مردی که همه چيز می دانست، جواد شمقدری کيست؟ امير مهدی فرزانه، خرداد نو
واقعيت آن است که معلوم نيست شمقدری با چه موضوعی مخالف است يا موافق. اگر همه موافقت کنند، او مخالفت می کند و اگر همه مخالف باشند، او موافق است. شمقدری در همه زمينه ها صاحب نظر است؛ وی از عدم نظارت جدی آموزش و پرورش بر مهد کودک ها و مسئله حجاب گرفته تا ورود بانوان به ورزشگاه ها و اجازه نمايش فيلم ها نظر داده است
www.khordadeno.com
فيلم تبليغاتی احمدی نژاد در ايام انتخابات رياست جمهوری نهم را کسی نساخته است جز جواد شمقدری که ملقب است به "سيف الله داد" دولت نهم . او در دولت نهم مشاور هنری رئيس جمهوری شد. سمتی که او، شايد در اندازه خود نمی دانست. جواد شمقدری مانند ديگر مشاوران فرهنگی- هنری احمدی نژاد پرحاشيه است. او منتقد حسين صفار هرندی، وزير فرهنگ و ارشاد دولت نهم و نهادهای زير مجموعه اين وزارتخانه،علی الخصوص معاونت سينمايی است. کارگردانی که هيچ گاه نتوانسته فيلم ممتاز و درجه "الف" و يا "ب" توليد کند.
بيوگرافی جواد شمقدری
جواد شمقدری ۱۵ دی ماه سال ۱۳۳۸ در مشهد متولد شد. ۱۹ ساله بود که انقلاب شد و به دليل علايق هنری اش ،جذب فعاليت های هنری پس از انقلاب شد. وی در سال ۱۳۵۹ دوره فيلمسازی را در مرکز اسلامی آموزش فيلم سازی گذراند. شمقدری فعاليت هنری خود را با ساخت مجموعه های مستند جنگی در دوران جنگ و پس از آن در حوزه سينما با کارگردانی فيلم کوتاه آغاز کرد. وی اولين فيلم بلند خود با نام "آفتاب و عشق" را در سال ۱۳۶۸ ساخت. فيلم قالبی مستند گونه داشت و نويسندگی، کارگردانی صحنه، تدوين و کارگردانی اش را خود برعهده داشت. فيلم ثبت لحظات درگذشت حضرت امام خمينی (ره)است و از مصلا و مراسم تدفين تا شب هفتم و جماران را به تصوير کشيده است.شمقدری در سال ۱۳۷۱ "بر بال فرشتگان" را نويسندگی و کارگردانی کرد. شخصيت اصلی داستان، "حجت" که تنها برادرش را در جنگ از دست داده است ،از اينکه در سال های آخر در کنارش نبوده رنج می برد و برای تسلی خاطر خود تابلويی را به ياد او سفارش می دهد. شرکتی که حجت با موفقيت اداره اش می کرد، دچار مشکل مالی می شود. تلاش او برای رفع اين مشکل فرصتی فراهم می آورد تا به گذشته برگردد و زندگی خود و برادرش را مرور کند . "بر بال فرشتگان" در دوره يازدهم جشنواره فيلم فجر[۱۳۷۱]، در بخش فيلم های اول و دوم سال، سيمرغ بلورين بهترين فيلم اول را از آن خود کرد.
