سه شنبه 27 مرداد 1388   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

سعيدی، نماينده ولی فقيه در سپاه: فرماندهان اغتشاشات اخير هنوز بيرون از زندان هستند، فارس

خبرگزاری فارس: حجت‌الاسلام سعيدی با بيان اينکه فرماندهان آشوب همچنان در بيرون هستند، گفت: البته به تدريج بايد زمينه برخورد با ديگر عوامل هم فراهم شود.

به گزارش خبرگزاری فارس، حجت الاسلام و المسلمين سعيدی نماينده ولی فقيه در سپاه پاسداران در گفتگو با خبرنگار پايگاه اطلاع رسانی سپاه پيرامون حوادث پس از انتخابات، ارزيابی عملکرد دولت نهم و شاخص ها و ملاک‌های کابينه کارآمد در دولت دهم و نيز نقش سپاه و بسيج در مهار اغتشاشات و بحران آفرينی های اخير گفتگو کرده که متن کامل اين گفتگو بدين شرح است:

* به نظر شما اگر در حوادث اخير گروه های سياسی شکست خورده در انتخابات رهنمودهای ولايی مقام معظم رهبری را به گوش جان می خريدند، شرايط سياسی کشور چگونه رقم می خورد؟
_ ريشه مشکلاتی که امروز نظام در اين مسائل داخلی دارد تقريباً از يک جا نشات می گيرد و آن اين است که حکومت دينی بر محوريت ولايت فقيه کاملاً تئوريزه و نهادينه شده است. اصولاً حاکميت دينی و تحقق ولايت فقيه، اصول زيادی را دارد، بيش از ۲۰ اصل بعنوان مبانی حکومت دينی داريم که اگر هر يک از آنها را ناديده بگيريم و يا حذف کنيم از دايره حکومت دينی خارج خواهيم بود، ايده حاکميت دينی برگرفته از تدابير ذات باريتعالی است، رسالت امروز ما دقيقا در چارچوب اصول و مبانی دينی بايد تعريف بشود. اگر در آن چهارچوب تعريف نکنيم از دايره خارج شديم و در واقع نمی توانيم مدعی حکومت دينی باشيم.
اصولاً سه تفکر در صدساله اخير در جلوی بشر وجود داشته و سه انديشه همه جهت گيری های بشر را شکل داده است يکی تفکر مادی گرايی همان تفکری که در قرن گذشته در دنيای مارکسيسم و کمونيسم منشاء تحولاتی شد و ديگر تفکر انسان گرايی که همان امانيسم بود و در دنيای غرب منشاء خيلی تحولات شد.
تفکر سوم هم تفکر خدامحوری است . يعنی اداره بشر و تشکيل حکومت در چهارچوب ايده خدامحوری. اين سه انديشه با هم سازگاری ندارند. انديشه ماده محوری را دنيای مارکسيسم دنبال می کرد که مصداق آن شوروی و چين بودند، انديشه انسان محوری در قالب ليبرال دموکراسی در غرب شکل گرفت و انديشه خدامحوری را انبياء پايه گذار آن بودند.
پيامبر اعظم (ص) حکومتی را بر مبنای خدامحوری شکل داد ائمه معصومين منادی چنين حکومتی بودند ، انقلاب اسلامی ايران به رهبری حضرت امام (ره) و مديريت امروز رهبر معظم انقلاب بر چارچوب خدامحوری استوار است. حکومت در چارچوب خدامحوری يک مجموعه ای است که همه الزامات را با خودش دارد هيچ اصل را نمی توانيم از جای ديگری عاريه بگيريم. اگر يک اصل را حذف کنيم حکومت التقاطی می شود . حکومت طاغوت می شود و ديگر حکومت دينی نمی شود.
حکومت دينی از اصل مشروعيت الهی ، حاکميت و قوانين گرفته تا جزئی ترين مسائل را بايد در همين مجموعه تعريف کنيم. اسلام نظام جامعی است صفر تا صد خودش را با خودش همراه دارد.
از جمله اصول انقلاب، استکبار ستيزی و دفاع از مظلوم است. "اشداء علی الکفار رحماء بينهم " از ديگر اصول قطعی تبعيت محض از رهبری و ولی فقيه است چون قرآن می فرمايد اطيعو الله و اطيعوالرسول و اولی الامر منکم. پيشوای الهی را بايد تبعيت کرد چه در عصر نبوت باشد يا در عصر امامت باشد يا در عصر فقاهت باشد که ما امروز در اين عصر قرار داريم.



تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 


در تبعيت فرقی بين پيامبر ، امام معصوم و ولی فقيه نيست يعنی از حاکم چه پيامبر باشد چه امام معصوم باشد يا ولی فقيه باشد بايد بدون چون و چرا از او تبعيت کرد. يعنی آنجائی که تصميمی است ، اراده ای است و يا تدبيری است بر مردم واجب است تبعيت کنند اين رمز بقای ما بعد از سه دهه است. اين رمز بقای حاکميت دينی است و علتی هم که امام زمان (عج) ظهور نمی کند اين است که هنوز اين آمادگی کامل دينی در برابر رهبری الهی فراهم نيست . اين يکی از اصول لايغير ماست که مردم ، خواص و نخبگان بايد در خدمت رهبری باشند و تبعيت کنند.
رهبری ديدگاه هايی در زمينه مسائل بين المللی ، فرهنگی، اقتصادی و همه مسائلی که به نوعی به اداره هر کشور باز می گردد دارند، در اموری که رهبری دارای انديشه ونگاه روشنی است و اين نگاه برگرفته از اسلام است، اينجا بايد همه تبعيت بکنند. سوال اين است که ما چرا با چالشهايی روبرو شديم؟
آنجايی که مردم و خواص بدون چون و چرا از رهبر تبعيت کردند ما در اوج پيروزی و اقتدار بوديم و هر کجا يک نوع تعلل و سستی بوجود آمده چه از ناحيه خواص چه از ناحيه مردم ما دچار چالش و آسيب شده ايم. اين تجربه تاريخی است . يعنی آن وقتی که ملت موسی بن عمران از موسی تبعيت می کردند در اوج پيروزی بودند و وقتی که در تبعيت دچار اختلاف و سستی شدند ذليل شدند و قرآن می فرمايد " اينان خودشان غضب خدا را طلب کردند " چون به فرمول عمل نکردند . فرمول اين بود که از رهبری دينی تبعيت کنيد. و چون آنها از رهبر تبعيت نکردند شکست خوردند. در صدر اسلام هم ما همين وضع را می بينيم. بعد از پيامبر (ص) چرا مردم به دام معاويه و حجاج بن يوسف و خلفای فاسق و فاجر افتادند؟ علت آن بود که مردم از رهبری الهی تبعيت نکردند در عصر ما هم همين وضع را می بينيم ، آنجايی که مردم از يک فتوای مرحوم ميرزای شيرازی تبعيت می کنند می توانند ظرف مدت کوتاهی ۱۰۰ هزار نفر مزدور انگليسی را از کشور خارج کنند.
اما آنجايی که تبعيت نکنند استعمارگران می آيند و مسلط می شوند آن روزی که مردم به حرف امام گوش کردند و روز ۲۱ بهمن ۵۷ که امام فرمود حکومت نظامی باطل است مردم به خيابانها ريختند همه آن قدرت پوشالی شاه از کار افتاد و نتوانست کاری انجام دهد .
در زمان جنگ ما شاهد اين قدرت بوديم شاهد اين اقتدار بوديم در بحث هسته ای ما شاهد اين اقتدار بوديم در همه دورانها شاهد اين موضوع بوديم فتنه گران، توطئه گران، جريان های واگرا و عناصر تحول ناپذيرفته در صد توطئه بودند حضور مردم در عرصه توانست توطئه ها را خنثی کند.
در ۱۸ تيرسال ۷۸ شاهد بحرانی در جامعه بوديم، با حضور مردم در خيابانها ، توطئه خنثی شد در اين ماجرای حوادث اخير باز يک فتنه ای بوجود آمد که می توانست انقلاب را ضربه فنی بکند. حضور مردم در عرصه و پيروی از رهبر معظم انقلاب اين فتنه را خنثی کرد . بنابر اين فرمولی که خداوند برای عزت اقتدار و حاکميت دين خدا، خداوند منان پيش بينی کرده ترکيبی از دو عنصرشناخت رهبری و تبعيت از رهبری است. شناخت رهبری برای اين که مردم دچار اشتباه نشوند. شبه رهبری را تبعيت نکنند.
کسانی هستند که موازی سازی می کنند افرادی را در کنار رهبری قرار می دهند . اين از توطئه های هميشه تاريخ بوده افرادی را موازی سازی و چهره سازی می کنند شخصيت سازی می کنند که مردم بايد آن معيارها را دقيقاً توجه کنند تا اشتباه نشود. همان طوری که خيلی ها بعد از پيغمبر دچار اشتباه شدند. شناخت رهبری اصل اول و تبعيت رهبری اصل دوم يعنی علل شکست خيلی از انقلاب ها هم در سايه همين دو مساله بوده است يا رهبر را خوب نمی شناختند و به دام افراد بدلی افتادند و يا می شناختند ولی تبعيت نمی کردند و عدم تبعيت باعث شکست شان شد.

