سه شنبه 20 مرداد 1388   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

آرزو کنيد با "انقلاب مخملين" برکنار شويد! بابک داد

بابک داد
کودتای اخير نشان داد سال ها تلاش اصلاح طلبان برای "اصلاح نظام از درون" بی ثمر بوده و اين نظام "اصلاح پذير" نيست و جز از طريق يک انقلاب مردمی، مقامات نظام حاضر نيستند قدرت را رها کنند و در يک انتخابات سالم، قدرت را به ديگران بسپارند. اين نظام هر "تغييری" را حتی اگر در چارچوب قوانين فعلی باشد، "براندازی" و "انقلاب مخملی" می داند

تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 


برای حاکمان انحصار طلب نظام اسلامی، وجود معضل بزرگی به نام «انتخابات» باعث دست و پاگيری های بسياری شده و با وجود بی قانونی های فراوانی که در دوره های مختلف انتخابات کرده اند، اما نمی توانند«اصل انتخابات» را کاملا" تعطيل کنند وگرنه در انجام اين کار هم کمترين درنگی نمی کردند و مثل خيلی از اصول قانون اساسی، «اصل انتخابات» را هم معطل و حذف می کردند. از ديدگاه آنها، انتخابات يک مصيبت بزرگ(!) است که در قانون اساسی گنجانده شده و رأی مردم و انتخابات برای مستبدان و انحصارطلبان و ديکتاتورها، يک بدبختی بزرگ است!
از ديدگاه سران نظام، انقلاب مخملين يعنی هرگونه تلاش مردم برای ايجاد تغييرات در امور اجرايی و پارلمانی کشور «از طريق انتخابات»! و هر نوع تلاش ملت برای جابجايی مسالمت آميز قدرت از طريق اعمال اراده و رأی مردم «انقلاب مخملی!» است! از ديدگاه مقامات نظام، «انقلاب مخملی» اسم مستعار هرگونه «نه» محترمانه و «جابجايی قانونی قدرت» و «دست رد مردم» به سينه نامزد مورد حمايت حکومت «از طريق انتخابات» است. به همين ترتيب، تلاش مطبوعاتی و رسانه ای و تبليغاتی به نفع نامزدهای «نامطلوب!» به تلاش برای «براندازی نرم!» تعبير می شود! بنابراين خود مقامات نظام هم می دانند، اتهام «انقلاب مخملی» اسم مستعار «انتخابات مسالمت آميز، بدون خونريزی و پذيرش نظر و رأی مردم» است! اما آنها اين واژه را برای فريب مردم ناآگاه تبليغ می کنند تا مردم گمان کنند، کشور از چه «مهلکه ای» بنام انقلاب مخملی(!) جان سالم بدر برده و از چه فاجعه ای نجات يافته!
از ديدگاه مقامات نظام، در هر انتخابات مردم بايد ببينند رهبری چه می خواهد و بايد به همان رأی بدهند و مشروعيت مردمی نظام را با رأی خود تحکيم کنند. حال اگر مردم از فرد مورد نظر رهبری عملکرد بدی ديده باشند و او را نخواهند و يا اگر عده ای نفهميدند رهبر چه کسی را می خواهد و يا به نامزدهای ديگری نظر داشتند، انتخاباتی که برگزار می شود پيشاپيش يک «براندازی نرم» و «انقلاب مخملی» به حساب می آيد و برای برخورد با آن، همه نيروهای سرکوبگر نظام بسيج می شوند تا مانع تحقق هدف ملت شوند! به عبارتی اگر مردم، نامزدهايی غير از فرد مورد نظر رهبر و نظام را انتخاب کنند، يعنی قصد براندازی داشته اند و به جرم «براندازی نظام» می شود فعالان سياسی و اعضای ستادها را دستگير و داغ و درفش و شکنجه کرد!
