چهارشنبه 8 مهر 1388   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

اسلامی کردن علوم انسانی و اجتماعی: پروژه‌ای ناممکن، مجيد محمدی، راديو بين المللی فرانسه

با بازگشايی دانشگاه‌ها و کليد زدن اپيزود ديگری از جريان اسلامی کردن دانشگاه‌ها و علوم انسانی و اجتماعی، موج تازه‌ای از بازنشسته کردن اساتيد علوم انسانی و اجتماعی يا نگذاشتن درس برای آنان که وفاداری خود را به هيئت حاکمه اعلام نکرده‌اند آغاز شده است. اگر رژيم در دانشگاه پايگاه محکمی ندارد و تنها با دانشجويان بسيجی و ماموران حراست به اداره‌ی آنها می پردازد چرا علوم انسانی و اجتماعی و اساتيد ‌آنها بيش از علوم ديگر در معرض حمله قرار می گيرند؟

حضور پر رنگ جنبش دانشجويی در جنبش سبز و مخالفت صريح اکثر دانشجويان با حکومت خودکامه و اقتدارگرا بدانجا انجاميد که ايدئولو‌گ‌های حکومت برای ريشه يابی اعتراضات و نيز احيای طرح اسلامی کردن دانشگاه‌ها به موضوع اسلامی کردن علوم انسانی دوباره رجوع کنند. در کنار رشد جمعيت شهری تا هفتاد درصد جمعيت کشور، رشد ارتباطات (حدود ۲۰ ميليون تلفن همراه و ۲۰ ميليون تلفن ثابت)، بالا رفتن سطح سواد تا ۸۵ درصد و گسترش رسانه‌ها (تا حدود ۵۰ درصد دسترسی به تلويزيون‌های ماهواره‌ای و حدود ۳۵ درصد دسترسی به اينترنت)، افزايش تعداد دانشجويان همواره به عنوان يکی از زمينه های جدی توسعه‌ی اجتماعی و فرهنگی کشور و عامل مطالبه‌ی توسعه‌ی سياسی ياد می شود. داروی حکومت برای پيش گيری از مطالبات مربوط به مشارکت و رقابت سياسی در اين حوزه همواره اسلامی کردن مراکز آموزشی بوده است.



تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 


چرا علوم انسانی و اجتماعی

از دغدغه‌های مهم اسلامگرايان اسلامی کردن همه‌ی امور جامعه و از جمله اسلامی کردن علوم است. آن دسته از اسلامگرايان که غرب را شيطانی و مسئول همه‌ی بدبختی‌ها و عقب ماندگی‌های مسلمانان می دانند هدف از اسلامی گردن علوم را نه تنها استخراج همه‌ی علوم از قران و حديث بلکه پاکسازی علوم موجود از معارف غربی می دانند. در آغاز روند تلاش برای اسلامی کردن، علوم دقيقه (زيست شناسی، فيزيک، شيمی، و ...) و رياضی و نيز فنون (مهندسی، پزشکی، کشاورزی و هنر) با سرسختی جان سالم به در بردند و به دليل احساس نياز عملی اسلامگرايان به آنها و دشواری استخراج مبانی و روش‌های آنها از متون دينی بدون نزاع چندانی تاييد اسلامگرايان را نيز دريافت کردند.