* در آستانه تشکيل کابينه دولت دهم نظر جنابعالی در رابطه با کابينه ای که بتواند بيشترين خدمتگزاری و کارآيی با شاخصه فعاليت بيشتر نسبت به کابينه نهم را داشته باشد، چيست؟
_ واقعيت اين است که ما يک دوران گذرا را در حال گذراندن هستيم يعنی بعد از دوره حدوداً ۱۰ ساله جنگ ( هشت سال جنگ و دو سال عوارض آن ) که دوران عبور از سختيها بود، ما با دو دوره ای ازحاکميت کارگزاران و اصلاح طلبان مواجه شديم که نظام با چالشهايی مواجه شد. اگر چه در اين دوره ها برخی خدمات هم صورت گرفت و در آن ترديدی نيست. اما حرکت در راستای تعميق حاکميت دينی به طور همه جانبه نبود يعنی حاکميت دينی اصول و الزاماتی دارد که اگر آن الزامات بطور همه جانبه همراه نباشد روند حاکميت دينی آرام آرام تغيير پيدا می کند و پوسته ای ممکن است بماند و محتوی خالی شود. لذا ما در دوره کارگزاران که دوره تقريباً دوران حاکميت تکنوکرات ها بود و در واقع تفکر تکنوکراتی بود و الگوی و مدل کشوری مثل مالزی بود و تعبير برخی اين بود که در برابر استکبار و زروگويی نبايد ايستاد بلکه از کنار آن بايد عبور کرد. اين تفکر اگر ادامه پيدا می کرد ما را به انفعال می کشاند. رسالت ما ايستادگی در برابر مستکبرين و دفاع از مظلومين و مستضعفين است. اگر ما از اين اصول دست برداريم منفعل و ضايع می شويم . دوره بعد هم دوره اصلاح طلبان بود که به نوعی دارای تفکر سکولاريستی بودند.
يعنی در واقع جدايی دين از سياست و حرکت به سمت يک حکومت سکولار خوب اين دو دوره هشت ساله که ۱۶ سال طول کشيد و می بايستی بعد از جنگ دولت های برسرکار می آمدند که اسلام را به معنی واقعی کلمه تعميق ببخشند و فرهنگ دينی را در کنار سازندگی حاکم کنند . يعنی ما در اين که زيرساخت های مملکت می بايست فراهم می شد تا معيشت مردم کامل و آماده می شود بحثی نداريم ولی در عين حال بايد فرهنگ دينی هم تعميق بخشيده می شد يعنی آنچه که در اين دوره ها فراموش می شد فرهنگ دينی بود تا نوبت به حاکميت و ورود اصول گرايان از سال ۸۰ در شوراهای شهر و بعد مجلس شورای اسلامی و بعد هم دولت رسيد که در واقع ۴ سال اول دولت آقای احمدی نژاد در حال حاضر به پايان رسيده و در آستانه دوره دوم رياست جمهوری ايشان هستيم، به نظر من اين دوره "دوره گذار " است.
يعنی دوره ای که مردم طعم حاکميت دينی را آرام آرام بچشند، چون اصلاح عقب ماندگی های گذشته و ناهنجاری های گذشته زمان می برد و با ۴ سال و ۸ سال نمی توان همه آن عوارض را برطرف کرد و فرهنگ دينی را بطور کامل پياده کرد چون فرهنگ دينی بايد همراه با توسعه سياسی و توسعه سازندگی انجام بگيرد. ما ۱۶ سال در عرصه فرهنگ دينی متوقف شديم و فقط به توسعه سازندگی و توسعه سياسی پرداختيم ، اين امر مشکلات دوره بعدی را به مراتب بيشتر می کند بنابر اين دوره "دوره گذار " است. يعنی مديرانی که در اين دولت يا در ديگر قوا حضور دارند بايد دو دسته شاخصه ها را داشته باشند يکی شاخص هايی که در هر دولتی نياز است که بحث تخصص تجربه و سابقه مديريتی است که مديران بايد داشته باشند.
يعنی الان از ما نمی پذيرند که افراد صفر کيلومتر بياوريم (به معنای اخص خودش) يعنی تخصص ، تجربه، کارآمدی ، کارآيی و توان کار از جمله شروطی است که پايه بوده و در همه دولتها بايد باشد اما چند شرط شرط ديگر است که آنها زيربنايی و مبنايی است و امروز بايد کاملاً لحاظ شود.
شرط اول ولايت مداری است يعنی شناخت ولايت و اعتقاد راسخ به اين که حکم ولی فقيه حکم امام زمان (عج) يکی از الزامات کار در اين دوره است . دومين شرطی که امروز ضرورت قبول دارد اعتقاد به اصولگرايی است. يعنی اين حکومت حکومت دينی است و تنها راه تحقق آن برخورداری از انديشه اصولگرايی در برابر انديشه سکولاريستی و تکنوکراتی است بايد فرد مدير با همه وجود اعتقاد داشته باشد و اين اعتقاد به اصولگرايی در زندگی فرد و خانواده اش کاملا ساری و جاری باشد . يعنی ساده زيستی ، برخورد درست با مردم و آن شاخص هايی که اسلام می طلبد ، يعنی يک فرماندار اميرالمومنين چه برخوردی بايد با مردم داشته باشد . استاندار عصر اميرالمومنين "مالک اشتر " چه خصوصياتی داشته امروز بايد در وزراء و استانداران ما اين خصوصيات باشد .
نکته ديگر شرط ديگری که بسيار لازم است شجاعت اصلاح وزارت خانه را داشته باشد يعنی روحيه تحول آفرينی در او باشد مديران کشور در واقع مديران حاکميت دينی هستند بايد شرايط لازم را برای کار در حکومت دينی داشته باشند .
وزير بايد روحيه اصلاح طلبی دينی عميق را داشته باشد يعنی نبايد اجازه دهد افرادی در مشاغل کليدی باشند که اينها تحول ناپذيرفته هستند. برخی از چالش ها در همين مسئله است چالشهايی که امروز داريم اين است که برخی مديران در چارچوب آن ضوابط و معيارها نمی گنجند . وزير بايد روحيه شجاعت را داشته باشد اهل محافظه کاری نباشد، در خيلی جاها استاندار و وزير اگر در چارچوب اصولگرايی عمل کنند نمايندگان هم حامی آنها هستند . اينجا جای شجاعت و ريسک کردن است.
بايد روحيه تند و تيزی مثل آقای احمدی نژاد داشته باشد نيروهايی که بنا است در چارچوب نظام کار کنند بايد به اصول و مبانی انقلاب باور يقينی داشته باشند لذا کسی که سطحی همکاری می کند اين فرد نيروی سينه چاک حاکميت دينی نيست . بنابراين اين شرايطی است که بايد در مديران باشد. برخی از عقب ماندگی ها ناشی از روحيات ضعف و انفعالی است که در مديران بوده، بنابر اين روحيه شجاعت و روحيه اصلاح گرايی در چارچوب مبانی دينی از الزاماتی است که هم در نماينده مجلس هم در قاضی و هم در مديران اجرايی و وزراء و استانداران بايد باشد.

