چهارشنبه 25 شهریور 1388   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

"چرا به چنين روزی افتاديم؟ همه چی يک طرفه است، تلويزيون حق ندارد تصوير من را پخش کند"، حرف‏های مجيد مجيدی در حضور رهبرجمهوری اسلامی، پارسينه

عصرديروز جمع کثيری از نويسندگان و هنرمندان که در عرصه دفاع مقدس فعاليت داشتند مهمان آقا(رهبرانقلاب اسلامی) بودند تا پس از گفتگويی رودرو نمازمغرب و عشا را اقامه کرده و افطار را با ايشان صرف کنند.

سايت پارسينه به نقل از وبلاگ محمد گبرلو نوشت:

ساعت سه و نيم جلوی درب فلسطين حاضر شدم تا با دوستی که کارت ملاقات در اختيارش بود وارد حسينيه شويم . جلوی درب ورودی که منتظر بودم تا دوستم برسد متوجه شدم جمعيت کثيری برخلاف انچه که گفته بودند و در ذهن داشتم دعوت شده اند از فيلمسازان گرفته تا نويسندگان ادبيات و تئاتری ها و گرافيست ها و عکاسان و مجمسه سازان و برنامه سازان تلويزيونی و سرداران سالهای دفاع مقدس ، حتی ازهنرمندان شهرستانی هم آمده بودند.مشخص شد کارت دعوت در اختيار چند متولی فرهنگ و هنر از جمله ارشاد و انجمن سينمای دفاع مقدس و بنياد حفظ آثار و...بوده و آنان بر اساس ليست خود افراد را دعوت کرده اند.

جلوی درب فلسطين نمايندگانی از نهادی دفاع مقدس و يا ارشاد حضور داشتند که کارت را در اختيار مهمانان خودشان قرار ميدادند. ولی بهرحال جمع خوبی بود ، به نوعی ديدارها تازه شد و اکثريت کسانی بودند که سالهاست در عرصه دفاع مقدس فعال هستند اما درگيريهای کاری مانع از ملاقات يگديکر می شد و اين ديدار بستر مناسبی برای روبوسی و احوالپرسی و بيعتی دوباره و ديداری مجدد با آقا بود. هنگام ورود به حسينيه به عده ای کارت ويژه تر ميدادند تا بتوانند دررديف های جلو قرار بگيرند .

راس ساعت ۵ هنوزجمعيت درحال جابجايی بود که آقا آرام و بدون همراه و يا محافظی که معمولا اين ايام در عکس ها ديده ميشود وارد شدند و جمعيت جلو ناگهان صلوات فرستادند. اينجا بود که مابقی جمعيت متوجه شدند و همگی شعار صل علی محمد .... سر دادند . برنامه با تلاوت قران و سپس شعر خوانی مجری برنامه اکبر نبوی آغاز شد.



تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


قرارشد به ترتيب نوبتی که از قبل تعيين شده عده ای برای سخنرانی کوتاه و ارايه نقطه نظرات دعوت شوند . اولين نفر حبيبب احمد زاده بود که به صراحت بيان در خاطرات دفاع مقدس مشهور است اما برعکس فقط به ذکر خاطره ای از حضورش در جنگ اشاره داشت و تلويحا بيان کرد" نبايد حرکت های نابجايی انجام شود که باعث خشنودی دشمنان گردد" و بعد نوبت مرتضی سرهنگی نويسنده و محقق معروف شد . اوکه آرام و متين سخن می گفت معتقد بود" ادبيات جنگ درسالهای دفاع مقدس و بعد از آن ساخته نشده است بلکه متولد شد.

بنابراين برای حفظ و يا رشد اين ادبيات نياز به وکيل و وزير نيست بلکه نياز به پدری است که دلسوز باشد ." انسيه شاه حسينی هم که مدعی است آدم رک و سريع الهجه است نفربعد بود که او هم به خاطره ای از شهيد علم الهدی پرداخت و گفت" نبايد کاری کنيم که رفتار خود شرمنده باشيم.

" حميد شريفی گرافيست محبوب بعدی بود که به حوزه تخصصی خود پرداخت و معتقد بود" مشکل عمده اين رشته اين است که مديران انتصابی مختصص رشته مورد نظر نيستند" و بعد سعيد قاسمی مرد همچنان در سنگرپشت تربيون رفت و خيلی زيبا به حرکت های فرهنگی بعد از سالهای دفاع مقدس پرداخت و معتقد بود "حرکت فرهنگی در کشور مرکز فر ماندهی و يا خط مشخص مبارزه و دفاع ندارد". مسعود فراستی هميشه منتقد نيز اين بارهم مثل هميشه به انتقاد از سينماگران و مسئولان و جشنواره های خارجی پرداخت ومعتقد بود "در عرصه فرهنگ و سينما جريان پويايی که ارزش ها و آرمانها را با خود داشته باشد نمی بيند .

