دوشنبه 2 شهریور 1388   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

کروبی يکی از مستندات خود مبنی بر آزار جنسی بازداشت شدگان کهريزک را منتشر کرد، سحام نيوز

سحام نيوز : مهدی کروبی در پاسخ به تمام کسانی که اظهار داشتند وی مستنداتی مبنی بر اظهارات خود درباره آزار جنسی زندانيان کهريزک ندارد متن اظهارات يکی از اين بازداشت شدگان را در اختيار سايت سحام نيوز قرار داد و اعلام کرد که اين مطلب تنها گوشه ای از مستنداتی است که منتشر می کند و چنانچه اين ر وندادامه يابد مطالب ديگری را منتشر خواهد کرد .

متن کامل اظهارات اين فرد به شرح زير است :



تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 


حاج آقای کروبی پس از اظهارات من روزهای فراوانی را با من نشست و برخاست و تجربه زندگی در کنار ايشان بود که بعد از مدتی توانستم غرور له شده و شخصيت تکيده خود را بازيابم. ايشان ساعت های مديد با من سخن می گفت ومانند يک روانپزشک زمين و زمان را به هم می دوخت تا قانعم کند که من در اين موضوع بی گناهم و داستان های دينی و تجربی فراوانی را برايم بازگوکرده و مثال های مختلفی را در اين رابطه زدند و داستان مرا با آنان مقايسه کرد و من متوجه شدم بنا به سخنان ايشان اگر کسی که با دست و پای بسته و بدون اينکه از خود قدرتی داشته باشد مورد تجاوز قرار گيرد نه تنها گناهی نکرده بلکه مظلوم نيز واقع شده است.
روزها طول کشيد تا که حالم کمی بهتر شد وتوانستم خودی بازيابم و با اين موضوع کنار بيايم و فکر خودکشی را از سر بيرون کنم و خودم را دوباره احيا کنم پس از چندی بالخره روز چهارشنبه ۲/۵/۸۸ به دستور آقای شاهرودی رئيس قوه قضائيه مرا نزد نماينده آقای دری (دادستان کل کشور )فرستادند به نام آقای محمدی که ايشان انسان بسيار محترمی بود و بعد از صحبت کردن با من و ديدن ,وضعيت تاسف بارم بسيار با ملاطفت با من صحبت کردند و يکسره با شرح های من اظهار تاسف می کردند و می گفتند وای بر ما و تمامی سوالاتشان در جهتی بود که به شناسايی محل زندانی من و اشخاص ضارب من مربوط می شد به جاهايی هم رسيديم و ايشان چند جا را حدس زدند. در آخرهم برايم دعا کردند ومرا به توکل به خدا تشويق کردند و مرا در آغوش گرفتند و بوسيدند که من باز گريه ام گرفت و گفتند قوی باش مرد و فقط نکته ايی که ايشان را ناراحت کرد باخبر بودن دوتن از دوستان آقای کروبی از داستان من بود.
اما قضيه پنج شنبه ۲۹/۵/۸۸ بسيار متفاوت بود ساعت حدود ۲ بود که سه نفراز طرف منبع ديگری از قوه قضائيه به دفتر آقای کروبی آمدند و پس از آن برگه بازجويی جلويم گذاشتند- نمی دانم من متهم بودم يا شاکی- قاضی مقدمی و ۲ نفر ديگر مشغول بازجويی از من شدند ابتدا از من پرسيدند شما از چه کسی شاکی هستی من گفتم من شاکی نيستم وفقط اتفاقی را که برايم افتاده برای آقای کروبی بازگو کردم اما باز می گفتند که از چه کسی شکايت داری و من ناگزير گفتم شما به من بگوييد از چه کسانی می توانم شکايت کنم تا من انتخاب کنم که ديگر قاضی فهميد منظورم چيست وحرفی نزد. به من گفتند که شرح ما وقع را بنويس من هم نوشتم بعد سوالاتشان شروع شد که اکثر آنها درمورد اين بود که من از کجا آقای کروبی را می شناسم؟ از کجا به ايشان اعتماد کردم؟ چگونه ارتباط برقرار کردم؟چرا نفس نفس می زنم؟چه طور اعتماد کردم تا به آقای کروبی بگويم؟چرا حاضرشدم که آقای کروبی ازمن فيلم بگيرد؟چرا اصلا فيلم گرفتيم؟هدف آقای کروبی از آگاه کردن آقای گرامی مقدم و آقای داوری چه بود؟آقای گرامی مقدم و داوری کيستند؟چه ساعتی به حزب زنگ زدم؟با چه شماره ايی زنگ زدم؟به چه بهانه به حزب رفتم؟آنجا چه گفتم؟آنها چه گفتند؟وقتی زنگ زدم چه کسی گوشی را برداشت؟بعد به چه کسی وصل کرد؟به آن شخص چه گفتم؟با چه کسی رفتم؟در کدام تظاهرات ها شرکت کردم؟ و هزار چرای ديگر بی ربط به قضيه ی تجاوز که بعد از حدود ۳ ساعت که من به ايشان اعتراض کردم .
ايشان به من گفتند ما نمی دانيم توراست می گويی يا نه تو ادعای سنگينی می کنی . کل نظام مقدس را زير سوال بردی ما از کجا بدانيم که تورا تطميع نکرده اند؟و وقتی که من گفتم که شما مثل اينکه يادتان رفته است مسئله چيست به ظاهر خواستند سئوالاتی در اين خصوص کنند سئوالاتی از اين دست که دخول تا کجا بوده و آيا آن شخص ارضا شده است يا نه؟که اين سوالات بيش از پيش باعث تخريب روح وروان من شد.