* ارزيابی شما از عملکرد دولت نهم چيست؟
_ کارکردن در جمهوری اسلامی خيلی مشکل است فردی که شانه اش را زير بار اجرايی می دهد خيلی فداکاری و گذشت می کند لذا پاسخگويی به همه توقعات کار بسيار سختی است. در کشور ما کسانی که مدعی هستند از مديران اجرايی کم نيستند چه مدعيان مشروع و قانونی چه مدعيان پرتوقع و غير معقول و غير منطقی ، لذا يکی از ويژگيها و پيچيدگيهای حکومت ماست که يک وزير در برابر خيلی ها بايد پاسخگو باشد . يعنی خيلی از انتظارات ديگران را برآورده کند. لذا به رغم همه وزراء يکسان نبودند و تفاوت هايی داشته اند ولی معتقدم دولت نهم موفق بود البته بخشی از اين توفيق به تلاش و پرکاری شخص رئيس جمهور برمی گردد، اگر وزاء مثل خود رئيس جمهور پرکار پرانرژی با اعتقاد و پرتوان بودند قطعاً راندمان کار بيشتر از آنچه شاهد بوديم می شد . لذا در اين دوره دست رئيس جمهور برای انتخاب مديران پرتلاش بازتر است چرا که ۴ سال تجربه دارند و خيلی افراد را شناخته اند و شايد انتخاب امروز ايشان با ديد بازتری خواهد بود. انتظار داريم و پيش بينی می کنيم رئيس جمهور افراد قوی تری را انتخاب کند.

