گفتوگو نباشد، یا خشونت جای آن میآید یا فریبکاری، مصطفی ملکیانما فقط با گفتوگو میتوانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مسالهای از سه راه رفع میشود، یکی گفتوگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفتوگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را میگیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]
در همين زمينه
16 تیر» در ايران چه میگذرد؟ مقالهی سوم، جمهوری اسلامی و داستان "مرد پير و دريا"، محمدرضا نيکفر6 تیر» در ايران چه میگذرد؟ (مقالهی دوم)، محمدرضا نيکفر 12 خرداد» در ايران چه میگذرد؟ محمدرضا نيکفر
بخوانید!
9 بهمن » جزییات بیشتری از جلسه شورایعالی امنیت ملی برای بررسی دلایل درگذشت آیتالله هاشمی
9 بهمن » چه کسی دستور پلمپ دفاتر مشاوران آیتالله هاشمی رفسنجانی را صادر کرد؟
پرخواننده ترین ها
» دلیل کینه جویی های رهبری نسبت به خاتمی چیست؟
» 'دارندگان گرین کارت هم مشمول ممنوعیت سفر به آمریکا میشوند' » فرهادی بزودی تصمیماش را برای حضور در مراسم اسکار اعلام میکند » گیتار و آواز گلشیفته فراهانی همراه با رقص بهروز وثوقی » چگونگی انفجار ساختمان پلاسکو را بهتر بشناسیم » گزارشهایی از "دیپورت" مسافران ایرانی در فرودگاههای آمریکا پس از دستور ترامپ » مشاور رفسنجانی: عکس هاشمی را دستکاری کردهاند » تصویری: مانکن های پلاسکو! » تصویری: سرمای 35 درجه زیر صفر در مسکو! نشاط و تأمل، پيام محمدرضا نيکفر به شرکتکنندگان در حرکت اعتراضی نيويورکرژيم، برای پيشبرد برنامههايش هم از عوامفريبی مذهبی استفاده میکند، هم از عوامفريبی ناسيوناليستی. اين دو نوع فريبکاری با هم ترکيب میشوند، به دليل مبادلهای که در بنياد ميان مذهب و ناسيوناليسم وجود دارد. ترکيب آنها با وعدههای پوچ رفع تبعيض و رشوهدهی به برخی لايههای فرودست اجتماعی مبنای جنبش فاشيستی دينی هستنداکبر گنجی عزيز، همبستگان اعتصابکننده، حرکت پربازتاب تأثيرگذاری را پيش میبريد. جهانيان را با عزم و ارادهی مردم ما برای دستيابی به آزادی آشنا میکنيد. آنچه از اين راه به جهانيان و از جمله به خود ما معرفی میشود، خودآگاهیای است که با اعتراض و از اعتراض نيرو میگيرد. اعتراض، تولدی ديگر است. رهايی، تبديل شدن به نهاد آگاه ديگری است که افق آينده را میگشايد و آنچه را در گذشته چونان کابوسی ديده میشد، اينک در بيداری به صورت مسئلهای میيابد که آن را بايستی با آگاهی و پايداری حل کند. بسياری از شما، همچون بسيار کسان ديگری که هم اينک همسو با شما در گوشه و کنار جهان حرکتهای نمادينی را برای اعتراض به رژيم تبعيض و ريا پيش میبرند، عمری را در اعتراض گذراندهايد. به احتمال بسيار در شما نيز اين حس قوی است که خيزش اين بار با سرخوشی و اميد ويژهای همراه است، هرچند همهی ما سوگوار نداها و سهرابها هستيم و نگران ياران زندانی. نشاط جنبش در اين دور به درکی برمیگردد که مردم از نيروی مقابل به دست آوردند: دستگاهی حقارتبار که راه نجاتش را در سرکوب میبيند. اکثر ما میدانستيم که آنچه در پسِ پرده میگذرد با پلشتی و دژخويی همراه است. اينک پرده برافتاده و ما جمعی را میبينيم که يقهی همديگر را میدرند؛ مشتی دسيسهکار ستمگرند که ايدون بيشتر از آنکه ترس برانگيزند، موجب ريشخند میشوند. شايد آنان را با جديتی سهمناک تصور میکرديم و نشاط امروزمان به اين برمیگردد که حس میکنيم ما از آنان نمیترسيم، آناناند که از ما میترسند. با وجود اين، لازم است جديشان بگيريم. آنان بسيار بیرحم و کينهتوزند. بايستی با مردمی که هنوز هم به آنان توهم دارند، از در گفتوگو درآييم، گفتوگويی که ممکن است طولانی باشد و حتّا تا پاسی پس از پايان کار اين رژيم هم طول بکشد. هر توهمی خود بر بنياد عاملهايی واقعی است که آنها را بايستی بازشناخت. جمهوری اسلامی به شدت دردانگيز بوده، اما خود از دردهايی برخاسته است که بايستی درمان شوند. بر اين موضوع بايد انديشه کرد. فرصت و روحيهی اين کار وجود دارد. اکنون ما پا به يک دورهی پر جنب و جوش گذاشتهايم. نمیتوان آهنگ پيشروی را پيشبينی کرد. مسلم اين است که ديگر ايران، ايران گذشته نيست. جنبش، نشاط ايجاد میکند، باعث پاکيزگی اخلاقی میشود، ذهن را باز میکند. فرصت نيکويی است برای آنکه طرح آيندهای را بريزيم تا در آن دردهای بنيادی درمان شوند و از آنها پديدههای دردانگيز تازهای سر برنياورند. در خود پديدهی دردانگيز جمهوری اسلامی به نيکی میتوان دردهای اساسی جامعهی ما را ديد. مشخصهی اصلی رژيم اين است که رژيم تبعيض است. فرقگذاری امتيازآور ميان باعمامه و بیعمامه، خودی و غير خودی، مذهبی و غيرمذهبی، شيعه و غير شيعه، مسلمان و غيرمسلمان و سرانجام − اما از همه ژرفتر − آپارتايد جنسی از وجوه بارز آن هستند. برای آنکه راه برای حل مشکل تبعيض گشوده شود، به نظر من بايستی نخست آپارتايد دينی-غيردينی لغو شود. اساس انديشهی سياسی سکولار لغو همهی امتيازهای سياسیای است که به دين داده میشوند. سکولاريزاسيون سياسی يعنی رفع تبعيض و ستم دينی. معنای روشن سکولاريزاسيون ايرانی نيز عمل به بايستگی لغو همهی امتيازهای سياسی دينپيشگان است و نيز همهی آن قانونها و رسمهای نابحقی که آنان را از مالياتدهی و حسابرسی عمومی مستثنا میکنند. سکهی دين نبايستی سکهی قدرت باشد. اين گونه از سکه انداختن دين، بزرگترين خدمت اخلاقی در کل طول تاريخ به دين است. امروزه پارسايی دينی، در گرو فاصلهگيری با قدرت سياسی است. شهروند مؤمن طبعا رواست که در سياست دخالت کند. اين وظيفهی شهروندی اوست، اما روا نيست در جريان سياستورزی بيرق دين برافرازد و امتياز ويژهای بطلبد. بیگمان مؤمنان نيکپندار و نيککردار از مخالفت با تبديل دين به سکهای در پهنهی سياست و بازار استقبال میکنند. در ادبيات کهن خِطهی فرهنگی ما به همه زبانهای آن، دينفروشی در سياست و بازار نکوهش شده است. فکر سياسی سکولار ايرانی پشتوانهای بس قوی در سنت فرهنگی دارد. مؤمنان نيز میتوانند در متنهای دينی توصيههای خوبی در مخالفت با تبديل دين به تخت حکمرانی و وسيلهی کاسبی پيدا کنند. فکر سکولار، فکری نيست که با فرهنگ ما بيگانه باشد. از حافظ هم