متاسفانه عدم توجه به حداقل حقوق بيماران زندانی که به فرهنگی بدل گشته و عدم رعايت قوانين بهداشتی-درمانی در زندان است که باعث چنين فجايعه ای می گردد.
اين در حالی است که انسان و کرامت انسانی او رابطه ای با مجرم بودن يا نبودن وی ندارد و بايد از حداقل حقوق بهداشتی درمانی خود بهره مند گردد من به عنوان يک پزشک قسم خورده باتوجه به سوگندی که ياد کردم شهادت می دهم که علت مرگ زنده ياد اميد رضا ميرصيافی واقعاً قصور بوده است حال چه کسی پاسخگوی رفتار غير حرفه ای و غير مسئولانه که منجر به از دست رفتن جان انسانی که می توانست نجات يابد می باشد و با توجه به اين که در چند ماه اخير اين چندمين مرگ عزيزانی است که ضعف عملکردها در زندان های اين مرض و بوم باعث داغدار شدن خانواده های آنها گشته چه کسی پاسخگوست و چه کسی بايد متعهد گردد که از اين پس شاهد چنين فجايعی نباشيم ؟

به اميد آزادی ايران زمين
۲۷/۱۲/۱۳۸۷ خورشيدی
دکتر حسام فيروزی / زندان اوين سالن ۶ اندرزگاه ۷





















Copyright: gooya.com 2016