بنابراين با اينکه در انتخابات اخير، هزاران تبعيض و جانبداری و محدوديت برای سه نامزد ديگر غير از احمدی نژاد ايجاد کردند، باز هم به ساز و کاری انديشيده بودند که بشود در دهها ايستگاه بعدی مانند شمارش آراء و تأييد نتيجه و ابطال برخی صندوقهای رأی و دستکاری در نتايج، بالاخره نظر مقام عظماء ولايت را تأمين کنند و احمدی نژاد را پيروز اعلام نمايند. با وجود عمل به همه موازين قانون فعلی هم از سوی آقايان موسوی و کروبی، به صرف استفاده تبليغاتی از عنصر رنگ سبز يا حضور پرشور جوانان، ديگر برای مقامات نظام شکی باقی نماند که مردم و دوستداران مهندس موسوی و مهدی کروبی، بنا داشتند «از طريق شرکت در انتخابات!» انقلاب مخملی يا انقلاب رنگی(!) کنند!
حالا سئوال اين است: آيا اقدامات نامزدها تحول خواه (مهندس موسوی و شيخ مهدی کروبی) و ستادهايشان تدارک يک انقلاب مخملی حقيقی بوده؟ پاسخ مشخص است: نه! راستش اين است که هيچکدام از فعاليتهای انتخاباتی طرفداران دو نامزد تحول خواه، نشانی از تدارک يک کار تشکيلاتی برای براندازی از طريق انتخابات (!) نداشت. راستش اين است آنها چنان به «دعوت منافقانه» آقای خامنه ای برای حضور در انتخابات و گرم کردن تنور آن، اعتماد کرده بودند که بعد از تقلب رفتند و در خانه هايشان نشستند و غافلگيرانه و مظلومانه دستگير شدند. از عقلانيت آنها بعيد است مشغول انجام يک «طرح براندازانه» يا انقلاب مخملين باشند، ولی برای فردای انتخابات و هر رخداد محتمل ديگری، هيچ برنامه ای، آلترناتيوی، طرحی و فکری آماده نکرده باشند.
آقايان کروبی و موسوی با کمال صداقت برای «تغيير» وضع فاجعه بار کشور به ميدان انتخابات آمده بودند و «با کسب اجازه از رهبر» و «عبور از فيلتر شورای نگهبان» و موانع و تبعيض های بسيار، به ملت وعده دادند در مديريت کشور تغييراتی ايجاد کنند. اگر قصد آنها انقلاب مخملی يا براندازی نظام بود، از اساس در انتخابات شرکت نمی کردند و يا بلافاصله بعد از تقلبهای وسيع، انقلاب مخملين را رسما" کليد می زدند. نه اينکه در حصر خانگی قرار گيرند و اعضای ستاد و نزديکانشان يکجا و غافلگيرانه، دستگير شوند!
کودتای اخير نشان داد سالها تلاش اصلاح طلبان برای «اصلاح نظام از درون» بی ثمر بوده و اين نظام «اصلاح پذير» نيست و جز از طريق يک انقلاب مردمی، مقامات نظام حاضر نيستند قدرت را رها کنند و در يک انتخابات سالم، قدرت را به ديگران بسپارند. اين نظام هر «تغييری» را حتی اگر در چارچوب قوانين فعلی باشد، «براندازی» و «انقلاب مخملی» می داند. حتی اگر آن تغييرات توسط ياران بنيانگذار جمهوری اسلامی (موسوی و کروبی) و با رعايت چارچوبهای نظام به ملت وعده داده شده باشد. تجربه کودتای اخير نشان داد رهبری مستبد و ديکتاتور نظام، حاضر نيست با روش مسالمت جويانه و انتخابات، حتی بخش کوچکی از اختيارات اداره کشور را به منتخبان واقعی ملت و کسانی غير از افراد مورد نظرش بسپارد! بنابراين هرگاه نظر مردم چيزی غير از نظر رهبری باشد، حتی اگر با ساز و کار انتخاباتی و روشهای مسالمت جويانه هم نظرشان را ابراز کنند، بازهم از ديدگاه مقام رهبری مرتکب «براندازی!» با «انقلاب نرم و مخملی!» شده اند و مستوجب هرگونه سرکوبی هستند.