میتوان آن را استخراج کرد. بزرگترين تبعيض در جامعهی ما حقکشی در مورد زنان است. لغو آپارتايد دينی در حوزهی سياست گامی اساسی برای لغو آپارتايد جنسی است. تبعيض يکباره از ميان نمیرود، چون تبعيضی نيست که در مدت اخير برقرار شده باشد. رژيم آن را تشديد کرده است. سکسيسم اين رژيم محيط جامعه را برای زنان ناامن و خشن کرده است. اصل تبعيض جنسی، يکی از آن دردهای عميقی در جامعهی ماست که رژيم دردانگيز دينی ريشه در آن دارد. در اين حوزه، گستردهترين نوع همدستیها ميان جامعه و دولت ديده میشود. در دوران جنبش مردم خودستا میشوند و همهی پليدیها را به دولت نسبت میدهند. اين بار لازم است کمتر خودستا باشيم و بيشتر با ديد انتقادی به خود بنگريم. کدام همدستیها، کدام بیفکریها، کدام آلودگیهای ذهنی و اخلاقی و رفتاری، کدام بیسليقگی و بیذوقی، عمر اين رژيم را چنين طولانی کردند؟ آنها همچنان ممکن است باعث تداوم وضعيت شوند. جنبش، ذهن ما را بازتر میکند، ما پاکيزگی اخلاقی میيابيم، ولی آن دردهای عميق تاريخی به سادگی درمان نمیشوند. رژيم تبعيض تودهی عظيمی را میفريبد، آن هم با وعدهی رفع تبعيض ميان طبقات و نيز ميان مرکز و حاشيهی جغرافيايی. رژيم هم تبعيضهای اجتماعی را تشديد میکند و هم وعدهی رفع آنها را میدهد. آيندهی جنبش را در نهايت پاسخی تعيين میکند که برای رفع تبعيضهای اجتماعی میيابد. ما برنامهی جامعی برای رفع تبعيض میخواهيم. سکولاريزاسيون سياسی ممکن است به ثمر نرسد، يا بسيار بیثبات باشد، اگر بر پيشبرد برنامهای دموکراتيک برای عدالت مبتنی نباشد. میبينيم که کار بسياری در پيش است تا زندگی مردم، خوب و شايسته شود. اين را نيز نبايد فراموش کنيم که ما به جنبش سبزی نياز داريم که برای حفظ محيط زيست به پا خيزد. مردم سرکوب میشوند، ذهنشان با دروغ آلوده میشود، در همان حال دارند سم تنفس میکنند. اگر آگاهی زيستمحيطی به حد کافی نيرومند بود، عظمتطلبی اتمی رژيم به موقع رسوا میشد. اکنون جنبشی عليه رژيم آغاز شده، اما هنوز انتقاد به برنامههای اتمی رژيم در حد اين يا ايراد سطحی ديپلماتيک مانده است. رژيم، برای پيشبرد برنامههايش هم از عوامفريبی مذهبی استفاده میکند، هم از عوامفريبی ناسيوناليستی. اين دو نوع فريبکاری با هم ترکيب میشوند، به دليل مبادلهای که در بنياد ميان مذهب و ناسيوناليسم وجود دارد. ترکيب آنها با وعدههای پوچ رفع تبعيض و رشوهدهی به برخی لايههای فرودست اجتماعی مبنای جنبش فاشيستی دينی هستند. سکسيسم از عناصر اصلی ايدئولوژی اين جنبش است. همين اشارههای کوتاه به عاملهايی ريشهدار، که باعث میشوند رژيم يک آپارات ساده نباشد، نشان میدهند که با دگرگونیهايی حتّا تا حد اصلاحهای جدی در دستگاه، روا نيست که در ما حس خوشبينی پديد آيد. خلاصه اينکه هنوز در ابتدای راهيم. از اعتراض امروزمان نشاط و نيرو بگيريم تا فردا حرکت ديگری را پيش بريم. با اين اميد، برای شما ياران در اکسيون در برابر مرکز سازمان ملل، شور و نشاط بسيار آرزو میکنم. شاد و سرفراز باشيد! محمدرضا نيکفر Copyright: gooya.com 2016
|