شنبه 6 تیر 1388   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

گلستان ولايی، سرآغاز، طنزنوشته ای از ب. بی‌نياز (داريوش)

منت فقيه را عزوجل که طاعتش موجب قربتست و بشکر اندرش مزيد نعمت. هر نفسی که اکنون در فضای مسمومِ مام وطن فرو می‌رود در حکم بلعيدن اشجار کاکتوس است و چون برمی‌آيد نهايت حيات. پس برای رعايای حکومت اسلامی در هر نفسی دو نعمت موجود است. باران رحمتِ بی‌حساب ولايت فقيه همه‌ی ايرانيان را رسيده و خوان نعمتِ مهلکش همه جا کشيده. پرده‌ی ناموس بندگان ولايت ايران بگناه فاحش دريده و وظيفه‌ی روزی به خطای منکر برده.



تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 


و اين چنين فرياد برمی‌آورد آل بسيجی در مقابل فقيه مطلق:
از دست و زبان که بر آيد
کز عهده‌ی شکرت به در آيد؟

و فقيه مطلق با تظلم و ارتعاش در لحن می‌فرمايند:
اعملو آل بسيجی شکراً و قليل من عبادی الشّکور.

او در تداوم عرايضشان می‌فرمايد: فراش باد صبا را گفتم تا فرش ياقوتی بگستراند و دايه‌ی ابر بهاری فرمودم تا ديگر بنات نبات را در مهد ايران زمين نپروراند. درختان را ديگر به خلعت نوروزی قبای سبزِ ورق نپوشانم و اراده کردم که رنگ سبز را از طيف الوان بزدايم.

همه از بهر من سرگشته و فرمانبردار
شرط انصاف نباشد که تو فرمان نبری

اعتراض سبز همين پنج روز و شش باشد
اين حکومت من هميشه خوش باشد

مراد من نصيحت بود و گفتم
حوالت با آل بسيج کردم و رفتم

(برای همبستگی با همه‌ی دزدان، اعم از رأی‌دزدان و سارقان ادبی و هنری. و خوشا به حال خودم که نه سعدی زنده است و نه وارثانش که عليه بنده شکايت کنند!)

ب. بی‌نياز (داريوش)


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016