توفان شن؛ فيلمی خالی از هنر
شمقدری در سال ۷۵، "توفان شن" را ساخت. اين فيلم به عمليات "پنجه عقاب" نيروهای آمريکايی در روزهای نخستين ارديبهشت ماه سال ۵۹ می پردازد که برای آزادی ديپلمات های اسير سفارت آمريکا در دست دانشجويان ايرانی پيرو خط امام(ره)، وعده گاه را بيابانی نزديک طبس قرار دادند، اما روز ۵ ارديبهشت گرفتار توفان شن می شوند، که باعث نابودی ادوات نظامی و شکست عمليات می شود. با اکران اين فيلم انتقادات زيادی برانگيخته شد؛ ژاله صفا، منتقد سينما درباره اين فيلم گفته بود:"جواد شمقدری در اواخر دهه هفتاد برای ساختن فيلم توفان شن که به ماجرای طبس می پرداخت مبلغ يک ميليارد و هشتصد هزار تومان از دفتر مقام معظم رهبری گرفت و کليه وسايل مورد نيازش توسط سپاه و ارتش بطور رايگان تامين شد. اما فيلم ساخته شده باشکست مطلق روبرو شد".گفته می شود اين شعر که شايد تنها اثر فرهنگی است که نام شمقدری در آن ذکر شده از شوخی های بهروز افخمی است، او گفته بود:"آن فيلم که از هنر بری بود، طوفان شن شمقدری بود".گرچه به دليل ملی بودن پروژه اين فيلم، هر ساله در روزهای نخستين ارديبهشت از طريق تلويزيون، ميهمان خانه های مردم است، اما شدت انتقادات سبب شد که شمقدری دست از سر کارگردانی بردارد. وی از سال ۱۳۷۶ عمده فعاليتهای خود را در تلويزيون متمرکز کرد؛ مهمترين کارهای او در تلويزيون، سريالهايی چون "آفتاب زمين"، "اصحاب فيل" و "فرستاده" را شامل می شود. شمقدری گرچه دوره هايی در خصوص سينما گذرانده، اما آخرين مدرک تحصيلی اش ديپلم محسوب می شود. وی از موسسين انجمن "سينما گران مسلمان" است و ضمن عضويت در هيئت مديره شرکت "محراب فيلم" [مديريت عامل: جمال شورجه]، عضو مشورتی شورای فيلمنامه حوزه هنری، سيما فيلم، مرکز سينمای تجربی و انجمن سينمای دفاع مقدس نيز هست.
کارگردان ناموفق، مشاور هنری می شود
گفته می شود که هر منتقد هنری معمولا يک کارگردان ناموفق است، اما هرگز گفته نشده است هر مشاور هنری، يک کارگردان ناموفق است. شايد انتظار برای ظهور و حضور شمقدری باعث شد اين جمله تاکنون به ضرب المثل تبديل نشود. آخرين حضور شمقدری در عرصه کارگردانی، مشاورت کارگردانی فيلم "آخرين تکسوار" ساخته "سيد محمد سيف زاده" در سال ۱۳۷۷ است. او از ياران قديم جمال شورجه کارگردان فيلم های جنگی است و افتخار خود را شاگردی مهدی کلهر(مشاور رئيس جمهور) می داند. "کلهر" می گويد:"در سالهای اوليه انقلاب برای آموزش فيلمسازی به چهرههايی انقلاب و متعهد، با الگوی مدرسه سينمايی رم، يک کارگاه آموزشی را در تل فيلم راه انداختيم که چهرههايی چون شورجه، شمقدری، تبريزی، حاجی ميری و شجاع نوری ،اصول فيلم سازی را آنجا فرا گرفتند".
جواد شمقدری هرچند در عرصه کارگردانی توفيقی نيافت، اما با پيوستن به تيم تبليغاتی احمدی نژاد به ياری مهدی کلهر و در لباس مشاور هنری، موفقيتی در هنر سياسی کسب کرد. تيرماه سال ۸۴ که محمود احمدی نژاد در انتخابات رياست جمهوری شگفتی ساز شد، بسياری از سينماگران، جواد شمقدری را به سه دليل معاون سينمايی ارشاد میدانستند : اول- تاثيرگذاری فيلم تبليغاتی، دوم- نزديک ترين فرد به ديدگاه های فرهنگی رئيس جمهوری و در آخر رويه ای که در دولت خاتمی شکل گرفته بود (و آن اينکه سيف الله داد پس از ساخت فيلم تبليغاتی سيد محمد خاتمی، بر صندلی معاونت سينمايی وزارت ارشاد نشسته بود). هرچند او تمايل داشت سمت رسمی و مهمی را صاحب شود، اما احمدی نژاد بر قول پيشين اش وفادار ماند.