" اکبر نبوی که قرار بود نقش مجری را ايفا ميکرد" با انتقاد از سخنرانان جلسه که چرا صريح و منتقدانه حرفهای دل خود را بيان نميکنند خود نيز به ايراد سخن پرداخت و خيلی مستدل به ضعف بودجه نويسی کشور در خصوص فرهنگ و سينما پرداخت ." دکتر سنجری سخنران بعدی بود که برخلاف برخی دوستان که عرصه فرهنگ دفاع مقدس را خيلی منفی ديده بودند مستدل و مستند به توليد فراوان برخی آثار مکتوب وتصويری در خصوص دفاع مقدس پرداخت و معتقد بود "مواظب باشيم بعضی ضعفها ما را از قله هايی که ايجاد کرده ايم دور نگه ندارد.

" در اين هنگام نبوی از مجيد مجيدی دعوت کرد که پشت تربيون قرار بگيرد . او که تقريبا بعد از شروع برنامه به جمع پيوسته بود ابتدا اعلام کرد تبرکا اينجا آمده و در عرصه دفاع مقدس فعاليتی نداشته است وسپس درحالی که لحن آرام اما غمگينی داشت مطالبی را بدين مضمون گفت :

" تبرکا اينجا آمدم ... طعم روزهای زيبای دفاع مقدس همه ما را دلتنگ ميکند... حال آن روزها من را دچار افسردگی می کند.. هم اکنون بر ما چه می گذرد...دورانی که پر از شور و شعف بود. دورانی که کسی زور نمی زد صف اول باشد ، نامش در تيتر اول باشد ، همه تلاش ميکردند مخفيانه کار بکنند، کسی نبيند که چه کسی کفش شان را واکس ميزند ، مردمی که نداشته شان را تقسيم ميکردند... براستی چه شد آن روزها ... آن روزهای زيبايی که اسم شان را بگذاريم روياهای سرزمين من ، سرزمين ايران... انگار جنگ واقعی که پر از کينه است الان دارد اتفاق می افتد ... کسی آن موقع به کسی تهمت نميزد ، همديگر را متهم نميکرد .

حال چرا اينجوری است ... " مجيدی در اين لحظه ناگهان بغض کرد و با صدايی اشک آلود خطاب به آقا گفت :

آقا ما دلتنگ ايم . آقا من حالم خوب نيست .. کجا داريم ميرويم ...چرا به چنين روزيی افتاديم ... چکار می کنيم ..." و سپس در آرامش ادامه داد " همه چی را داريم قطعه قطعه می کنيم ... آن رشادتها کجا رفتند ... غرور ما را گرفته ... ماچيزی از خودمون نداريم هر چه داريم متعلق به شهداست و مردانی که پايمردی کردند تا ما در عرصه های مختلف قدم برداريم .

قهرمان واقعی ما آنها هستند ... " و سپس دوباره با حالت بغض گفت "آقا من حالم خوب نيست ... حال خيلی از فيلمسازها خوب نيست ... خيلی از فيلمسازها امروز نيامدند و البته دليلش بی حرمتی نبود بلکه مايل بودند در موقعيتی مناسبترحضورتان بيايند و حرفهاشان را با آقا بزنند ... همه دارد از دست ميرود... داشته و نداشته های ما دارد از بين ميرود ...

چرا همديگر را متهم ميکنيم ... همه چی يکطرفه است... من همين جا اعلام ميکنم تلويزيون حق ندارد اصلا تصوير من را پخش کند. برای اينکه مجيدی را ميبرد در ليست سياه ... من هيچی ندارم . هرچی دارم از مردم و انقلاب است ...

اگر درايت و تدبيرخردمندانه شما نبود هر کاری ميخواستند ميکردند... من آن ليست را ديدم ... تلويزيون حق ندارد حتی در مديريت جديد هم حق ندارد تصوير من را پخش کند ... همه ضررها بخاطر اين است که عصر خودمان را فراموش کرديم ...به يک وضع نامتعادلی رسيديم ، به يک وضع بی اخلاقی ، فضای دروغ ، تهمت ... فيلمی که من ساخته بودم سه بار اعلام کردم اين خانم هنرپيشه نيست اما سه بار در رسانه های رسمی اعلام کردند هنرپيشه است ... چرا به اينجا رسيديم .

بخاطر اينکه از ريشه ها جدا شديم ، تهی شديم ريشه هايی که متعلق به ائمه معصومين است ... روز به روز از معنويت فاصله گرفتيم، به شعار زدگی محض رسيديم ، در آن دوران زيبا ما اينجوری نبوديم. اميدوارم به لطف پروردگار و خون شهدا و عزيزانی که پشتوانه انقلاب بودند ما برگرديم به عصر خودمان ، به باورهای عصر خودمان که ايران سربلند و پر از اميد داشته باشيم" پس از سخنان مجيدی در حالی که سکوت جلسه را فرا گرفته بود آقا با آرامش و مهربانی مطالبی را بدين مضمون فرمودند " آقای مجيدی بخاطر هنرمند بودنشان روح لطيف دارند و خيلی حساس هستند.