شالوده فکری حاکمان نظام چنين است که اساسا" مردم اجازه ندارند جور ديگری فکر کنند و بايد مطيع و فرمانبردار حکومت باشند تا «امت» به حساب آيند و رأی امت، نهايتا" «زينت حاکميت الهی» آنهاست و مشروعيتی برای حکومت ايجاد نمی کند. به زعم آنها، مردم صغير و ناآگاه هستند و صلاح و مصلحت خود را نمی فهمند و اگر می خواهند «به مملکت آسيبی نرسد بايد پشتيبان ولايت فقيه باشند!» مردم (يا رعیّت صغير!) بايد تابع و مطيع نظر ولی فقيه و مجری امر و نظر و رأی حضرت ايشان باشند و بايد به کسی رأی بدهند که «آقا» اشاره می فرمايند!
اما اگر مردم خواستند نامزدهای ديگری را به رياست جمهوری يا پارلمان بفرستند، حاکمان هراسان می شوند و وانمود می کنند اين «نافرمانی مردمی» و مصداق «براندازی» است و لابد «پله بعدی» تصرف دستگاههای ديگر حکومتی و ای بسا تصرف جايگاه رهبری(!) باشد و «کيان اسلام!» به خطر بيفتد! بنا بر همين استدلال، حاکمان اقتدارگرا، می خواهند از ابتدا اجازه شروع هيچگونه تخطی و «انحرافی!» از فرمايشات «آقا» را ندهند. «توهم توطئه» هم باعث شده آنها تا «آخر خط» را برای خود تصور و پيش بينی کنند و به گمان خود، آب را از سرچشمه، يعنی از انتخابات شوراها و مجلس و رياست جمهوری ببندند، تا خدای نکرده اريکه قدرت مطلقه رهبری الهی آقای خامنه ای تحديد و تهديد نشود! اين البته «صورت» مسئله و ظاهر آن است و تمام اينها تدابيری است برای حفظ قدرت و ثروت حاکمان.
در حقيقت، حاکمان نظام هم قسم شده اند که «قدرت مطلق» و «ثروت بی انتهای» اين سرزمين، بايد در اختيار خودشان باقی بماند و اصل «انحصار طلبی» هم می گويد نبايد گذاشت هيچ منفذی برای ورود «اغيار» به اين تالار قدرت و انبار ثروت ايجاد شود! حتی اگر اين نامحرمان و اغيار، «منتخبان ملت» باشند و از «منفذ!» انتخابات وارد تالار قدرت شوند، کاری می کنند که مثل سيد محمد خاتمی و اصلاح طلبان، از حاکميت «اخراج» شوند و انحصار اين تالار را در اختيار خود داشته باشند!

***

حاکمان جائر نظام اسلامی سالهاست تلاش می کنند برای «مصادره آرای ملت» و «تغيير ماهیّت انتخابات» راههايی پيدا کنند! آنها طی سالهای اخير، در هر انتخابات تلاش کرده اند يک يا چند ماده قانونی از اصول و قوانين انتخاباتی را «تغيير» دهند، يا «کمرنگ» کنند، يا «حذف» کنند و يا برخی قوانين را «تغيير ماهيت» بدهند تا در نهايت، قوانين انتخاباتی را به ضد خودشان تبديل کنند و پروسه انتخابات را به يک «نمايش کنترل شده!» تبديل کنند که در صورت و ظاهر چيزی «شبيه انتخابات» باشد، اما در حقيقت يک «انتصابات» تمام عيار و رأی سازی کامل باشد. برای همين قبل و بعد از برگزاری هر انتخابات، ما و شما و مردم و کارشناسان، با «بُهت» و شگفتی مواجه می شويم و غالبا" می بينيم نتيجه اعلام شده، با نظرسنجی ها و برداشتهای واقع بينانه قبل از انتخابات، به کلی متفاوت هستند! دستگاههای تبليغاتی نظام، برای فرافکنی و توجيه اين نتيجه های شگفتی آور، گاهی اصل «نظرسنجی» را زير سئوال برده اند! گاهی «رفتار غيرقابل پيش بينی مردم ايران» را دليل اين تفاوتها ذکر کرده اند! و گاهی هم مانند انتخابات اخير رياست جمهوری، هيچ دليل قابل فهم و معقول و قابل باوری برای نتيجه انتخابات و آراء جادويی(!) ارائه نکرده اند و يک «شعبده بازی» تمام و کمال انتخاباتی را روی صحنه برده اند!