شخصی که هاله نور را می بيند
شمقدری در همان فيلم تبليغاتی، از شهردار وقت تهران پرسيده بود: "اگر رئيس جمهور شويد، آيا سهمی برای من خواهد بود؟" احمدی نژاد هم يک پاسخ "خير" در کاسه او گذاشت. شمقدری در همان زمان طی مصاحبه ای اعلام کرد احمدی نژاد را نور مقدسی احاطه کرده و در حضورش هر لحظه می توان شاهد اشراقی بود که تنها دوربين محرم به آن راه می يابد. سرانجام احمدی نژاد در انتخابات پيروز شد و در دهم آبان سال ۸۵، حکم شمقدری، به عنوان مشاور هنری رئيس جمهور صادر شد.اگر ۵ ماه قبل از آن او با لحنی از جنس لحن مديران دولتی از تحمل اختلاف آرا سخن گفته بود، اين بار در مقام مشاور هنری رئيس جمهور منتقد سياستهای وزارت ارشاد محمد حسين صفارهرندی شد. شمقدری که نتوانسته بود در دولت نهم به منصبی بيش از مشاورت دست يابد، از مهمترين منتقدان وزارت ارشاد و معاونت سينمايی آن شد. او به تمام سياست های وزارت ارشاد معترض است. در وزارتی که در سال اول حضورش، نزديک به ۷۰۰ عنوان کتاب از چاپ مجدد بازمانده، بيش از ۳۰۰ عنوان کتاب [ در سال ۸۷ اين مقدار به ۴۰۰۰ عنوان رسيده است.] در مميزی وزارتخانه تلنبار شده، نويسندگان آن را سياه ترين دوران کاری خود قلمداد کرده و سينماگران از محدوديت ايجاد شده در عرصه سينما به فغان آمده بودند، شمقدری گاهی به دادن بی رويه [!] مجوز کتاب و فيلم انتقاد می کرد، و می گفت که "می توان مثل خيلی از کشورها سينما را حذف کرد" و به ارائه مجوز به سينماگران و شرکت های سينمايی نامتعهد انتقاد می کرد.
سينماگری که دشمن سينما بود
سرگئی ميخائيلوويچ آيزنشتاين کارگردان بزرگ اتحاد جماهير شوروی سوسياليستی، جمله معروفی دارد، وی گفته است:"بالاخره همه کارگردان می شوند، بعضی در سه سال، بعضی هم در سيصد سال". و به نظر می رسد شمقدری از آنهايی باشد که کمی ديرتر کارگردان خواهد شد. او يکی از مخالفان توليد فيلم در شرايطی است که توليد فيلم در ايران در بدترين وضع خود نسبت به ۲۶ سال گذشته است. وی در بيشتر موارد نيز با تمام توان از سياست های اتخاذ شده توسط صفار هرندی و محدوديت های وزارت ارشاد انتقاد کرده و آن را در حد دولت احمدی نژاد ندانسته است. واقعيت آن است که معلوم نيست شمقدری با چه موضوعی مخالف است يا موافق. اگر همه موافقت کنند، او مخالفت می کند و اگر همه مخالف باشند، او موافق است. صالحی يکی از نويسندگان اصولگرا درباره وی می گويد که هنر شمقدری تبديل موافق به مخالف و مخالف به معاند است. در ماجرای انتقاد مجيد مجيدی از تفکر دکتر سروش، خاتمی و کرباسچی ،جناب شمقدری ناگهان مجيدی را هدف گرفت تا پس از آن، وی احمدی نژاد را هم [از انتقاد] بی نصيب نگذاشت. روی ديگر سکه انتقاد شديد شمقدری نسبت به سياه نمايی و تخريب دولت نهم و رئيس جمهور در فيلم مينای شهر خاموش ساخته اميرشهاب رضويان بود. بهمن فرمان آرا، کارگردان مطرح سينما که درد شمقدری را به خوبی شناخته بود، در نامه ای سرگشاده ضمن انتقاد به شمقدری نوشت: "من به سهم خودم از جناب آقای احمدی نژاد، رياست جمهوری محترم درخواست می کنم که اگر حتی يک درصد هم فکر پست وزارت دادن به آقای شمقدری از سرتان گذشته، فقط تا پايان دوره اول رياست جمهوری خودتان برای چند ماه ايشان را به مديريت يک موسسه فرهنگی کوچک منصوب بفرماييد تا حداقل برای پست وزارت امتحان کوچکی داده باشد". انتقادات شمقدری از صفار هرندی تمامی ندارد. اواخر تير ۸۶، جواد شمقدری، در يک برنامه تلويزيونی با ذکر مثالی گفته بود: "آقای رئيس جمهور "صفار" را تحمل می کند". سخنان شمقدری باعث خشم احمدی نژاد شد، و وی را توبيخ کتبی کرد. احمدی نژاد گفته بود که آبروی من و صفار را برده ايد.