من اين حرفها را قبلا هم از ايشان شنيده بودم و اشک ايشان را که از خلوص بود ديده بودم... آن روزی که روزهای دفاع مقدس بود همان روزها هم همين جور دعواها بود ، خيال نکنيد نبود ، به حافظه مراجعه کنيد اين دعواها بود. خودم جبهه بودم وگاهی از تهران ميامدند نکاتی را می گفتند بعد ديدم در سالهای ۶۳ ۶۴ ۶۵ هم بچه ها در کتاب خاطرات خود نيز به آنها اشاره ميکردند...آن موقع کنار آن بهشت، جهنمی بود الان هم کنار اين جهنمی که شما حس ميکنيد بهشت هايی وجود دارد .

" دراين بين طلبه جوانی اجازه خواست سخن بگويد و بدون توجه به فضای جلسه به نحوه اداره جلسه و سطح ضعيف سخنرانی ها اشاره کرد که اقا فرمودند من هم مثل يکی از شما حاضرين هستم و اگر به نحوه اداره جلسه اعتراض داريد بايد به آن آقا بگوئيد (اشاره به نبوی) که آن طلبه پذيرفت و به سمت نبوی رفت در اين بين يکی از فرماند هان سپاه بلند شد و اصرار کرد خاطره ای بگويد و هرچه اقا خواست که تابع نظم جلسه باشد نپذيرفت و خاطره خود را با صدای بلند از ته سالن نقل کرد . او به نحوه شهادت يکی از پاسداران توسط ضد انقلاب دريک مجلس عروسی با خاموش کردن دهها سيگا ربر روی بدنش اشاره کرد و گفت" هنر امروز با سالهای دفاع مقدس فاصله دارد .

" سپس آقا فرمودند ايشان مرتضی قربانی فرمانده لشکر ۲۵ کربلا هستند که در آن زمان روزی پيش من آمدند و با لهجه اصفهانی گفتند (آقا نيز با لهجه اصفهانی جمله قربانی را اينگونه نقل کردن ) آقا چند تا اسير زن گرفتيم ... آقا کنيزست!!" و همه حضار خنديدند و سپس آقا ادامه دادند" خاصيت هنرمند اين است که آنچه را چشم معمولی نمی بيند ببيند ... خاصيت دل لطيف هنرمند اين است که شامه حساس اش بوهای بد را که خيلی ها حس نميکنند حس کند و هشدار بدهد... اين رويه را کاملا تائيد ميکنم اين هشدار ها برای من دلنشين است

اما مراقب باشيد اين نگاه بد بينانه و تا حدودی واقعيانه شما را مايوس نکند ... توقع و انتظار از شما هنرمندان زياد است و بدانيد که می توانيد ..." در ادامه مراسم نبوی اعلام کرد چون وقت کم است ممکن است برخی برای صحبت حذف شوند و از آقا کسب تکليف نمود که چه کنيم؟ آيا به صحبت های حاضرين ادامه دهيم يا اينکه از محضر شما فيض ببريم که آقا فرمودند هر جور برنامه را تنظيم کرده ايد ادامه دهيد. در اين بين برخی حاضرين به نحوه انتخاب سخنرانها اعتراض کردند: ازجمله يکی از هنرمندان شهرستانی بلند شد وگفت

"ما هنرمندان شهرستانی هميشه در اين مراسم ها نقش سياه لشگر را بازی ميکنيم." برخی مايل بودند سخن بگويند و برخی مايل بودند سخنان آقا را بشنوند که نبوی طالب زاده را پشت تريبون دعوت کرد.

طالب زاده با اشاره به اينکه در جامعه نياز به انتقاد سازنده داريم اشاره کرد "ما نبايد حرفهای مردم را فقط در تاکسی و اتوبوس بشنويم بلکه بايد در رسانه ها نيز بشنويم اما در چارچوب قانون .

" و سپس خواستار راه اندازی شبکه مستقل برای پخش فيلم های مستند در خصوص مسائل روز شد. در ادامه مراسم طلبه جوانی که معترض به اداره جلسه بود پشت تربيون قرار گرفت و از برخی سخنرانان که ساده و کم عمق سخن گفتند گله کرد و سپس به حرکت جديد چند طلبه اشاره کرد که در مجالس روضه خوانی به توصيف شخصيت شهدای جنگ نيز ميپردازند ومعتقد بود" حرکت نويی در جهت خدمت به شهداست .

" سپس نبوی سيد مهدی شجاعی را پشت نربيون دعوت کرد . شجاعی که با تاخير پشت تربيون قرار گرفت گفت "قرار نبوده سخنران باشد بنابراين مطالبی را آماده نکرده و فقط به جهت احترام و عرض ادب پشت تربيون قرار گرفته است" و سپس خداحافظی کرد و نشست .مسافر آستانه نفر بعدی بود که خيلی تند و سريع گزارشی از وضعيت دانشجويان تئاتر را از روی کاغذ خواند.


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016