آن جور که من احساس می کنم دوستان آقای مرتضوی نظرشان اين است که با تخريب شخصيت اينجانب موضوع را به سمتی سوق دهند که من از آقای کروبی پول گرفتم يا آقای کروبی تطميعم کرده تااين ادعا را بکنم.
بعد هم از من خواستند که با ايشان به پزشکی قانونی بروم ومن علی رغم اينکه از ايشان خواستم باتوجه به مناسب نبودن حالم و داشتن سرگيجه بگذارند برای روز ديگر که ايشان مخالفت کردندو باهم راهی پزشکی قانونی شديم.
بعد هم در راه پزشکی قانونی قاضی به من می گويند حديث داريم از حضرت امام جعفر صادق که احمق و بدبخت کسی است که آخرتش را به دنيايش بفروشد بدبخت تر و مفلوک تر از او کسی است که آخرتش را به دنيای ديگران بفروشد.خودتان قضاوت کنيد که منظور حاج آقای مقدمی از بيان اين جمله چيست؟!
و بعد تلويحا به من می گويد که گول بازی های سياسی را نخورم و بعد هم که گفتم تقلب شده گفت: " وقتی آقای کرباسچی به آقای موسوی رای داده ببين قضيه از چه قرار است من حتی مطمئنم که خود آقای کروبی هم به آقای موسوی رای داده" وديگر پی اين داستان را به توصيه بزرگان با سکوت ادامه دادم و وقتی گفتم چرا با بچه ها اينکار را کرديد و چرا اينجور کرديد مگرما چه کار کرديم؟ گفت وقتی رهبری فرمودند انتخابات درست بوده يعنی بوده که من گفتم نعوذ بالله که رهبری خدا نيستند و معصوم هم نيستند که بعد ديدم دارد به سفسطه می کشاند که باز سکوت پيشه کردم.
درميان راه ايستاديم و دونفر ديگر آمدند تا شيفتشان را عوض کنند، من به قاضی مقدمی گفتم که اگر ممکن است ديگر اينها نفهمند و ايشان هم قول داد و گفت که نامه مهر و موم شده به دستم می دهد اما نه تنها نامه را به دست من نداد بلکه با آن مامور پچ پچ کرد و زمانی که من به پزشک قانونی رسيدم .
مامور نامه را باز کرد و به دست مامور پذيرش داد نمی دانم يک نامه معاينه تجاوز به چند کلمه نياز دارد که قاضی محترم صفحه را ريز ريزپر کرده بود و دکتر قريب ۵ دقيقه آن را می خواند بعد هم مامور همراهم ،به نزد دکتری که مرا معاينه کرد رفت و چند بار به قاضی زنگ زد و دايم از من دور می شد مباد که من بشنوم چه می گويد؟در ضمن دکتر پزشکی قانونی به من گفت که من دو نامه می دهم تا شرح درمانت را پزشکانی که رفته ايی برای من بنويسند تا نظر دهم اما آن مامور اين نامه ها را به من نداد وهرچه به او گفتم که من خودم ديدم که آن نامه ها را گرفتی هاشا کرد بعد هم زمانی که منتظر جواب بوديم مامور به من می گويد من فکر نمی کنم کسی اينکار را بکند بعد هم به من تهمت دروغگويی می زند و می گويد می دانی اگر نتوانی ثابت کنی چه بلايی سرت می آورند؟ بعد که ديد خيلی محکم ايستاده ام و می گويم من فقط از خدا می ترسم و روی حرفم ايستاده ام به من می گويد اگر اتفاقی هم افتاده نبايد می گفتی بايد به خدا واگذار می کردی الان ببين آبروی خودت و خانواده ات را برده ايی بعد هم که از دکتر نقل قول کردم که می گويد بعد از ۱.۵ ماه هيچ چيز مشاهده نمی شود مامور به من می گويد اگر چيزی بود حتی سايزش رو هم بهت می دادند وادامه داد که ما کارمان اين است که البته معلوم نيست معنای اين جمله مجهول کدام کار است.
در راه برگشت وقتی گفتم امسال ماه رمضان بی آبيش سخت است با صدای بلند و چشم غره به من گفت :همينش خوب است که آدم ها بفهمند که جهنم چگونه است. امروز هم به نزد همسايه های ما آمده اند و يکسری سوالات راجع من و خانواده ام کرده اند اين کارها چه مفهومی جز ارعاب من از عمومی شدن قضيه را در ذهن تداعی می کند؟ من سوال کوچکی دارم از بزرگوارانی که روز ۵ شنبه من را به مانند يک متهم مورد بازجويی قراردادند من را گرفته اند؛ زندان بودم چشمان ودستهايم بسته بود ند؛به حد مرگ مرا زدند و بدتر از همه کاری با من کردند که نزد تمام بی دينان و بت پرستان مذموم است ومن تنها جرات اين را داشتم که آقای کروبی را از اين موضوع مطلع کنم.من از شخص حقيقی شاکی نيستم چرا که می دانم متاسفانه هميشه در کشورمان گناه به گردن يک شخص رده پايين يا يک گروه پايين رتبه می اندازند وهيچ وقت با مسببين اصلی برخوردی در خور انجام نمی شود.


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016