* پس از برگزاری دادگاه آشوبگران و اغتشاش گران و جاسوسان در روزهای اخير اصلاح طلبان هجمه زيادی به دولت و قوه قضائيه وارد کردند به نظر شما اين نوعی فرار به جلو برای جلوگيری از دستگيری سران اصلی ماجرا نيست؟
_فتنه اخير که بوجود آمد اگر چه هزينه های سنگينی برای نظام داشت ولی از الطاف خفيه الهی بود که مشت خيلی ها را باز کرد. خوشبختانه انقلاب اسلامی و حکومت دينی ما يکی از شاخصهايش افشاگری است يعنی ناخالصی ها را برنمی تابد. اگر شخصيتها، عناصر، احزاب و گروه هايی درصدد بربياند که وارد عرصه توطئه ها و فتنه ها بشوند، مشت شان باز می شود. واقعا اين مرحله يکی از گردنه های سختی بود که نظام توانست به سهولت از آن عبور کند در عين حال بسياری از جريان هايی که می توانستند بالقوه در آينده مشکل ساز باشد مشت شان برای مردم باز شد و عناصری افشا شدند که برای خيلی ها ماهيت فکری و درونی آنها مشخص نبود.
آنها پيش بينی اين اوضاع را نمی کردند چون معادلاتی را در نظر گرفته بودند که در اين معادلات برخی حقايق برای آنان پنهان بود. آنها در گذشته هم همين اشتباهات را داشتند و پيش بينی می کردند به اهداف خود برسند . البته از خارجی ها توقع اشتباه نيست که ما را با گرجستان و اکراين و قرقيزستان اشتباه بگيرند ولی از نيروهای خودی تعجب آور بود که آنها چرا در دام و تور دشمنان قرار گرفتند و در ميدان دشمن بازی کردند. اين جريان اگر چه خسارت هايی را در برداشت ولی به نوعی ماهيت افشاگری داشت.
از جمله نتايج اين کار اين بود که مشخص شد پشت قضيه چه بود که به اين سادگی يک رفراندوم ۴۰ ميليونی را زير سئوال بردند!؟ اصولاً به چالش کشيدن اين حماسه يک امر ساده ای نبود چه جريانی پشت صحنه بود که توانست جريان بسيار قوی را که ۴۰ ميليون رای پشتش بود را اين چنين به چالش بکشد و يک رئيس جمهوری با پشتوانه رای ۲۵ ميليونی را اين طوری زير سوال ببرد.
با دستگيری اين عناصر در مرحله اول ، آنها باور نمی کردند که دستگيری منجر به اين افشاگری بشود بالاخره بازداشتگاه و برخورد منطقی و قوی بازجويان فرصتی است برای بسياری از عناصری که در يک چارديواری قرار می گيرند و از آن فضای بيرونی و پيله ای که برای خود درست کرده بودند بيرون آمده و در واقع زندان آنها را از آن پيرايه های چدنی که دور خودشان بسته بودند آزاد می کند تا به اعمال خود بيانديشند .
لذا بخش عمده ای از اين اعترافات نشان دهنده اين است که از آن فضای بسته ای که برای خودشان درست کرده بودن بيرون آمدند و در يک محيط ديگری قرار گرفته و وادار به انديشه شدند . اين اعترافات بسيار مهم بود چرا که توانست لايه های چندگانه را در اين ماجرا افشا کرده و نقش بيگانگان و برخی سفارتخانه ها را روشن کند اين قدر وقاحت تعجب آور است که کل سفارتخانه به همراه نيروهايش مستقيم وارد عرصه شده و عملا به خيابان ها بيايند حالا اگر واقعا در کشور خودشان چنين اتفاقی بيفتد عکس العمل آنها چه خواهد بود اما در ايران سفارت انگليس و برخی سفارت خانه های ديگر مستقيما وارد عرصه فتنه گری شده در کنار افشای جريان های خارجی در اين اعترافات حلقه ها و لايه های پشت صحنه داخلی و عناصری با کسوت روحانی و غيرروحانی که در اين ماجرا دخيل بوده و ايفای نقش کردند ، معرفی شدند. و اين از الطافات الهی بود که اينها بازبان خودشان پرده از برخی واقعيت ها بردارند و افشا کنند .
طبيعی است کسانی که اين حماسه نيرومند را زير سوال بردند اين اعترافات که پاشنه آشيل آنها بود را به چالش بکشند . اما اين برخورد آنها فرار به جلو بوده و ذره ای از حقايق و واقعيت ها را کم نمی کند يعنی کسانی که آشوب را فرماندهی می کردند همچنان در بيرون هستند و نيروی خط مقدم آنهابودندکه در اتاق های تيمی وخيابانها برای آشوب برنامه ريزی می کردند البته به تدريج بايد زمينه برخورد با ديگر عوامل هم فراهم شود که اين مطلب می تواند جزو مطالبات مردم و رسانه ها باشد که بستر لازم برای برخورد با اين عناصر فراهم شود چون انقلاب اسلامی تعارف بردار نيست.
اين انقلاب ميراث خون ميليون ها شهيد و ميراث انبيائ و صلحا و ائمه معصومين است و نبايد اجازه داد به اين شکل با اين امانت الهی اينگونه برخورد شود.
اين اعترافات بسيار مهم بود و توانست هسته ها و حلقه های فتنه و ارتباط آنها با خارج و حلقه های مفقود و زوايای پنهان و آشکار آن را مشخص نمايد اما جای برخورد برای ديگر عناصری که نقش فرماندهی را به عهده داشتند همچنان باقی است.