مردی که همه چيز می دانست
شمقدری در همه زمينه ها صاحب نظر است؛ وی از عدم نظارت جدی آموزش و پرورش بر مهد کودک ها به عنوان ابتدايی ترين مرکز آموزش و تربيت فرزندان اين سرزمين گلايه می کند و می گويد: "امروز برخی مهدکودک های ما به عنوان بخشی از نظام تعليم و تربيت در اختيار کسانی است که نسبتی با آرمان های انقلاب و اهداف نظام ندارند و حتی برخی از آنها با مناسبات دينی ما سازگار نيستند و بيشتر از آنکه کودکان ما را با احکام و معارف دين آشنا کنند به آنها رقص می آموزند".البته شمقدری ديگری نيز وجود دارد که با آن ديگری ۱۸۰ درجه تفاوت دارد. هفتم ارديبهشت ماه سال ۸۵، به مناسبت سالگرد واقعه طبس همايشی تحت عنوان "انتقام ابابيل" در سالن سيد الشهدای تهران برگزار شد که سخنران آن جواد شمقدری بود. شمقدری در همين سخنرانی در خصوص مسئله حجاب می گويد: "يادم می آيد که سال ۵۹ امام فرمودند که خانم ها بايد از فردا با حجاب سرکار بيايند. چون بالاخره کارمند دولت بودند. در صدا و سيمای ما تا سال ۵۹ مجری اخبارگو بی حجاب بود و در اواسط تابستان ۵۹ امام فرمان دادند که در حوزه های اداری خانم ها با حجاب بيايند و امام تعريفی کلی دادند و اصلا فرم ارائه ندادند چون بحث مصداق است که به خود آدم ها بر می گردد و حتی در اين هم ابهام وجود دارد که امام زمانی فرموده باشند که در همه حوزه های شهری اين اتفاق بيافتد، من ترديد دارم. البته پسند من اين است؛ برويد تحقيق کنيد. ما گاهی وقت ها دچار تندروی ها و شرايطی می شويم که خيلی در چارچوب حکومت داری معنا نمی يابد؛ برويد بپرسيد و روی آن فکر کنيد که آيا در زمان حکومت امام علی يا پيامبر اکرم، اهل کتاب آيا واقعا با حجاب بيرون می آمدند يا بی حجاب. ما ۲۷ سال است که برای حفظ حجاب در حال تلاش هستيم اما امروز چه وضعيتی داريم؟ فرض کنيد قراراست با يک سازوکار جديد بتوانيم عفاف و حجابی را که مورد نظر اسلام حقيقی است، در جامعه به شکل درست و ماندگار پياده کنيم اگر چنين تصميمی بخواهيم بگيريم اين کار حوزه های مختلف را در بر می گيرد. تعصبات شما [پس از اعتراض حاضرين به سخنان شمقدری] خيلی قشنگ است، من خودم به همه اين نظرات احترام می گذارم، اما تندروی ما را به جايی نخواهد رساند".