در انتخابات دوره های قبل، مجريان و ناظران انتخابات که عملا" منصوب حاکمان هستند و امکان همه جور دستکاری را در مراحل انتخابات و نتيجه آراء دارند، در هر انتخابات، «يک گام» به سوی تغيير ماهيت انتخابات برداشته اند. در يک دوره، شرط «رجل سياسی» را تفسير به ميل کردند تا زنان را از ورود به انتخابات منع کنند! در دوره ديگری شورای نگهبان، نظارت خود را به «استصوابی» و بعدا" به «نظارت استطلاعی!» گسترش دادند. در دوره ديگری «احراز صلاحيت» يا احراز برخی شرايط مثل ولايت پذيری و التزام عملی نامزدها به اسلام را اضافه کردند! در يک دوره، شمارش آراء ماشينی را حذف کردند و خلاصه هر بار، از «برخی از» ابزارهای تقلب و تبعيض و دستکاری در آراء استفاده کردند، تا دستکاری ها و تقلب ها، خيلی «رو» و رسوا نباشد! آنها در پروسه انتخابات، هر مرتبه دستکاری هايی کردند تا نظر مقامات بالا و رهبری را تأمين کنند، اما در انتخابات اخير رياست جمهوری، از «همه ابزارهای تقلب» بهره بردند!
در اين انتخابات، مقامات نظام با وحشت از روی کار آمدن فردی مردمی مثل ميرحسين موسوی يا مهدی کروبی، با «تمام قوا» وارد ميدان انتخابات شدند و از «تمامی» ابزارهای «تبليغاتی» و «تقلب» و «سرکوب» برای اين کودتای انتخاباتی، به صورت «يکجا» استفاده کردند و بزرگترين تقلب و کودتای انتخاباتی را رقم زدند. وزارت کشور و شورای نگهبان و سپاه و بسيج، «مجوز شرعی» داشتند تا با هزاران تخلف و تقلب و خيانت در رأی مردم، نظر مقام معظم رهبری را اعمال کنند و فرد مورد نظر ايشان را رئيس جمهور اعلام کنند. اين تقلب و «کودتای ننگين انتخاباتی» حتی شخصيتهای سياسی مورد وثوق نظام را هم، از صحت و درستی اين انتخابات رسوا دچار ترديد کرد و بسياری از خوديهای نظام، حتی در مراسم تنفيذ رئيس جمهوری «منصوب رهبر» شرکت نکردند و بر اين تقلب بزرگ مهر تأييد نزدند.
متناسب با «عظمت و بزرگی» ابعاد اين تقلب بی سابقه و دستکاری گسترده در آراء ملت، ارقام و نتيجه ای هم که اعلام شد، چنان «غيرقابل هضم» بود که هنوز بعد از گذشت شصت روز از انتخابات، جامعه نتوانسته آن نتيجه عجيب را بفهمد و به اصطلاح آن را «هضم» کند. ۲۵ ميليون رأی برای کسی منظور شد که «نفرت عمومی» از او مورد اعتراف همه نظرسنجی ها بود. ۲۵ ميليون رأی برای کسی منظور شد که نماينده نظام غيرمحبوب بود. کسی که برای جشن پيروزيش، نتوانستند بيشتر از بيست سی هزار نفر از شهرهای اطراف به ميدان وليعصر تهران بياورند و روز تحليفش ناگزير شد فاصله کوتاه پاستور تا بهارستان را از راه هوايی و با هلی کوپتر طی کند!