* با توجه به دخالت برخی کشورهای غربی در مسائل داخلی کشور و ايجاد بحران واکنش جمهوری اسلامی به اين مداخلات چه خواهد بود؟
_ در واقع اين کشورهای غربی هستند که به ما محتاجند. ايران کشوری است که در سايه پيروی از ولی فقيه در از استانداردهای بالايی در زمينه های مختلف برخوردار است در بحث هسته ای راه خود را ادامه می دهيد. در منطقه خاورميانه و در بسياری از معادلات بين المللی حرف اول را می تواند بزند و آنها می دانند که مشکلات افغانستان لبنان و عراق بدون حضور جمهوری اسلامی قابل حل نيست و لذا در اين مسئله مانده اند که چکار کنند. از يک طرف با اندک چراغ سبزی از طرف برخی عناصر شکست خورده و سياسيون ورشکسته همه اسرارشان را فاش می کنند که ناشی از جهل آنها نسبت به ماهيت انقلاب اسلامی است.
آنها می دانند که بالاخره بايد با ايران مقتدر کنار بيايند و فراخوانی سفرا و بازی های آنها تاثيری در وضع ما ندارد البته نبودن سفير به مراتب از بودن آن بهتر است چرا که سفيری که مستقيما وارد آشوب و فتنه می شود برای ما فايده ای ندارد. دولت جمهوری اسلامی دولتی مقتدر است و آنها ناچارند با دولت مجلس و قوه قضائيه نيرومند ما روبرو شوند که در راس آنها رهبری مقتدر و هوشمندی است که با سرانگشت تدبير طوفان ها و بحرانها را مديريت کردند و مصلحت آنها در اين است که بازبان منطق با ما وارد بحث شوند.