ماجرای ورود بانوان به ورزشگاه ها
شمقدری در همين سخنرانی در باره خواست احمدی نژاد مبنی بر ورود خانم ها به ورزشگاه های فوتبال با انتقاد شديد از علما گفته بود: "اگر من به شما بگويم که آقای احمدی نژاد در راستای خنثی سازی بعضی از توطئه های دشمن چنين تصميمی [دستور ورود بانوان به ورزشگاه ها] را گرفته، آن وقت شما چه خواهيد گفت؟ من به جهت کارم بارها به استاديوم رفته ام. چند سال پيش من خودم يکی از دخترهايی که با لباس پسرانه می خواست وارد ورزشگاه شود و طفلک لو رفته بود را ديدم. يک آمار مخفی وجود دارد که می گويد وقتی ۱۰۰ هزار نفر وارد استاديوم می شوند، بالای ۵۰۰۰ نفر از دخترانی که لباس پسرانه پوشيده اند وارد استاديوم می شوند. حالا فرض کنيم حتی ۵۰۰ نفر يا ۵۰ نفر؛ پس به هر حال چنين پديده ای وجود دارد."شمقدری در ادامه افزوده بود: "تاسف می خورم؛ چون طبيعی است که هر کدام از ما مشغله داريم اما افسوس بزرگ اين است که بعضی مباحث درباره علت اين تصميم انتقال هم داده می شود، اما بعضی بزرگ ها همچنان در موضع خود باقی می مانند و البته اين از نشانه های آخر الزمان است که گفته شده چهره واقعی و مخفی نفاق بيرون می زند. اينها مال من بسيجی حزب اللهی با سابقه و مال مسجد روها و آيت الله ها و سردار سپاه ها و امثالهم است نه مال افرادی که در کوچه و خيابان داعيه اسلام دارند. اين بحث مال ماهاست و می دانيم که شمشير امام زمان چقدر گردن "علما" را می زند. برای اين که به زمان ظهور برسيم قطعا بايد يک تصفيه بشود و خوب می دانيد که بخشی از اين تصفيه در ايام انتخابات شکل گرفت و انقلاب درست در حال پيش رفتن است و در اين مسير نقاب ها برداشته می شود. من نه مجتهد هستم، نه فقيه و نه درس اين کار را خوانده ام. ولی ظاهرا يکی از دلايل جدی مخالفت با دستور رئيس جمهور مبنی بر ورود خانم ها به ورزشگاه ها بحث اختلاط است و می گويند نبايد کاری کنيم که اختلاط زن و مرد در جامعه اسلامی رواج يابد. ظاهرا حرف درستی است و کسی در آن ترديد ندارد ولی سوال من اين است که مرز و فرم اين اختلاط کجاست. در اتوبوس و بازار و مغازه هم اختلاط هست، اما همه ما می گوئيم که اشکالی ندارد. چه کسی اختلاط در ورزشگاه های ما را در اوايل انقلاب زير سوال برد؟ برويد تحقيق کنيد و ببينيد که نقطه روشنی وجود ندارد. حاضر نيستيم صريح بگويم اما بعيد می دانم امام چنين نظری داده باشد؛ اگر کسی مدرکی دارد ارائه دهد که امام چنين نظری داده باشد".
ماجرای کفش های رئيس جمهور
شمقدری در باره آشنايی اش با احمدی نژاد در سال ۸۴، می گويد: "درسال ۵۹ اين دانشگاه علم و صنعت بود که حرکت انقلاب فرهنگی را شروع کرد. شناخت محدود من از آقای احمدی نژاد، مربوط به همان سال ۵۹ بود". شمقدری در ادامه می گويد: "سال ۶۴ که دانشگاه بازگشايی شد، شناخت بيشتری از او پيدا کردم". شمقدری سپس در مورد شناخت اش از احمدی نژاد در زمان ساخت فيلم تبليغاتی کانديداهای رياست جمهوری پرداخته و می گويد: "من او را يک روشنفکرمذهبی ولايی پايدارمی شناختم، اما حقيقتا از جزئيات زندگی اش اطلاعی نداشتم. شنيده بودم که اوغذايش را از خانه می آورد، اما اين مسئله را جدی نگرفته بودم. پس از شروع کار روزی، درساعت ۳ بعدازظهر، جلسه ای با او داشتيم و محل جلسه هم يکی از مناطق شهرداری تهران بود. حدود ساعت چهار شد که يکی ازمحافظان، ساک آقای احمدی نژاد را آورد که غذای او درآن بود. بيشتر که با او همراه شدم، به زندگی و منش او آگاهی بيشتری پيدا کردم. خانه او را قبلا نديده بودم و حتی نمی دانستم ماشينش چيست".او از احمدی نژاد خاطراتی نيز نقل می کند: "يک مسئله کفشهای او بود. وقتی وارد جايی می شديم، می ديديم که کهنه ترين کفش، مال اوست! حتی می خواستم بگويم کفشتان را عوض کنيد، اما فرصتی پيش نيامد. بنابراين وقتی در تبريز، کفش دکتر گم شد و يکی از محافظان، با خوشحالی اين خبررا داد و گفت: "حالا می توانيم برای دکتر،کفش نو بخريم!"، ديدم که اين موضوع عين سوژه است".