رأی ۲۵ ميليونی و تقلب ناشيانه نظام به نفع محمود احمدی نژاد، چنان «هضم نشدنی» بود و هست که مثل يک غذای فاسد و مسموم، هنوز هم «روی دل» جامعه باقی مانده و «نفخ» بزرگی ايجاد کرده و همه اعضای پيکره حامعه را به درد و بيماری و بی تابی دچار کرده است. اين کودتای انتخاباتی «هضم ناشدنی»، ناآرامی های وسيع و التهابات دامنه داری را در کل پيکره جامعه موجب شده که فقط با «دفع» و يا «بالاآوردن» و «استفراغ» اين غذای فاسد و ماده مسموم، جامعه می تواند به سلامتی و آرامش قبل از ۲۲ خرداد ۸۸ برسد. اگر مقامات انتخابات را «ابطال» می کردند، شايد به موقع اين غذای مسموم، از سيستم گوارشی جامعه «دفع» می شد و سّم آن از پيکره اجتماع بيرون می رفت! حالا هم شايد با عزل احمدی نژاد، بشود اين غذای مسموم را «بالا آورد!» و با روش درمان مسموميتها و «ايجاد استفراغ» از ادامه اين مسموميت خطرناک جلوگيری نمود. ای بسا با پس دادن رأی مردم و تمکين از آن و پوزش از «رئيس جمهور منتخب ملت»، يعنی مهندس ميرحسين موسوی، شايد هنوز هم بتوانند از سقوط همه جانبه «کليت نظام» به قهقرای نيستی و نابودی جلوگيری کنند. وگرنه برای عبور از اين وضعيت بحرانی و مسموم، جامعه ايرانيان تنها و تنها يک راه «درمانی» ديگر پيش رو دارند:«جراحی!» تلاش و عزم ملی برای جراحی غده سرطانی استبداد و ديکتاتوری!
باری! در اين انتخابات، نظام با تمام قوا تلاش کرد از ورود «منتخب ملت» به تالار قدرت ممانعت کند، اما برای اولين مرتبه، با مقاومت گسترده مردمی مواجه شده و اينک پايه های آن تالار، از خروش حق طلبانه ملت ايران به لرزه درآمده است. مقامات نظام برای آنکه زير آوارهای اين تالار پوسيده زنده به گور نشوند، بايد قبل از آنکه به عذاب خشم ملت گرفتار شوند، قدرت را به ملت واگذار کنند. آنها بايد تن به برگزاری يک رفراندوم عمومی بدهند تا شايد آرامش نسبی به جامعه ملتهب ما بازگردد. اينگونه شايد بيرون آوردن «غده سرطانی ديکتاتوری» از پيکره جامعه، با درد و خونريزی کمتری انجام شود و نظر واقعی ملت برای اداره کشور، با يک «جابجايی نرم» و از طريق صندوق آراء حاکم گردد. وگرنه با اين تب و التهاب شديدی که تمام پيکره جامعه را فراگرفته، به زودی مجبور خواهند شد با «انقلابی سخت» و خشم آلود، قدرت را وانهند و فرار کنند. کودتای انتخاباتی اخير، نکات «هضم نشده» بسياری دارد و مقامات بی تدبير نظام اسلامی، قطعا" با بدترين روش و در آخرين لحظات به فکر چاره می افتند که قطعا" خيلی دير شده است.
شايد بهتر باشد مقامات نظام دمای واقعی خشم ملت را از مجاری واقعی اندازه گيری کنند تا «واقع بينانه» تصميم بگيرند و کناره گيری کنند. هرچه سرکوبها بيشتر و ابعاد جنايتهای نظام فاش می شود، خشم ملت افزونتر و احتمال بروز انقلابی سخت و خونين بيشتر می شود. انقلابی که همه سران نظام را زير آوار اين تالار فاسد، مدفون خواهد کرد.اگر آنها ابعاد هولناک خشم و نفرت ملت را بدانند، شايد آرزو کنند با «انقلابی مخملين» و نرم، قدرت را به مردم واگذار نمايند!

وبلاگ «فرصت نوشتن» / روزنوشته های بابک داد
www.babakdad.blogspot.com
www.babakdad.blogfa.com
تماس:
[email protected]


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016