اما علوم اجتماعی (اقتصاد، جامعه شناسی، انسان شناسی، علوم سياسی، روانشناسی، ارتباطات، و مطالعات فرهنگی) و انسانی (فلسفه، زبان شناسی، مطالعات دينی، هنر و تاريخ) از اين اقبال برخوردار نبوده‌اند. علوم انسانی و اجتماعی هم به دلايل معرفت شناسانه و هم به دلايل اجتماعی و سياسی مورد هدف اسلامی کردن واقع شدند. دلايل معرفت شناسانه‌ای که اسلامگرايان را به اسلامی کردن اين علوم بر انگيخته‌اند عبارت‌اند از تعدد نظريه ها (بيش از تعداد نظريه ها در علوم ديگر) در هر يک از شاخه های اين علوم، اتکای بيشتر و آشکارتر مشاهدات در اين علوم بر نظريه‌ها، تکثر روش‌های کمی و کيفی تحقيق در اين حوزه‌ها، و رابطه‌ی مستقيم و ملموس تر اين علوم با ارزش‌ها و باورهای افراد. دلايل اجتماعی آن نيز عبارت‌اند از مورد مطالعه بودن اقتصاد و فرهنگ و سياست و جامعه به عنوان موضوع مورد بحث در اين علوم (که طبعا فقها مدعی اصلی آنها هستند)، ارتباط فتاوای فقهی با جامعه و اقتصاد و فرهنگ، احساس رقابت با روشنفکران و تحصيل کردگان اين علوم از سوی روحانيت، و تاثير گذاری و تاثير پذيری بيشتر سياستگذاری و قانونگذاری از آنها. بدين ترتيب اين علوم مورد طمع بيشتر برای اسلامی شدن واقع شدند و برنامه هايی برای اسلامی کردن آنها به اجرا درآمد..

نقطه‌ی شروع

ماهيتا از حيث معرفت شناسی و فلسفه‌ی علم هيچ تفاوت بنيادينی ميان علوم انسانی و اجتماعی با ديگر علوم به چشم نمی خورد و اگر مبانی اسلامگرايی مد نظر قرار گيرد همان اتفاقی که از نظر اسلامگرايان در مورد جامعه شناسی بايد بيفتد بايد شامل فيريک و شيمی هم بشود. اسلامگرايان جدی و مُصرّ مثل اعضای آکادمی علوم اسلامی در قم چنين می انديشيدند. آنها به دنبال اسلامی کردن فيزيک و شيمی و رياضيات نيز بودند. اما نهادهای زير نظر مصباح خود را به اسلامی کردن علوم انسانی محدود کردند و در اين ميان بر خلاف آکادمی علوم اسلامی که رو به زوال رفت آثار خود را تحت عنوان جامعه شناسی اسلامی، اقتصاد اسلامی و روانشناسی اسلامی در دهه‌ی ١٣٦۰ شمسی عرضه کردند.

همه‌ی علوم بشری عرفی بر تجربه‌ی انباشته و خرد جمعی بشری متکی هستند و نظريه‌ها و گزاره‌هايشان ابطال يا تحقيق پذيرند. همه‌ی اين علوم به نيازهای انسان برای دانستن و پی بردن به رازهای انسان و جامعه‌ی انسانی و حل مشکلات با توجه به آن دانش‌ها پاسخ می دهند. موضوعات و مشکلاتی مثل تورم و بيکاری و فقر، خودکشی (که موضوع اصلی مورد مطالعه‌ی دورکم بود) و تبعيض و نارواداری، رشد سرمايه داری (موضوع مورد علاقه‌ی ماکس وبر)، شکاف طبقاتی (موضوع مورد علاقه‌ی مارکس)، انقلاب و جنگ و نا امنی، افسردگی و اضطراب و روان پريشی (که فرويد و يونگ سال ها بدان پرداختند) ، و مانند آنها با رهيافتی تجربی در علوم اجتماعی و انسانی مورد توجه قرار می گيرند و تلاش می شود برای آنها راه حل هايی پيدا شود. همان طور که در دانش هواشناسی در باره‌ی نقش دعای باران در ميزان ريزش آن تحقيق نمی شود، در روانشناسی و جامعه شناسی نيز ميزان خود کشی بر اساس سطح ايمان افراد يا گرانفروشی بر اساس سطح تقوای آنها مورد بررسی واقع نمی شوند. دانشمندان اين علوم در حيطه‌ی کار علمی خود به رد و اثبات اين گونه امور نمی پرد ازند و صرفا بر اساس روش تجربی و عقلانی به مشاهده و تحقيق و تنظيم ديدگاه‌های خود مشغول می شوند.