* مديريت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و بسيج را در مهار و کنترل بحران اخير چگونه ارزيابی می کنيد؟
_ اگر انقلاب اسلامی بخواهد پايدار بماند، سپاه بايد در سه عرصه آمادگی لازم را داشته باشد؛ يکی عرصه مقابله با تهديدات سخت اگر چه احتمال حمله نظامی زياد نيست ولی بايد هميشه آمادگی لازم در همه ارکان دولت بويژه نيروهای مسلح و به طور خاص سپاه بايد در اوج آمادگی باشد.
عرصه دوم تهديدات نيمه سخت است يعنی تهديدات امنيتی آشوب های منطقه ای و محلی و فعال کردن گسل های قومی و مذهبی و نژادی که دشمن همواره روی اين نقاط کار کرده که اين موارد آمادگی و هوشياری سپاه و بسيج را می طلبد، عرصه سوم تهديدات نرم است که امروز دشمن طرح براندازی را در بستر تهديدات نرم قرارداده و يکی از مواردی را که همواره مدنظر دارد انتخابات است يعنی انتخاباتی که ما داريم معمولا در وضعيت نارنجی جلوه می کند آنهم بخاطر اين که زمينه ورود برخی از احزاب و شخصيت های سکولار و غير معتقد به اصول دينی به عرصه انتخابات فراهم می شود و اين نقص قانون است.
کسانی که حاکميت دينی را قبول ندارند، کسانی که ولايت فقيه را برنمی تابند و اصول ۲۰ لايتغير نظام و حاکميت دينی را قبول ندارند، نبايد در چرخه رقابت قدرت قرار گيرند . دشمن توانسته از طريق دموکراسی زمينه براندازی را در برخی کشورها فراهم کند يعنی انقلاب رنگين در بستر دموکراسی قرار می گيرد در گرجستان ، قرقيزستان و اکراين از طريق دموکراسی به دنبال براندازی برآمدند، در کشور ما هم اين موضوع از همين روزنه وارد می شود.
در اين جا تنها کار، عمق بخشی داخلی است که کاربرد دارد. تجربه ای که ما در سپاه داريم در همه جای ديگر بايد عملياتی شود تکيه گاه ما فکر و انديشه پاسداران است يعنی ما معتقديم که امروز پاسداران از جهت تهديد شناسی ، قدرت تحليل مسائل سياسی و جريان شناسی در اوج برتری قرار دارند.
بحمد ا... سپاه و بسيج از نظر استانداردهای تحليل جريانات سياسی در حد بالايی قرار داشته و در همه عرصه ها پيشتاز هستند اين امر در اثر کار فکری و اعتقادی است که در مجموعه سپاه با درايت فرماندهی و حوزه نمايندگی زمينه تقويت بنيه فکری و اعتقادی نيروهای سپاه را فراهم نموده و به حد اعلا رسانده است که تجربه ی موفقی است.
به اعتقاد من هر وزير و استانداری بايد همين کار را بکند يعنی نيروهای تحت امر خود را از نظر فکری و اعتقادی سرخط بکند اگر نيرو در جبهه ای که می خواهد حرکت کند يا شناخت درست نداشته باشد و يا باور درستی نداشته باشد نمی تواند خوب حرکت نمايد. تهاجم نظامی يک جنگ است اما بايد بپذيريم که تهاجم فرهنگی هم عين جنگ است. امروز توان تهاجم فرهنگی برای براندازی کمتر از تهاجم نظامی نيست. بنابر اين عمق بخشی داخلی بهترين گزينه در راستای مقابله با اين تهاجم است.
ما در سپاه اين تجربه به موفق را دنبال می کنيم که جزو رسالت های قطعی ماست. نيروهايمان را می خواهيم متدين و پيرو ولی فقيه تربيت نمائيم و اين امر بايد در هر دستگاهی انجام شود.
قرآن کريم در ۱۵۰۰ آيه در خصوص دشمن شناسی دارد که ۳۰۰ آيه از آن ويژه نفاق شناسی است چرا که نفاق دشمن پنهان و پيچيده است و بايد اين دشمن را شناخت .

* تقويت روحيه معنويت و آمادگی در سپاه چه تاثيری در جلوگيری از بروز چنين بحران هايی دارد؟
_ سپاه نقش پيشگيرانه و بازدارندگی دارد و اين نقش آمادگی و هوشياری بيشتر سپاه را می طلبد. سپاه مجموعه ای از نيروهای فرهيخته ای است که در قالب بسيج و کادر کار می کنند وبنابر اين آمادگی ، نشاط و اقتدار سپاه زمينه ساز اقتدار نظام خواهد بود.
يک بار ديگر سپاه در حوادث اخير اين جمله سپاه را به منصه ظهور رساند که اگر سپاه نبود کشور هم نبود.


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016