من شبيه احمدی نژاد هستم!
شمقدری در مورد ورودش به خانه احمدی نژاد می گويد: "تا مدتها ابا داشتم که به خانه اش بروم، ولی مخاطبان دکتر در ديدارها، اين ايده را به من دادند. در سفرهايی که داشتيم، در اکثر جلسات پرسش و پاسخ، خيلی ها سوال می کردند که خانه شما کجاست؟ چه ماشينی سوارمی شويد؟ چگونه زندگی می کنيد؟ دانشجويان ما، به جای پرسيدن ديدگاه سياسی او، از اين سوالها می کردند. يعنی بحث فقر وغنا به جايی رسيده که دانشجوی ما اول می پرسد تو چقدرعيدی می گيری وپايه حقوقت چقدراست [!] او درواقع می خواهد بداند سطح زندگی رئيس جمهورش با بدنه اصلی جامعه چقدرتفاوت دارد؟ يعنی او دارد زندگی خانواده خودش را که درتنگدستی به سرمی برد با مدير ارشد، مقايسه می کند. لذا جهت طرح من کم کم عوض شد".وی در مورد شباهتش با احمدی نژاد می گويد: "اين را می دانستم که آقای احمدی نژاد از سلامت فکر وانديشه برخورداراست وهمچنين ويژگيهايی دراو ديده بودم که به ويژگی های خودم خيلی شبيه بود. جالب است بدانيد که پس از مطرح شدن بحث نامزدی او، اين من بودم که [در فروردين ۸۴] پيشنهاد دادم فيلم تبليغی او را بسازم. شمقدری در مورد شيوه تهيه فيلم تبليغاتی احمدی نژاد می گويد: "فيلم ها را "دی وی کم" گرفتيم. ما نزديک به دوازده "سی دی" فيلم، شامل نماهنگ و سخنرانی توليد کرديم که هزينه هرکدام از آنها درحد ۲ ميليون تومان بود. علاوه براينها، سه تيزر داشتيم و پنج برنامه راديويی وهمچنين چهار برنامه تلويزيونی داشتيم. ۱۵۰۰ "سی دی" اصلی هم تهيه کرديم و ضمنا نزديک به چهل ساعت هم روی فيلم مرحله دوم انتخابات کارکرديم. چون زمان اين فيلم ۴۵ دقيقه شد. اين را هم بگويم که تاکنون به حدود سی نفر دستمزد پرداخت کرده ام".
ماجرای هزينه ساخت فيلم تبليغاتی احمدی نژاد
او در مورد هزينه فيلم ها و دستمزدش می افزايد: "هزينه اين فيلم بالای چهل ميليون تومان بود و تا اين لحظه، تامين نشده است. البته تا الان دريک مورد ۳ ميليون تومان و در مورد ديگر، ۵ ميليون تومان، کمک مردمی به من داده شده است. من [هم] دستمزد زيادی نخواستم. الان هم اگر پول دادند، می گيريم و اگرهم ندادند، نمی گيريم. اميدواريم ازمحل کمکهای مردمی هزينه فيلم تامين شود. اين ۸ ميليون تومان هم که گرفتم، واقعا از ناحيه کمکهای مردمی بود. دريکی ازسفرها يک آقايی دست کرد توی جيبش و پول داد. و من گزارش اين دريافت و پرداخت را به ستاد اعلام کردم".