چرا اين همه حساسيت

ايدئولوژی اقتدارگرايی علوم انسانی و اجتماعی را متهم به ايجاد ترديد و شکاکيت در اعتقادات دانشجويان می کند. اما اين علوم بنا به ساختار و بنيادهای خود ايمان و باور مردم را مورد ترديد قرار نمی دهند و اصولا باورها و ايمانيات مردم به دليل فرا عقلانی و فرا تجربی بودن قابل تشکيک و ترديد توسط علوم انسانی و اجتماعی نيستند. اما اين علوم، اديان سازمان يافته (که نهادی اجتماعی هستند) و ايدئولوژی ها را که بر باورها و ايمانيات مردم سوار می شوند اما اموری انسانی هستند مورد تحليل يا نقادی قرار داده‌اند. راز حساسيت اسلامگرايان به علوم اجتماعی و انسانی در احساس خطر کردن از نظريه‌ها و تبيين‌های اين علوم است که عرصه را برای مدعيات ايدئولوژيک و منافع و اقتدارات نهادهای دينی تنگ می کنند. حساسيت‌ها نه به خاطر تضاد علم و دين بلکه به خاطر تضاد علم و ايدئولوژی و گاه علم و نهادهای دينی است. علم در کار توصيف جهان است، ايدئولوژی در کار توصيه و نهادهای دينی در کار کسب منافع و منزلت و قدرت اجتماعی، و هر توصيفی که توصيه‌های ايدئولوژی و دغدغه‌های نهادهای دينی را حتی به نحو غير مستقيم نامشروع جلوه دهد خطرناک و تهديد آميز می شود.

پروژه‌ی ناممکن

اسلامی کردن علوم انسانی و اصولا اسلامی کردن علم غير ممکن است. اسلامی کردن، آن طور که از ادبيات اسلامگرايان بر می آيد، به معنای تبديل کردن علم به بخشی از ايدئولو‌ژی و ابزاری در خدمت آن است. اگر ايدئولوگ‌های اسلامگرا به علوم انسانی و اجتماعی حساسيت می ورزند به خاطر تغذيه‌ی ديگر ايدئولوژی‌ها از اين علوم است.همچنين طرفداران و ايدئولوگ‌های ايدئولوژی‌های جديد که رقيب اسلامگرايان تلقی می شوند جای پای محکمی در اين علوم و دانشگا‌ه‌ها دارند. اسلامگرايان به جای ورود و رقابت در عرصه‌ی علوم انسانی به پروژه‌ی ناممکن انحصار بخشيدن اين علوم به خود از طريق خودی کردن آنها (اسلامی کردن) پرداخته‌اند که اصولا کاری سياسی است و نه علمی. رقيب ايدئولوژی اسلامگرايی يک ايدئولوژی ديگر است که خود را علمی می نمايد و نه علم.

ايدئولوژی‌ها و اديان ايدئولوژيک شده (مثل اسلامگرايی) هم در هدف، هم در روش و هم در موضوع کار با علوم تفاوت دارند. هدف از علم شناخت و تبيين، و هدف از ايدئولوژی تغيير ارزش‌ها و باورهای جامعه و کسب قدرت است. روش علم، تجربه و روش ايدئولوژی، تامل شهودی يا عقلانی برای برساختن و بر پا کردن نطام‌های ارزشی است. موضوع علم، جهان واقع و قابل مشاهده و موضوع ايدئولوژی، ساختن جامعه‌ی آرمانی از روی دست جامعه‌ی ذهنی و تخيلی است. از همين جهت علوم همان طور که تن به سوسياليستی و کمونيستی شدن ندادند تن به اسلامی شدن نيز نداده و نخواهند داد. آنچه به نام علوم اسلامی شده به دانشجويان ايرانی درس داده شده يا داده خواهد شد علم نيست بلکه ايدئولوژی است در لباس علم. پرو‌ژه‌ی اسلامی کردن اصولا اين تفاوت‌ها را ناديده می گيرد.


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016