شمقدری در خصوص فيلم تهيه شده نيز می گويد: "محصول کار را معجزه می دانم. اين حجم کار واين کيفيت دروقت محدود معجزه بود. تمام مراکزی که ابزار قدرت مثل پول و رسانه را دراختيارداشتند، عزم آن داشتند که دکتراحمدی نژاد پيروز نشود. اما در روی ديگر، مردم بودند با دست خالی وايمان قوی، و خدا عنايت کرد و مردم مظلوم پيروز شدند".
شمقدری: ناجی فيلم "درباره الی"
شمقدری در ادامه اختلافات خود با صفارهرندی که بارها نيز آن را به سطح رسانه ها کشيده است، اين بار "درباره الی" را بهانه قرار داد. فيلم "درباره الی" آخرين اثر اصغر فرهادی است و ترانه عليدوستی، گلشيفته فراهانی، شهاب حسينی، مريلا زارعی، رعنا آزادیور، احمد مهرانفرو مانی حقيقی در آن بازی میکنند. معاونت سينمايی ارشاد مجوز حضور اين فيلم در جشنواره سينمايی امثال فيلم فجر را به دليل حضور گلشيفته فراهانی در اين فيلم را صادر نکرد، اقدامی که سبب شد صدای شمقدری دوباره در بيايد. شمقدری طی مصاحبه ای در ۸ بهمن ماه سال ۱۳۸۷ با غيرمنطقی خواندن عدم راهيابی فيلم "درباره الی" به بخش مسابقه جشنواره فجر، از نامه خود به رئيس جمهور خبر داد که احمدی نژاد نيز در پاسخ به آن نامه به وزير ارشاد دستوری مبنی بر به عمل آوردن اقدامات لازم برای رفع مشکل اين فيلم و حضورش در جشنواره، داده است. شمقدری گفته بود که به دليل خطای بازيگری که در يک فيلم آمريکايی نقش کوتاهی بازی کرده و در مراسم فرش قرمز حاضر شده است، ديگران نبايد تنبيه شوند. ساعتی پس از اظهار نظر، صفار هرندی برای خبرگزاری های نامه ای فرستاد؛ "گويا خبرگزاری ها امروز مطلبی را به نقل از برخی افراد به جناب آقای رئيس جمهور نسبت داده اند و طی آن ادعا شده است که آقای دکتر احمدی نژاد در مورد يکی از فيلم های غير حاضر در جشنواره دستور ويژه ای داشته اند. از آنجايی که اينجانب در ماموريت خارج از کشور به سر می برم، لازم است موضوع را پيگيری کنيد و در صورتی که از صحت انتساب موضوع به رياست محترم جمهوری اطمينان حاصل کرديد، سريعاً در فرصت مدت محدود باقی مانده ضمن هماهنگی با هيات انتخاب، وفق دستور ايشان اقدام شود". اما مشخص شد که اين بار حق با شمقدری بوده و نامه و دستوری نيز در کار بوده است. پس از حرف و حديثهای فراوان سرانجام شب ۱۹ بهمن ماه۱۳۸۷ فيلم درباره الی در سينمای مطبوعات به روی پرده رفت. گرچه احتمال می رود که اين تنها نمايش فيلم در جشنواره فجر باشد.
سوابق تحصيلی و شغلی
ــ ديپلم سال ۱۳۵۶
ــ دوره فيلمسازی در مرکز اسلامی آموزش فيلم سازی ۱۳۵۹
ــ شروع فعاليت تلويزيونی با مستندهای جنگی ۱۳۶۰-۱۳۶۸
ــ کارگردانی و نويسندگی فيلم مستند آفتاب و عشق ۱۳۶۸
ــ کارگردانی و نويسندگی فيلم بر بال فرشتگان ۱۳۷۱
ــ کارگردانی و نويسندگی فيلم توفان شن ۱۳۷۵
ــ فعاليت مشاوره ای در سيمای ملی با سازندگان سريال های مذهبی و جنگی ۱۳۷۵ - ۱۳۸۴
ــ عضو موسس انجمن سينما گران مسلمان
ــ عضويت در هيئت مديره شرکت "محراب فيلم"
ــ عضو مشورتی شورای فيلمنامه حوزه هنری، سيما فيلم، مرکز سينمای تجربی و انجمن سينمای دفاع مقدس